امیدی جز وصال دلبرم نیست هوایی جز هوایش در سرم نیست
زهجرش بی قرار و دل غمینم دریغا حسرتا اندر برم نیست
دلم عرق غم آن مهربان است زجوی دیدگانم خون روان است
بجز وصلش ندارم آرزویی که وصلش جسم من را همچو جان است
برگرفته از کتاب گلزار محبت