اگر مى فهميدند كسى شيعه است، مورد اذيت و آزار قرار مى دادند. هفتاد و دو شيعه را در يك روز، در كربلا جمع شدند و همگى را قطعه قطعه كردند و حتى دفن نكردند تا اسم آنان در اين دنيا نابود شود. زنى در مدينه به جرم شيعه بودن، از خانه اش بيرون آوردند و او را بين در و ديوار قرار دادند، بچه داخل شكمش را كشتند. همان وقتى كه حضرت زهرا عليها السلام را كشتند، ماهى دوازده هزار دينار طلا به عايشه مى دادند.
حضرت زهرا عليها السلام نود و پنج روز بعد از رحلت پدرش، شب و روز گريه كرد، مردم مدينه گفتند: به او بگوييد يا روز گريه كند يا شب. چرا؟ حضرت زهرا عليها السلام فرمود: به مردم بگو از عمر من چيزى نمانده است، من تا چند روز ديگر از بين مى روم، شما راحت مى شويد. نود و پنج روز، شب و روز گريه كرد، اما كسى نيامد بگويد: درد شما چيست؟ اما بعد از كشته شدن عثمان، تا عايشه ناله زد، صد هزار نفر جمع شدند گفتند: خانم! چه شده است؟ گفت: امان از دست على بن ابى طالب، او را بكشيد تا من راحت شوم. آمدند جنگ جمل را به خاطر ناله عايشه براه انداختند كه اميرالمؤمنين على عليه السلام را بكشند، خودشان متلاشى شدند. اما نود و پنج روز، شب و روز، حضرت زهرا عليها السلام با سوز دل اشك ريخت و گريه كرد، ايراد گرفتند كه چرا گريه مى كنى؟ چرا؟ چون شيعه بود و گرنه هيچ جرم ديگرى نداشت.
منبع : مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی