دو لك لك و يك لاك پشت در صحرايى سبز و خرم و در كنار درختانى پربار و چشمه اى از آب خوشگوار و رودى سرشار از مايه حيات ، روزگار به خوشى مى گذراندند .دو لك لك با فرا رسيدن فصل خزان و هجوم باد پاييزى به محلى ديگر كه داراى هواى مطبوعى بود و در آنجا آذوقه و غذا به وفور وجود داشت ، سفر مى كردند و در اواسط بهار و سرسبزى صحرا به جايگاه اصلى باز مى گشتند .لاك پشت از غيبت چند ماهه دو يار ديرين خود غم و غصه داشت و علاقه مند بود همراه آن دو دوست مهربانش ييلاق و قشلاق كند .نزديك فصل خزان از دو لك لك درخواست كرد كه او را همراه خود به منطقه اى كه از خزان و سرماى زمستان در امان است ببرند .به او گفتند : با اين كيفيتى كه تو حركت مى كنى همراهى با ما برايت ميسر نيست ; زيرا ما اين سفر را در مدتى كوتاه و طى چند روز به پايان مى بريم و براى تو اين قدرت نيست كه مسير سفر را حتى در طول چند ماه طى كنى ، اگر علاقه دارى با ما در اين سفر همراه شوى بايد در برابر نقشه اى كه ما براى بردن تو داريم تسليم محض باشى و هرگز در طول سفر دهان براى سخن گفتن باز نكنى و سكوت حكيمانه و عاقلانه را نشكنى ; زيرا شكستن سكوتت با هلاكتت مساوى خواهد بود .لاك پشت به دو يار مهربانش قول داد در طول سفر از سكوت دست برندارد و زبان به سخن گفتن باز نكند و از فضولى در برابر نقشه آنان بپرهيزد .دو لك لك چوبى كوتاه و مناسب آوردند و به لاك پشت گفتند تو وسط اين چوب را با دهانت محكم بگير و ما هم دو سر چوب را با پاى خود محكم مى گيريم و سپس به پرواز مى آييم و تو را به اين صورت بدون كندى و معطّلى به قشلاق مى بريم .دو لك لك ، لاك پشت را با خود برداشتند و با پروازى تيز به سوى محل مورد نظر به حركت درآمدند . در راه از بالاى قريه اى در حال عبور بودند كه اهل قريه با ديدن اين منظره شگفت زده شدند و گفتند اين چه داستانى است ؟ دو لك لك لاك پشتى را اسير خود كرده و با مقيد كردنش به چوبى خشك او را با خود به سفر مى برند ! لاك پشت از سخن اهل قريه دلگير شد ، خواست پاسخ آنان را بدهد ، مجبور به باز كردن دهان شد ، باز كردن دهان همان و از اوج هوا به زمين افتادن همان و به هلاكت رسيدن همان !!آرى ، سزاى زبان درازان و قانون پردازان در برابر قرآن كه مى خواهد انسان را به اوج معنويت و رشد و كمال پرواز دهد و دنيا و آخرتى آباد براى او بسازد جز سرنگونى و نگونسارى و هلاكت چيزى نيست ، به همين خاطر قرآن مجيد مى گويد : در برابر من فقط گوش باشيد ، براى به هوش بودن و عمل كردن ، و سكوت باشيد براى نجات يافتن ، تا مورد رحمت خدا قرار گيريد و به سعادت دنيا و آخرت برسيد .
برگرفته از کتاب داستانهای عبرت آموز