درسها و عبرتهای عاشورا در عرصه رفتار سیاسی
- تاریخ انتشار: 30 دى 1389
- تعداد بازدید: 418
عناوین این مقاله
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدپیشگفتار
یکی از اساسیترین ابعاد حادثه عاشورا، درسها و عبرتهای این نهضت است.
نویسنده پس از تبیین مسائل یاد شده و بیان نمونههایی از آن در کلام و رفتار امام حسین(ع)، به بررسی عبرتهای عاشورا میپردازد. وی تحلیل عوامل زمینهساز حادثه عاشورا را مایه عبرت جامعه اسلامی و نظام دینی دانسته، مهمترین آنها را تحت عنوان دگرگونی ارزشها و آرمانهای حاکم بر جامعه نبوی و کوتاهی خواص از انجام رسالت خود، بازگو مینماید. جدایی مردم از اهلبیت(ع) و دنیاگرایی خواص از جمله موضوعاتی است که در این بخش مورد توجه قرار گرفته است.
مقدمه
در باره رویداد عاشورا بسیار گفته و نوشتهاند. باز هم جای گفتن و نوشتن باقی است، چرا که این رویداد از چنان ابعاد بزرگ و گستردهای برخوردار است که هر چه بیشتر به تحلیل و بررسی آن پرداخته شود زوایای نوتر و تازهتری از آن آشکار خواهد شد. قیام عاشورا از سال 61 هجری تا امروز همچون چشمهای جوشان و خروشان از آب زلال و گوارای خود تشنگان معرفت و حقیقت را سیراب کرده، و الهامبخش بسیاری از نهضتهای حقّ علیه باطل بوده است. انقلاب اسلامی، به رهبری امام خمینی(ره) از عاشورا الهام گرفت. ماندگاری و پایایی آن نیز در گرو بهرهگیری از درسها و عبرتهای آن است. درسهای عاشورا در گستره زمان و زمین همچنان ادامه دارد، چرا که در ادبیات عاشورا آمدهاست:
«کلّ یوم عاشورا و کل ارض کربلا و کل شهر محرم.» " 1 " یعنی درگیری حقّجویان و عدالتخواهان با باطل و ستمگران همیشگی است. رویداد عاشورا در تاریخ همواره قابل تکرار است. از این روی، عاشورا رسالت بزرگی را بر دوش همه دینداران به ویژه آگاهان جامعه نهاده است. همگان پس از شناخت ابعاد آن موظفاند خود و جامعه خود را با آن مقایسه و از آن درس و عبرت بیاموزند، چرا که زنده بودن تاریخ به ترسیم و تصویب آن و سنجش خودمان با آن است. سخن ما در این گفتار با عنوان: «درسها و عبرتهای عاشورا در عرصه رفتار سیاسی» در باره یکی از اساسیترین ابعاد این حادثه بزرگ است که در دو بخش آن را پی خواهیمگرفت: الف. درسهای عاشورا؛ ب. عبرتهای عاشورا. پیش از آن یادآوری چند نکته مفید و مناسب مینماید:
تفاوت درس و عبرت
درس گرفتن از قیام عاشورا یعنی گفتار و رفتار عاشورائیان را در زندگی فردی و اجتماعی، الگو و اسوه قراردادن. در نهضت عاشورا با قهرمانان و الگوهایی روبه رو هستیم که با گفتار و رفتار خود حادثهای بس بزرگ آفریدند، حادثهای که میتوان برای شیعه و مسلمانان بلکه همه جهانیان الگوی مناسب و کارآمدی باشد. عبرت: واژه «عبرت» از ریشه «عبور» و گذشتن از چیزی به چیز دیگر است. به اشک چشم «عبره» گفته میشود، " 2 " چون اشگ از چشم عبور میکند. در تعبیر خواب نیز، این واژه به کار رفته، چون انسان را از ظاهر به باطن منتقل میکند. به همین مناسبت به حوادثی که به انسان پند دهد «عبرت» گویند، چون انسان را به یک سلسله تعالیم کلّی راهنمایی میکند. " 3 " بنابراین، عبرتآموزی یعنی از حال به گذشته رفتن و گذشته را بررسی و از آن پند گرفتن است. عبرتآموزی از حادثه عاشورا به این معناست که انسان همواره آن را مورد مطالعه قرار داده و جامعه خود را با آن مقایسه کند تا بفهمد در چه حال و وضعی قرار دارد، چه چیزی او را تهدید میکند و چه چیزی برای او لازم است. با این بیان، تفاوت اساسی بین درس و عبرت وجود ندارد؛ چرا که عبرتآموزی نوع دیگری از درس است، امّا درس از راه عبرتگیری. با این توضیح که ما در درسآموزی نقطههای اوج و خوبیها را میبینیم و آنها را به عنوان اسوه و سرمشق معرفی میکنیم. امّا در عبرتآموزی، تنها به خوبیها و الگوهای مثبت نگاه نمیکنیم بلکه بدیها و زشتیها و نامردمیها را نیز میبینیم و از آن به گونهای دیگر درس میآموزیم. به گفته استاد شهید مطهری: حادثه عاشورا دو صفحه دارد: سفید و نورانی، تاریک و سیاه. صفحه سفید قهرمانانی چون امام حسین(ع) و قمر بنیهاشم و صفحه سیاه قهرمانانی چون یزید، ابن زیاد و عمر سعد دارد. در بحث عبرتها به صفحه سیاه و تاریک و جنایتهای آنان نیز توجّهمیشود.
اهمیت بحث در اندیشه اسلامی
هر چند برخی درسآموزی و عبرتگیری از تاریخ را نفی کردهاند، " 4 " ولی بر اساس بینش اسلامی، این موضوع مورد تأیید و تأکید منابع دینی ماست. قرآن و روایات در بسیاری از موارد ما را به درسآموزی و عبرتگیری از تاریخ فرا خواندهاند. از باب نمونه: قرآن پس از طرح داستان حضرت یوسف و برادرانش و همچنین انحراف زلیخا و عفاف و پاکدامنی یوسف و دیگر مسائل میفرماید:
«لقد کان فی قصصهم عبرة لاولی الالباب؛ " 5 ".
در قصههای آنان برای صاحبان خرد عبرت است.» امامان بزرگوار شیعه نیز بر این مسأله تأکید کردهاند. به عنوان نمونه: علی(ع) به یکی از کارگزارانش مینویسد:
«و اعتبر بما مضی من الدنیا لما بقی منها، فان بعضها یشبه بعضاً و آخرها لاحقٌ باوّلها؛ " 6 ".
از گذشته دنیا، برای مانده و آینده آن پند و عبرت گیر. چرا که پارههای تاریخ با یکدیگر همانندند و پایانش به اوّلش میپیوندد.» آیات و روایات در این باره فراوان است. در اینجا به همین دو نمونه بسنده میکنیم.
ابعاد بحث
عبرتهای عاشورا، از دو زاویه درخور بحث و بررسی است: الف. از بعد تاریخی: از این بعد محقّق با مطالعه و تحلیل چند مقطع از تاریخ اسلام به علت یا علل این فاجعه بزرگ دست مییابد. چرا که این قیام بزرگ بدون مقدمه و زمینه قبلی نبود بلکه مقدمات بسیار از دیر زمان زمینههای آن را فراهم کرده بود. بنابراین، اگر از این بعد بخواهیم به این رویداد نگاه کنیم باید به حدود پنجاه سال پیش از آن برگردیم و پس از بررسی حوادث گذشته به تحلیل روی کارآمدن یزید و فاجعه عاشورا بپردازیم. ب. از بعد نظری: در اینجا به اصول و عواملی که در این رویداد نقش داشتهاند باید پرداخته شود. به دیگر سخن، در فرهنگ اسلامی، تعیین سرنوشت جامعه و تاریخ به دست انسان است:
«ان الله لا یغیّر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم. " 7 ".
ذلک بان الله لم یک مغیراً نعمة انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم.» " 8 " جامعه و تاریخ همانند دیگر پدیدهها دارای ضابطه و قانون است، و قوانین حاکم بر آنها همانند قوانین حاکم بر دیگر پدیدهها ثابت و غیر قابل تغییر است:
«و لن تجد لسنّة الله تبدیلا.» " 9 " خداوند حتی به جامعه مؤمنان خطاب میکند که اگر آنان از ایمان خویش روی برگردانند طولی نخواهد کشید که گروهی را جایگزین آنان خواهد کرد. " 10 " بر این اساس پیدایش، بقا، رشد و حرکت و نابودی جوامع در گذشته و حال و آینده پیرو اصول و قانونهایی است که با دقت در منابع و متون دینی میتوان به پارهای از آنها و یا همه آنها دست یافت. در این گفتار، در صدد بیان و تشریح این اصول نیستیم، بلکه میخواهیم با مطالعه تاریخ، اصولی و عواملی را که سبب رویداد عاشورا شدهاند شناسایی کنیم. در این نگاه هر چند مطالعه و تحلیل مقاطع گذشته تاریخ در پنجاه سال پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) برای پژوهشگر لازم است ولی طرح همه آن ضرورتی ندارد، پژوهشگر از آن تحقیقات در این نگاه بهره میگیرد. هر چند هر دو نگاه مفید درسآموز است، ولی در این پژوهش حادثه کربلا را از نگاه دوّم مورد بحث قرار میدهیم، یعنی به پارهای از اصول و عواملی که زمینهساز حادثه عاشورا شدهاند اشاره خواهیم کرد. 4. از قیام عاشورا تحلیلهای گوناگونی ارائه شده است. یکی آن است که عاشورا از اسرار الهی و تکلیفی ویژه برای امامحسین(ع) بوده است و هیچ فرد و یا معصوم دیگری چنین وظیفهای نداشت است. " 11 " اگر این تحلیل را بپذیریم، سخن گفتن از عاشوراهای دیگر و همچنین درس و عبرتگیری از رویداد عاشورا در ابعاد گوناگون از جمله در عرصه رفتار سیاسی بیمعنی خواهد بود، چرا که وظیفه اختصاص مجالی برای الگوبرداری باقی نمیگذارد. ولی این تحلیل از سوی متفکران اسلامی، از جمله شهید مطهری به عنوان یکی از تحریفهای معنوی عاشورا نقد و ردّ شده است. " 12 " امّا در تحلیلهای دیگر حرکت و قیام امام(ع) میتواند الگو و سرمشق هر مسلمانی به ویژه رهبران جامعه باشد. همانگونه که خود آن حضرت خواستار آن بودهاند: «و لکم فیّ اسوة». " 13 " بنابراین، قیام امامحسین(ع) از ابعاد گوناگون مادّی و معنوی، فردی و اجتماعی، اخلاقی، سیاسی، نظامی، فرهنگی میتواند الگو و سرمشق باشد. و در نتیجه استنتاج سنّتها و قواعدی از این حادثه در وضعیتی همانند وضعیت روزگار امامحسین(ع) امکانپذیر خواهد بود.
درسهای عاشورا
درسهای عاشورا همواره بحثی زنده، حیاتبخش و حرکتآفرین است. هر چند این رویداد در مکان و زمان محدودی به وقوع پیوست، امّا درسهای آن ویژه زمان و مکان مشخصی نیست. اگر تا دیروز عدهای میپنداشتند که عاشورا حادثهای مقطعی است، امروز با توجه به تعالیم عاشورایی امام خمینی و در نتیجه استقرار حکومت اسلامی، باید به عنوان رویدادی تلقّی شود که در طول تاریخ میتواند درسآموز بوده و پایههای ستم و استبداد را از بیخ و بن براندازد:
«واقعه عظیم عاشورا از سال 61 هجری تا خرداد 42 و از آن زمان تا قیام حضرت بقیةالله ارواحنا لمقدمه الفداه، در هر مقطعی انقلابساز است.» " 14 " پس از سال 61 هجری، این رویداد در عرصه رفتار سیاسی الگوی بسیاری از حرکتها شده است: حرکت توّابین، مردم مدینه، قیام مختار، نهضت زیدبن علی، قیام محمد نفس زکیّه و ابراهیم فرزندان عبداللّه...تا قیام و نهضت مقدس ملت ایران به رهبری امام خمینی همه و همه با الهام از عاشورا سازماندهی شدهاند. اقبال لاهوری، استقلال و نجات پاکستان را مرهون قیام عاشورا دانسته است. " 15 " گاندی، نیز، نهضت عاشورا را الهامبخش خود در رهایی هندوستان میداند. " 16 " ما در این مقال، در صدد تجزیه و تحلیل قیام و انقلابهایی که در پی رویداد عاشورا صورت گرفتهاند نیستیم و همچنین در پی صداقت و یا درستی و نادرستی این نهضتها نیز نیستیم؛ ما بر آنیم که اشاره کنیم که رویداد عاشورا در گذشته در عرصه رفتار سیاسی منشأ حرکتهایی علیه حاکمان ستم در دورههای گوناگون بوده و هست. و در یک کلمه اگر نهضت بزرگ عاشورا را الگو و اسوه همه حرکتهای حقطلبانه و عدالتخواهانه بنامیم و بدانیم سخنی به گزاف نگفتهایم. مصعب ابن زبیر با اینکه خود را رقیب امامحسین(ع) برای حکومت میدانست میگوید: «و ان الاولی بالطف من آل هاشم تاسوا فسنوا الکرام التاسیا " 17 ".
