فارسی
يكشنبه 27 خرداد 1403 - الاحد 8 ذي الحجة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 1
100% این مطلب را پسندیده اند

برنج عالم برزخ در دنيا

يكي از آثار ولايت باطني كه محصول بندگي و پيمودن راه عبوديت است اين است كه انسان بر رؤيت اجسام لطيف توانايي پيدا مي كند؛ و چه بسا صداي آن ها را بشنود، خواه اين صور برزخي صور زيبا باشد يا زشت و نازيبا.
و به عبارت ديگر انسان هاي مؤمن و موحد به صورت اجسام زيبا تجسم مي يابند، در حالي كه انسان هاي منحرف و مشرك به صورت اجسام زشت مجسم مي شوند. و انسان وارسته، آن ها را با چهره هاي برزخي خويش مشاهده مي نمايد.
اميرمؤمنان عليه السلام مي فرمايد: إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَي جَعَلَ الذِّكْرَ جِلاءً لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ وَ تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعَانَدَةِ وَ مَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلَاؤُهُ فِي الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ وَ فِي أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِي فِكْرِهِمْ وَ كَلَّمَهُمْ فِي ذَاتِ عُقُولِهِمْ؛
خداوند ياد خويش را جلاي دل ها قرار داده كه در اثر آن گوش پس از سنگيني، مي شنود و چشم پس از كم سويي مي بيند، و بدين وسيله پس از دشمني، منقاد و رام مي گردد. خداوند كه نعمت هاي او بزرگ باد، در هر عصر و زماني همواره بندگاني داشته كه به تك تك آن ها الهام مي كرد، و در وادي عقل و انديشه با آنان سخن مي گفته است.»(1)
مدت ها گذشت و ما از آن برنج طبخ مي كرديم و تمام نمي شد و هر وقت طبخ مي كرديم چنان بوي خوشي از آن متصاعد مي شد كه محله را خوشبو مي كرد. همسايه ها مي گفتند: اين برنج را از كجا خريده ايد؟
در اينجا يكي از مشاهدات مرحوم ملا مهدي نراقي صاحب كتاب شريف «جامع السعادات»(2) را ياد آور مي شويم.
مرحوم نراقي از علماي بزرگ و جامع علوم عقليّه و نقليّه و حائز مرتبه علم و عمل و عرفان الهي بوده و در فقه و اصول و حكمت و رياضيّات و علوم غريبه و اخلاق و عرفان، از علماي كم نظير اسلام است. و فرزند ارجمندش حاج مولي احمد نراقي استاد مرحوم شيخ انصاري و از علماي برجسته و صاحب تصانيف عديده است. شيخ انصاري در هنگام تحصيل از عتبات عاليات به ايران آمد و به اصفهان رفت و سپس به كاشان آمد و چهار سال تمام از محضر و درس آخوند مولي احمد نراقي بهره مند شد و سپس به نجف اشرف بازگشت. اين داستان در ميان علما و طلاب نجف اشرف مشهور است و از مسلميات احوالات مرحوم نراقي محسوب مي گردد:
مرحوم نراقي در نجف اشرف سكونت داشته و در آنجا وفات مي كنند و مقبره او نيز در نجف متصل به صحن مطهر است
ايشان در همان ايام اقامت در نجف، در ماه رمضاني كه بر او مي گذرد يك روز در منزلشان براي صرف افطار هيچ نداشتند، عيالش به او مي گويد:
هيچ در منزل نيست، برو بيرون و چيزي تهيه كن!
مرحوم نراقي در حالي كه حتي يك فِلس پول سياه هم نداشته است از منزل بيرون مي آيد و يك سره به سمت وادي السلام نجف براي زيارت اهل قبور مي رود؛ در ميان قبرها قدري مي نشيند و فاتحه مي خواند تا اين كه آفتاب غروب مي كند و هوا كم كم، رو به تاريكي مي رود. در اين حال مي بيند عده اي از اعراب، جنازه اي را آوردند و قبري براي او حفر نموده و جنازه را در ميان قبر گذاشتند و به او رو كردند و گفتند: ما كاري داريم و عجله داريم، به محلّ خود مي رويم. شما بقيه تجهيزات اين جنازه را انجام دهيد!
مرحوم نراقي مي گويد: من در ميان قبر رفتم، كفن را باز نموده تا صورت او را به روي خاك بگذارم و بعد به روي او خشت نهاده و خاك بريزم و تسويه كنم؛ ناگهان ديدم در آن جا دريچه اي است. از آن دريچه داخل شدم ديدم باغ بزرگي است، درخت هاي سرسبز سر به هم آورده و داراي ميوه هاي مختلف و متنوع است. از دَرِ اين باغ راهي است به سوي قصر مجللّي و تمام اين راه از سنگ ريزه هاي متشكّل از جواهرت فرش شده است. من بي اختيار وارد شدم و يك سره به سوي آن قصر رهسپار شدم. ديدم قصر باشكوهي است و خشت هاي آن از جواهرات قيمتي است؛ از پلّه بالا رفتم، وارد اطاقي بزرگ شدم، ديدم شخصي در صدر اطاق نشسته و دور تا دور اين اطاق افرادي نشسته اند. سلام كردم و نشستم، جواب سلام مرا دادند. بعد ديدم افرادي كه در اطراف اطاق نشسته اند از آن شخصي كه در صدر نشسته، پيوسته احوالپرسي مي كنند و از حالات اقوام و بستگان خودشان سؤال مي كنند و او پاسخ مي دهد.
و آن مرد مبتهج و مسرور به يكايك سؤالات جواب مي گويد؛ قدري كه گذشت ناگهان ديدم ماري از در وارد شد و يك سره به سمت آن مرد رفت و نيشي زد و برگشت و از اطاق خارج شد.
آن مرد از دَردِ نيش مار صورتش متغيّر شد و قدري به هم بر آمد و كم كم حالش عادي و به صورت اوليه برگشت.
سپس باز شروع كردند با يكديگر سخن گفتن و احوال پرسي نمودن و از گزارشات دنيا از آن مرد پرسيدن.
ساعتي گذشت ديدم براي مرتبه ديگر مار از در وارد شد و به همان منوال پيشين او را نيش زد و برگشت.
آن مرد حالش مضطرب و رنگ جهره اش دگرگون شد و سپس به حالت عادي برگشت. من در اين حال سؤال كردم: آقا شما كيستيد؟ اينجا كجاست؟ اين قصر متعلق به كيست؟ اين مار چيست؟ چرا شما را نيش مي زند؟
گفت: من همين مرده اي هستم كه همين اكنون شما در قبر گذارده ايد و اين باغ، بهشت برزخي من است كه خداوند به من عنايت نموده است و از دريچه اي كه از قبر من به عالَم برزخ باز شده است پديد آمده است.
اين قصر مال من است، اين درختان با شكوه و اين جواهرات و اين مكان كه مشاهده مي كنيد بهشت برزخي من است و من به اين جا آمده ام. اين افرادي كه دور اطاق گرد آمده اند ارحام من هستند كه قبل از من، بدرود حيات گفته و اينك براي ديدن من آمده و از بازماندگان و ارحام و اقرباي خود در دنيا احوال پرسي نموده و جويا مي شوند، و من حالات آنان را براي اينان بازگو مي كنم.
گفتم: چرا اين مار تو را نيش مي زند؟
گفت: قضيه از اين اقرار است: من مردي هستم مؤمن، اهل نماز و روزه و خمس و زكوة و هر چه فكر مي كنم كار خلافي از من كه مستحق چنين عقوبتي باشم سر نزده است و اين باغ با اين خصوصيات نتيجه برزخي همان اعمال صالحه من است.
مگر آن كه يك روز در هواي گرم تابستان كه در ميان كوچه حركت مي كردم، ديدم صاحب دكاني با مشتري خود گفتگو و منازعه دارد؛ من براي اصلاح امور آن ها نزديك رفتم و ديدم صاحب دكان مي گفت: شش شاهي از تو طلب دارم و مشتري مي گفت: من پنج شاهي بدهكارم. من به صاحب دكّان گفتم: تو از نيم شاهي بگذر و به مشتري گفتم: تو هم از نيم شاهي و به مقدار پنج شاهي و نيم به صاحب دكان بده.
صاحب دكان ساكت شد و چيزي نگفت. ولي چون حق با صاحب دكان بوده و من به قدر نيم شاهي به قضاوت خود كه صاحب دكان راضي بر آن نبود حق او را ضايع نمودم، در كيفر اين عمل خداوند عزوجل اين مار را معين نموده تا هر يك ساعت مرا بدين منوال نيش زند تا در نفخ صور دميده و خلايق براي حساب در محشر حاضر شوند و به بركت شفاعت محمد و آل محمد صلي الله عليه و آله نجات پيدا كنم. چون اين را شنيدم برخاستم و گفتم :عيال من در خانه منتظر است، من بايد بروم و براي آنان افطاري ببرم.
خداوند ياد خويش را جلاي دل ها قرار داده كه در اثر آن گوش پس از سنگيني، مي شنود و چشم پس از كم سويي مي بيند، و بدين وسيله پس از دشمني، منقاد و رام مي گردد. خداوند كه نعمت هاي او بزرگ باد، در هر عصر و زماني همواره بندگاني داشته كه به تك تك آن ها الهام مي كرد، و در وادي عقل و انديشه با آنان سخن مي گفته است همان مردي كه در صدر نشسته بود برخاست و مرا تا در بدرقه كرد. از در كه خواستم بيرون آيم يك كيسه برنج به من داد، كيسه كوچكي بود و گفت: اين برنج خوبي است، براي عيالتان ببريد.
برنج
من برنج را گرفته و خدا حافظي كردم و آمدم بيرون باغ از دريچه اي كه داخل شده بودم. ديدم داخل همان قبر هستم و مرده هم روي زمين افتاده و دريچه اي نيست، از قبر بيرون آمدم و خشت ها را گذارده و خاك انباشتم و به طرف منزل رهسپار شدم و كيسه برنج را با خود آورده و طبخ نموديم. مدت ها گذشت و ما از آن برنج طبخ مي كرديم و تمام نمي شد و هر وقت طبخ مي كرديم چنان بوي خوشي از آن متصاعد مي شد كه محله را خوشبو مي كرد. همسايه ها مي گفتند: اين برنج را از كجا خريده ايد؟
بالاخره بعد از مدت ها كه روزي من در منزل نبودم يك نفر به ميهماني آمده بود و چون عيال از آن برنج طبخ مي كند و آن را دَم مي كند، عطر آن فضاي خانه را فرا مي گيرد. ميهمان مي پرسد اين برنج از كجا است كه از تمام اقسام برنج ها خوشبوتر است؟

اهل منزل مجبور شده و داستان را براي او تعريف مي كنند. پس از اين بيان، آن مقداري از برنج كه مانده بود چون طبخ كردند ديگر برنج تمام مي شود.(3)
پی نوشت :
1. نهج البلاغه، خطبه 217.
2.كتاب جامع السعادات يكي از كتب معتبر و مرجع اخلاقي است كه ترجمه شده و توسط انتشارات حكمت، در سه جلد چاپ رسيده است.
3.علامه سيد محمد حسين حسيني طهراني: معادشناسي، ج 2، ص 246


منبع : پایگاه تبیان
0
100% (نفر 1)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

مسلم بن عقیل شهید عرفه
شهادت حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها
روشهای تربیتی در قرآن
گفت و گو با ام حبيبه
حكم قبول اسلام بعد از اسارت
انواع پیمان گرفتن خداوند از بندگان
جاذبه حسین علیه السلام، موجب تعالی انسان
حجاب مصونیت است نه محدودیّت
دستور ترور امام حسين عليه السلام از طرف يزيد
عون (الاكبر) بن عبداللَّه بن جعفر عليه السلام‏

بیشترین بازدید این مجموعه

نگاهی به زندگانی مرحوم آیت الله سید احمد ...
اعمال شب و روز عرفه
فلسفه زكات در قرآن‏
قابل توجه زنان آزاردهنده به همسر
 ارزش و عظمت عيد قربان‏
اخلاص در آیات و روایات
بخوانید مرا، تا اجابت کنم شما را!
زمان و کیفیت نزول کتب آسمانی
کرامات و معجزات حضرت فاطمه زهرا (س) (2)
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^