فارسی
دوشنبه 03 دى 1403 - الاثنين 20 جمادى الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

اعضا و جوارح توليد كننده آتش دوزخ‏

آتش دوزخ با اعضا، جوارح و حالات درونى ما توليد مى شود. توليد نعمت هاى بهشتى نيز با همين اعضا، جوارح و حالات درونى ما است. جنگ خيبر تمام شده بود، رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند:
تمام غنايمى كه از دشمن گرفتيد روى هم بريزيد، ما بر اساس حكم الهى آنها را بين رزمندان تقسيم مى كنيم، غنايم تقسيم شد، رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: مواظب باشيد، نزد شما از غنائم چيزى نمانده باشد. مردى جلو آمد و گفت: يا رسول الله، همه غنيمت ها را روى هم ريختيد و شما تقسيم كرديد. قبل از تقسيم غنايم، يك جفت بند پوتين برداشتم، پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: اين دو بند پوتين كجا است؟
گفت: آنها را در جيبم گذاشته ام، فرمودند: آنها را بياور و بگذار كنار، اگر اين دو بند پوتين را با خود مى بردى، بعد از مرگ، بندى از آتش جهنم را به پايت مى بستند و تا قيامت نيز مى سوختى.
 دعاى پيامبر و ائمه اطهار
اين دعاى پيغمبر و ائمه بود: «اللهم اغْنِنَا بِحَلالِكَ عَنْ حَرامِكَ» وحشت از حرام داشتند.
مرد الهى و ديدن باطن حرام
در زمان ناصر قاجار، يكى از اولياى خدا در تهران زندگى مى كرد. ناصر قاجار براى ظاهر سازى، به علما ارادت نشان مى داد، در هر شهرى كه وارد مى شد، مى گفت: تمام علما آزادند بيايند پيش من. ناصر قاجار خيلى دوست داشت اين مرد الهى را ببيند، ولى اين ولى خدا حاضر نمى شد. به ايشان مى گفتند: اعلى حضرت علاقه دارد شمارا ببيند، مى گفت: من علاقه ندارم اعلى حضرت را ببينم. ناصرالدين شاه گفت: او را به ناهار دعوت بكنيد، اگر نيامد به زور او را بياوريد. مأمور آمد و گفت: اعلى حضرت شما را خواستند، گفت: من با اعلى حضرت كارى ندارم، گفتند: ما مأموريم تو را ببريم. آمد در كاخ گلستان در ميدان ارك تهران. در سالن ناهار خورى، يك سفره رنگين پهن كردند. ناصرالدين شاه شروع كرد به خوردن، اين مرد الهى سفره را نگاه مى كرد، شاه به او گفت: ميل كنيد، گفت: ميل ندارم. شاه گفت: ما مخصوصاً شما را دعوت كرديم كه ناهار كنار هم ديگر باشيم، نكند ناهار خورده ايد؟ گفت: من ناهار نخورده ام و خيلى گرسنه هستم. شاه گفت: بخور، گفت: نمى توانم بخورم. گفت: چرا نمى توانى بخورى؟ آن مرد الهى با دست خود يك مشت برنج را برداشت، و يك فشار داد، چند قطره خون از لاى دستش ريخت روى سفره، سپس گفت: اين را بخور، اين خون دل ملت است، اين خون جگر مردم مظلوم اين مملكت است، چگونه اين را بخورم، جواب خدا را چه بدهم؟ اين حرام است.
مكن كارى كه بر پا سنگت آيو                جهان با اين فراخى تنگت آيو
چو فردا نامه خوانان نامه خوانند             تو وينى نامه خود ننگت آيو
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

 


منبع : مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

تجلی زیبایی خداوند
تفاوت فرشتگان با انسان
امیرالمؤمنین(ع) و صدیقۀ کبری(س) از عجایب آفرینش
قلب اميرالمؤمنين (علیه السلام)
نظام خانواده در اسلام - جلسه پانزدهم – (متن کامل + ...
چهار بند از امير المومنين‏
حقوق شوهر بر زن‏
تهران حسینیه شهدا دهه اول رجب 95 سخنرانی سوم
یزد حسینیه آیت‌الله شهید صدوقی دههٔ سوم صفر 1395 ...
شیطان هم عجله کرد

بیشترین بازدید این مجموعه

تعبير پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از عالم ...
حق زنان بر مردان از زبان امام صادق عليه‏السلام
هدف خلقت از زبان امام على عليه السلام‏
سفارشات خداوند به حضرت موسى، عليه السلام‏
وسوسه‏هاى شيطان
مال حرام‏
ازدواج بر پايه توحيد
گمشده ملاحسینقلی همدانی
ذکر و تسبیح موجودات عالم
مصادیقی از اهل استقامت در آیات الهی

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^