مردان بزرگواری از آل هاشم در برابر ستم مقاومت نشان دادند که برای بزرگان تاریخ نمونه و الگو است.» بسیاری از نویسندگان، شاعران و تاریخ نگاران مسلمان و غیر مسلمان از درسآموزی این رویداد برای همه جهانیان سخن گفتهاند. از باب نمونه یکی از نویسندگان مصری به نام عباس محمود عقاد، با قلم توانایش در کتاب: «ابوالشهداء حسین بن علی(ع)» چنینمینویسد:
«نه تنها مسلمانان بلکه غیر مسلمانان از این حادثه درس جوانمردی، ایثار و مقاومت در برابر ستمگران گرفتند. از سفیر مسیحی که در همان مجلس یزید به او اعتراض کرد بگیریم تا برسیم به قرون میانه، تا روزگار خودمان.» " 18 " آری عاشورا از چنان عمق و غنایی برخوردار است که تا پایان تاریخ، پیام آور ارزشهای والای انسانی و الهامبخش انسانهای آزاده و خداجو خواهد بود. عاشورا دانشگاهی است که همه طبقات از زن و مرد، کوچک و بزرگ، باسواد و بیسواد، سیاه و سفید، مسلمان و غیر مسلمان از آن درس میآموزند و در این دانشگاه همواره استادان بنامی چون: حسین بن علی(ع)، قمر بنیهاشم، زینب کبری و دیگر عاشورائیان تدریس میکنند. ولی متأسفانه ما تاکنون نتوانستهایم ارزشهای عاشورا را آن چنان که شاید و باید به جوامع جهانی بشناسانیم. در یکی از فیلمهایی که بر ضد اسلام به وسیله B.B.C با نام شمشیر اسلام، تهیه شده، بخش مهمّی از آن را عزاداری و سوگواریهای دوستداران امامحسین(ع) تشکیل میدهد. مفسّر این فیلم میگوید:
«باید مراقب بود که اگر این عزاداریها و این همه عشق هدفدار شود و به سوی قلب غرب نشانه رود، دیگر هیچ سلاحی نمیتواند در برابر آن مقابله کند.» " 19 " با توجه به سخنان فوق، مهم جهتدار شدن مراسم عاشورا و شناخت درسهای آن در ابعاد گوناگون است. فداکاری و ایثار، صبر و استقامت، شهادت و شجاعت، تعهد و مسؤولیت، صداقت و وفاداری، قاطعیت در راه هدف، دفاع از امامت و ولایت، دفاع و پاسداری از دین و ارزشها، تولی و تبری، ستیز با ستم و ستمگران، با فساد و مفسدان، دستور به نیکیها، پرهیز از بدیها و زشتیها، انس با قرآن، ترویج فرهنگ نماز، نهراسیدن از نیروی دشمن، پرهیز از سستی و تنبلی در برابر تجاوز به ارزشها، افشای چهره دشمنان اسلام، توجّه به معنویات حتّی در جبهه جنگ، نفی نژادپرستی، توبه، دعا، استغفار، تسلیم در برابر خدا، قیام برای خدا و...بخشی از درسهای عاشورا است. البته همین درسها کافی است که یک ملّت را از ذلت به عزت برساند و همین درسها میتواند جبهه کفر و استکبار را شکست بدهد. همانگونه ملت ایران با الهام از همین درسهای عزّتبخش استبداد و استعمار را به زانو درآورد و باز همین درسها بود که نقش خود را در جنگ تحمیلی به نمایش گذاشت. آن چه آوردیم فهرست بخشی از درسها و آموزههای عاشورا بود. صدها بلکه هزارها هزار درس از رویداد عاشورا میتوان آموخت. شرح و تفصیل درسهای یاد شده در این مقال نمیگنجد. از این روی، به شرح نمونههایی از درسها در عرصه رفتار سیاسی بسندهمیکنیم:
عدالتخواهی و ستمستیزی
ستیز با ستم و ستمگران به ویژه حاکمان ستم و بر پاییِ عدل یکی از درسهای عاشورا در عرصه رفتار سیاسی است. عاشورا به ما میآموزد که انسان مسلمان نمیتواند در برابر ستم و ستمگران سکوت کند و بیتفاوت بماند؛ اگر سکوت کرد در حکم همان ستمکار است. امامحسین(ع) در یک سخنرانی که در منزل «بیضه» در برابر سپاهیان حرّ فرمودند:
«ای مردم. رسول خدا(ص) فرمود: اگر کسی حاکم ستمگری را ببیند که حلال خدا را حرام میکند، عهد و پیمان الهی را میشکند، و با سنت رسول خدا مخالف است، و با بندگان خدا به ستم و بیدادگری رفتار میکند، پس با گفتار و کردار در برابرش نایستد بر خداست که این فرد را نیز با همان حاکم ستمکار محشور کند.» " 20 " آن بزرگوار سپس از بنیامیه و پیروان آنها به عنوان نمونه و مصداقی از سخنان پیامبر گرامی اسلام یاد کرده و میفرماید:
«مردم آگاه باشید که بنیامیه و اتباع آنها پیرو شیطانند و از پیروی و بندگی خدای بخشنده سرپیچی کردهاند، فساد و تباهی را آشکار ساختهاند و حدود الهی را تعطیل کردهاند و اموال مردم را به خود اختصاص دادهاند. حرام خدا را حلال و حلالش را حرام کردهاند. من از هر کس شایستهترم که وضع موجود را تغییر دهم...پس لازم است از روش من پیروی کنید زیرا عمل من برای شما حجّت و سرمشق است...» " 21 " از سخنان یاد شده چند نکته اساسی زیر استفاده میشود: 1. مبارزه با ستم ستمگران و متجاوزان به حدود و قوانین دین واجب است. این برنامه باید سر لوحه زندگی امت اسلامی در گستره تاریخ در هر سرزمینی باشد. 2. سکوت در برابر حاکم ستم، گناهی بس بزرگ و در حدّ گناه همان حاکم ستم است. 3. حکومت یزیدی از مصادیق حاکمان ستم و متجاوزان به حدود و قوانین الهی است. از این روی مبارزه با او نیز تکلیف الهی است. امام در نامهای به مردم کوفه مینویسد:
«فلعمری ما الامام الّا الحاکم بالکتاب، القائم بالقسط، الدائن بدین الحق، الحابس نفسه علی ذات الله؛ " 22 ".
به جان خودم سوگند، امام و پیشوا تنهاکسی است که برابر کتاب خدا داوری کند. دادگر و متدین به دین حقّ باشد. وجود خویش را وقف و فدای فرمان خدا کند.» امامحسین(ع) در همین نامه سخنان مردم کوفه را که نوشته بودند: «لیس لنا امام؛ ما امام نداریم، تأیید کرده است، چرا که آن بزرگوار یزید را دارای شرایط امامت و حکومت نمیداند. زیرا که اجرای حقِّ و عدالت، عمل به کتاب خدا از شرایط امام و حاکم است و یزید هیچ یک از این شرایط را ندارد.
یکی دیگر از درسهای عاشورا در عرصه رفتار سیاسی، درس عزّت است
امامحسین(ع) و دیگر عاشورائیان با گفتار و عمل خود به ما آموختند که برخورد مسلمانان با یکدیگر چه در داخل کشور و چه با خارج کشور باید از موضع عزّت باشد. چرا که در فرهنگ اسلامی، مسلمان عزیز است و هرگز نباید تن به ذلت و خواری بدهد. ذلت و خواری با مسلمانی قابل جمع نیست. بنابراین، مسلمانی که ذلّت را پذیرفته مسلمانیاش کامل نیست. بر این اساس دو نوع زندگی خواهیم داشت: زندگی ذلیلانه و زندگی عزتمندانه. زندگی عزتمندانه در پرتو پذیرش ولایت خدا و اولیاء خدا، و زندگی ذلیلانه در پرتو پذیرش ولایت کفر و شرک و دشمنان خداست. همراهی و دوستی با دشمنان خدا نیز ذلت و خواری است. بر همین اساس قرآن کریم میفرماید:
«یا ایها الذین امنوا لا تتخذوا عدوی و عدوکم اولیاء؛ " 23 ".
ای مؤمنان، دشمن من و دشمن خود را به ولایت بر نگیرید.» عزّت در سخن و عمل همه عاشورائیان تجلی دارد، ولی در سخن و عمل امامحسین(ع) از همه بیشتر. همه این بزرگواران مرگ با عزّت را زندگی و زندگی با ذلّت را عین مرگ میدانستند. یکی از شعارهای امامحسین(ع) در روز عاشورا این بود: الموت خیرٌ من رکوب العار و العار خیر من دخول النّار. " 24 ".
مرگ از پذیرش ننگ بهتر، و ننگ از ورود در آتش سزاوارتر است.» و نیز آن بزرگوار در روز عاشورا میفرمود:
«این ناکس پسر ناکس مرا به پذیرش یکی از دوکار ناچار کرده است.
یا شمشیر کشیدن و کشته شدن و یا پذیرش ذلّت. ذلت از خاندان ما به دور است. هیهات که ذلت و زبونی را اختیار کنم. نه خدا به ذلت من راضی است، نه رسول خدا و نه مؤمنان و نه دامنهای پاکی که مرا تربیت کردهاند. همچنین مردان غیرتمند و آزاده، کشته شدن را بر پیروی از انسانهای پست ترجیح میدهند.» " 25 " آری، امامحسین(ع) در دامن پدر و مادری تربیت شده است که مرگ با عزّت را زندگی، و زندگی با ذلّت را عین مرگ میدانست:
«فالموت فی حیاتکم مقهورین و الحیاة فی موتکم قاهرین.» " 26 " آن بزرگوار در جای دیگری میفرماید:
«و الله لا اعطیکم بیدی اعطاء الذلیل و لا افرّ فرار العبید؛ " 27 ".
به خدا سوگند همانند افراد فرومایه تسلیم شما نمیشوم و مانند بردگان نیز فرار نمیکنم.» عزّت حسینی به او اجازه نمیدهد که برای اینکه چند روز بیشتر زنده بماند با فردی همانند یزید بیعت کند. چرا که بیعت با یزید به معنای تأیید حکومت و کارهای ناپسند او است. چنین کاری نه تنها شایسته آن امام همام که حتی یاران او نیز نیست. در سخنان یاد شده، امام(ع) به ما میآموزد که در برابر غیر خدا عزیز و سربلند باشید و تنها در پیشگاه خدا متواضع باشید. آن بزرگوار در جای دیگر میفرماید:
«فانی لا اری الموت الّا سعادة و الحیاة مع الظالمین الّا برما؛ " 28 ".
من در چنین محیط ذلتباری مرگ را جز سعادت و زندگی با این ستمگران را جز رنج و نکبت نمیدانم.» سخنان و رفتار امامحسین(ع) و دیگر عاشورائیان درس است به همه شیعیان به ویژه کارگزاران نظام اسلامی و هشداری است به کسانی که خود را شیعه میدانند ولی در این حال خود را در اختیار غیر خدا قرار داده و مرعوب و تسلیم قدرتهای بزرگ شدهاند و دیگران را نیز به این ذلّت فرا میخوانند.
پاسداری از اسلام و ارزشهای اسلامی
پاسداری از اسلام و ارزشهای اسلامی یکی دیگر از درسهای عاشورا در عرصه رفتار سیاسی است. پیش از یادآوری این درس از سوی امامحسین(ع) و دیگر عاشورائیان یادآوری این نکته مفید مینماید که: در فلسفه سیاسی، امروزه در باره نقش حکومت در تأمین سعادت، اخلاق و معنویت گفت و گو بسیار است. برخی (حکومتهای لیبرال) بر این باورند که اینگونه امور در قلمرو مسائل خصوصی افراد جای دارد. از این روی، حکومت در این باره هیچ مسؤولیتی ندارد. امّا در اندیشه سیاسی اسلام، با دلیلهای بسیار اینگونه امور جزو قلمرو حکومت است. نه تنها حاکم و همه کارگزاران حکومتی باید به اسلام و ارزشهای اسلامی باور داشته باشند که همگان موظف به تبلیغ و پاسداری از آن میباشند. بر همین اساس هنگامی که اسلام و ارزشهای آن از سوی امویان مورد تهاجم قرار گرفته بود و یزید و کارگزارانش به روشنی بر خلاف احکام اسلام و دستورهای آن عمل میکردند ولی در عین حال رفتار خودرا در برابر اسلام مینمایاندند، امامحسین(ع) برای پاسداری از اسلام قیام کرد چرا که اگر امامحسین(ع) قیام نمیکرد دیری نمیپایید که از اسلام جز نامی باقی نمیماند. حکومت یزید درصدد نابودی اصل اسلام بود. از این روی وقتی که امامحسین(ع) دعوت به سازش و بیعت با یزید شد فرمود:
«انّا لله و انّا الیه راجعون، و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید؛ " 29 ".
در این صورت باید از اسلام برای همیشه چشم پوشید، هنگامی که امت به زمامداری فردی چون یزید گرفتار آید.» امام(ع) در بسیاری از موارد از جمله در نامهای که از مکّه به مردم بصره مینویسد همچنین به هنگام رویارویی سپاه امام(ع) با سپاه حرّ نیز پاسداری از اسلام را وظیفه همه مسلمانان دانسته و از آنان میخواهد که او را در این راه یاری دهند. در نامه آن بزرگوار به سران قبائل بصره چنین آمده است:
«شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبر(ص) فرا میخوانم. زیرا در شرایط و وضعیتی قرار گرفتهایم که سنّت پیامبر(ص) از میان رفته و جای آن را بدعت گرفته است. اگر دعوت مرا بپذیرید شما را به راه سعادت راهنمایی میکنم.» " 30 " آن بزرگوار در جای دیگر میفرماید:
«لو لم یستقم دین جدّی الّا بقتلی فیا سیوف خذینی، " 31 ".
اگر دین جدّم جز به کشته شدن من استوار نمیماند پس ای شمشیرها مرا فرا گیرید.» با سخنان یاد شده امام(ع) به ما میآموزد که اگر برای پاسداری از اسلام راهی به جز فداکاری و ایثار و کشته شدن نباشد باید جان خود را فدای اسلام کرد. نه تنها امامحسین(ع) که همه یاران او هدفی جز پاسداری از اسلام نداشتند. از باب نمونه، در آن هنگام که دست راست قمر بنیهاشم قطع میشود میفرماید:
«به خدا سوگند اگر چه دست راست مرا قطع کردید ولی من تا زنده هستم از دین خودم حمایت خواهم کرد.»
پاورقیها:
1- صحیفه نور، مجموعه رهنمودهای امام خمینی، ج9، ص57،، 202، ارشاد اسلامی
2- امالی صدوق، ص118، مؤسسه اعلمی؛ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری، ص123، مکتبة الصّدوق، تهران
3- مجمع البحرین، ج2، ص1156؛ تفسیر نمونه، ج23، ص491
4- نک: فلسفه تاریخ، شهید مطهری، ج1، ص13، صدرا
5- یوسف، 12، 111
6- نهج البلاغه، نامه 69
7- رعد(13)، 11
8- انفال، 54
9- احزاب(33) آیه 62؛ فاطر(43) آیه 35؛ فتح(48) آیه23
10- مائده آیه 54
11- ناسخ التواریخ، سپهر، ج1، ص266، جواهر الکلام، ج21، ص25
12- حماسه حسینی، شهید مطهری، ج1، ص78 - 77، صدرا
13- تاریخ طبری، ج4، ص304
14- صحیفه نور، ج16، ص179
15- این شاعر مسلمان و انقلابی در این باره چنین میسراید: رمز قرآن از حسین آموختیم زآتش او شعلهها افروختیم تا قیامت قطع استبداد کرد موج خون او چمن ایجاد کرد خون او تفسیر این اسرار کرد ملت خوابیده را بیدار کرد
16- درسی که حسین(ع) به انسانها آموخت، شهید هاشمی نژاد، ص447، انتشارات فراهانی
17- شرح نهج البلاغه، ابن ابیالحدید، ج3، ص249، دار احیاء التراث العربی
18- مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی و فرهنگ عاشورا، ج2، ص610، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، درسی که حسین(ع) به انسانها آموخت، ص450 - 447
19- همان
20- تاریخ الامم و الملوک، طبری، ج4، ص304
21- همان
22- الارشاد، شیخ مفید، ص204
23- ممتحنه، آیه1
24- مناقب ابن شهرآشوب، ج4، ص68؛ بحارالانوار، ج44، ص192، ج45، ص50
25- تحف العقول، 249
26- نهج البلاغه، ص51
27- بحارالانوار، ج44، ص191
28- تحف العقول، ص249، تاریخ طبری، ج4، ص305
29- اللهوف، سید بن طاووس، ص20
30- تاریخ طبری، ج4، ص404
31- اللهوف، ص20