خدا مى داند كه زشتى هاى اخلاقى چه به روزگار انسان ها، خانواده ها و در نتيجه اجتماع مى آورد. پدر متكبّر و خشن كه خانواده اش در خانه از او شيرينى اخلاق و آغوش گرم و سلام و عليك درست و حسابى نديده اند، صبح به سر كار رفته، شب با اخم به خانه برگشته، تا بچه آمده حرف بزند، گفته: حرف نزن! بايد حمّالى شما را بكنم و شكم شما را پر كنم.
بسيارى از فرزندان اين گونه خانواده ها در دامن فساد افتاده اند؛ يعنى چون در خانه خوش نيستند، بيرون از خانه و در آغوش فساد به اصطلاح خودشان خوشى مى كنند. گرفتار روابط نامشروع شدند و به سر خود بلا آوردند، يا سيگارى و ترياكى شدند. اين ها نتيجه بداخلاقى پدر و مادر است.
يا پدر بخيل باعث مى شود كه فرزندش دزد شود؛ چون وقتى ببيند پدر دارد، اما خرج نمى كند، دست به دزدى مى زند. شخصى مى گفت: مى خواستيم خواهرم را شوهر بدهيم، پدرم هيچ طور زير بار تهيه جهيزيه نمى رفت، مجبور شدم كه تمام جهيزيه خواهرم را با دزدى فراهم كنم.
بداخلاق و بخيل، اطرافيان خود را تخريب مى كند. اگر به زندان كودكان سرى بزنيد، دختران و پسرانى داريم كه اين ها از خانه فرار كرده اند. با هر كدام حرف مى زنند، مى گويند: از دست پدرم يا مادرم فرار كرده ايم.
منبع : مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی