در اراك منبر مى رفتم. اراك يكى از مناطق انگورخيز ايران است. شخصيت بزرگى در اراك بوده كه پسرش نقل مى كرد. من از زبان خودش شنيدم، مى گفت: مردم اراك مى دانند كه پدرم در چه موقعيتى از تأثير نفَس بود. مى گفت: در يكى از سال ها زنبور به باغ هاى انگور اراك حمله كرد، طورى كه آسمان اراك از زنبور سياه شد. گاهى شنيده ايد كه مى گويند: در فلان كشور، ملخ به مزارع حمله كرده در و يك روز تمام زراعت را از بين برده است. يا خدا به آب مى گويد: از سواحل اندونزى تا چند هزار كيلومتر آن طرف تر، هر چه ساحل كه توسط مرد و زن ناپاك نجس شده است است و هر چه ساختمان و مركز فحشا و منكرات است، ولو بيست طبقه، حمله كن و از ريشه دربياور و نزديك به صدهزار نفر را از بين ببر، اما به مسجد چوبى مسلمانان كارى نداشته باش، آب هم دقيقاً اين دستور را انجام مى دهد. يا به زمين مى گويد: تكانى به خودت بده و اين شهر را زير و رو كن. به ميكروب كه ديده نمى شود مى گويد: درون آب برو و در سطح كشور، فلان بيمارى را حاكم كن. جمله ذرات زمين و آسمان لشكر حقّند گاه امتحان
هيچ متكبرى در مقابل پشه، آب، زنبور، موريانه، ميكروب و مأمور خدا نمى تواند مقاومت كند. اين گناهكارانى كه سينه جلو مى دهند و مو و رو بيرون مى ريزند و صداى عربده و خنده تمسخرشان شهر را پر مى كند، از چنگ خدا توان فرار ندارند. تمام اين ها اگر توبه نكنند، به ذلّت گرفتار مى شوند. چيزى است كه ديده شده و تجربه آن را ثابت كرده است. مى گفت: مردى از مريدان پدرم، چند دختر و پسر داشت و تمام زندگيش از باغ انگور اداره مى شد. اگر زنبورها آن انگورها را نابود مى كردند، او به خاك سياه مى نشست. لذا تا زنبورها پيدا شدند، نزد پدرم آمد و گفت: به دادم برس. پدرم گفت: نگران نباش، برو در باغ بايست، زنبورها خواستند حمله كنند، اسم مرا ببر و بگو: فلانى گفت به باغ من كارى نداشته باشيد. من نه حرام خور هستم و نه اهل ناپاكى و نه حق كسى را پايمال مى كنم. آن مرد رفت و در باغش ايستاد، زنبورها وقتى در آسمان اين باغ آمدند، به زنبورها گفت: فلانى گفته است كه به باغ من كارى نداشته باشيد. فوراً همه زنبورها راه خود را كج كردند و رفتند. اين صداى پاك است. صداى پاك براى بدن، قلب، روح، نفس و باطن پاك است.
منبع : مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی