
پند شيخ ابوالحسن خرقانى به سلطان محمود
- تاریخ انتشار: 13 آذر 1389
- تعداد بازدید: 334
عادت شاهان بود كه اين اشخاص را شناسايى كنند. وقتى به سلطان محمود گفتند: در منطقه بسطام، شيخ ابوالحسن خرقانى «1» زندگى مىكند، گفت: من اسم او را شنيدهام، فكر نمىكنم او به ديدن ما بيايد، ما بايد برويم. آمد و وارد كلبه گلى شيخ شد و گفت: اى شيخ! ما را دعا كنيد. گفت: براى چه؟ گفت: دارم به مكه مىروم. به سلطان محمود گفت: براى زيارت بيت الله مىروى؟ مىخواهى بروى آنجا را به عنوان خانه خدا زيارت كنى، آيا در مملكت هيچ دلى از دست تو دلگيرى دارد يا نه؟ اگر دلى از تو دلگير باشد، آن زيارت تو هيچ نمىارزد. كجا مىروى؟ تو را راه نمىدهند. اول برو دلهايى را كه خراب كردى، آباد كن، زخم زدى، التيام بده، بعد به مكه برو. خيال مىكنى همه دلها از دست تو راضى هستند؟ چه شبها كه زن با بچههايش گرسنه خوابيدند و در تاريكى اتاق اشك ريختند و تو در كاخ، صد هزار دينار طلا پول شام شبت شود.
تو خيال مىكنى كه برهنهاى در اين سرماى زمستان بيرون بماند و بميرد و تو چند هزار دست لباس داشته باشى، حج تو را قبول مىكنند؟ دلها از تو راضى است كه دخترت را به جوانى در غزنين شوهر بدهى، از خانه داماد تا كاخ، فرش پهن كنى و گرانترين اسبها را بياورى و دختر خود را سوارش كنى و تا جايى كه انگشتها و گردنش جا دارد، طلا و برليان بياندازى، ولى پدرى مىخواهد دخترش را شوهر بدهد، آفتابه مسى نمىتواند بخرد و همراه دخترش كند. اول به سراغ خانه دل برو، نه خانه گل، در شهر مكّه. اين سوز دلها در روز قيامت به صورت شعله سوزان جهنم، سوزانندگان دلها را فرامىگيرد.
مال حرام؛ فلزهاى گداخته در جهنم
مايه اين حرفها را از قرآن مجيد براى شما گفتم. هر مال حرامى در زندگى بماند، بعد از مرگ به صورت آتش، بدن را مىگيرد. آيه آن در سوره مباركه توبه است كه ثروت، طلا و نقره حرامى كه در دنيا داشتند را در قيامت به صورت فلز گداخته درمىآورم: «يَوْمَ يُحْمَى عَلَيْهَا فِى نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ» آن فلزها را در آتش جهنم مىگدازم و بعد آن را به پيشانى، پهلو و پشت آنان مىچسبانم، مىگويم:
«هذَا مَا كَنَزْتُمْ لأِنفُسِكُمْ» اين فلزهاى گداخته پولهايى بود كه در دنيا به ناحق بردى. اما نشانه مؤمن، پاكى پول، درآمد و معيشتش است: «المؤمن من طاب مكسبه»