فارسی
شنبه 03 آذر 1403 - السبت 20 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

على اكبر عليه السلام‏

على اكبر عليه السلام‏

بنا بر قول مشهور، وى بزرگ ترين فرزند امام حسين عليه السلام است كه در كربلا به شهادت رسيد. مادرش ليلى، دختر ابى مُرّة بن عُروة بن مَسعود ثَقفى است. برخى نام مادر او را آمنه نوشته اند.
   
در تاريخ ولادت او اختلاف است. ابوالفرج مى نويسد كه او در زمان خلافت عثمان زاده شد ولى از سال ولادتش نام نمى برد. صاحب اعيان الشيعه سال ولادت او را 35 يا 41 هجرى نوشته است و علّامه مقرم، ولادت او را در يازدهم شعبان سال 33 هجرى، مى داند.
   
نظر به اختلاف در تاريخ ولادت على اكبر درباره سن او به هنگام شهادت نيز اختلاف است.

ابن شهرآشوب مى نويسد كه او هنگام شهادت هجده سال داشت و سپس نقل مى كند كه 25 سال هم گفته اند. شيخ مفيد، سنّ او را نوزده سال مى داند و علّامه مقرم مى نويسد كه وى در كربلا [قريب به ] 27 سال داشت.
      
مشهور است كه على اكبر عليه السلام از امام سجاد عليه السلام بزرگ تر بوده است و بسيارى از مورخان از او با لقب الاكبر، ياد كرده اند. ولى شيخ طوسى لقب او را الاصغر، ذكر كرده و او را در شمار اصحاب امام حسين عليه السلام آورده است.
  
كنيه اش ابوالحسن است و به نوشته محدث قمى از برخى روايات و زيارتنامه ها، برمى آيد كه او ازدواج كرده و داراى فرزندانى نيز بوده است.
 
على اكبر عليه السلام در شكل و شمايل و خلق و خو، شبيه ترين مردم به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بود و منش و رفتارش، اخلاق  اخلاق پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را در خاطره ها زنده مى كرد و هرگاه اهل بيت عليهم السلام مشتاق ديدار جدشان رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم مى شدند، به چهره او مى نگريستند.
   
او جوانى عالم، وارسته، رشيد و شجاع بود و از صفات انسانى و سجاياى اخلاقى والايى برخوردار بود. در زيارت نامه حضرتش آمده است:
   
سلام بر تو اى بسيار راستگوى درستكار! اى [انسان ] پاك و پاكيزه! اى دوست مقرَّب [خدا]! ... چه گرامى است مقام تو! و چه شرافتمندانه بود بازگشت تو [به سوى او]! گواهى مى دهم كه خداوند از كوششت [در راه خود] قدردانى كرد و پاداشت را افزون ساخت و تو را به كنگره رفيع شرف رسانيد. و در غرفه هاى عالى [بهشت ] جاى داد.
  
همچنان كه از پيش بر تو منّت نهاد و تو را از اهل بيتى قرار داد كه رجس و پليدى را از آنان دور كرد و از آلودگى ها كاملًا پاكشان ساخت.
   
على اكبر عليه السلام در نهضت كربلا همراه و همگام پدر بود. پس از حركت شبانه كاروان امام حسين عليه السلام از منزلگاه قصر بنى مقاتل، روى اسب، چشمان حسين عليه السلام را خواب ربود. پس از بيدارى كلمه استرجاع بر زبان راند و حمد خداى را به جاى آورد.
    
على اكبر عليه السلام سبب آن را پرسيد. حسين عليه السلام فرمود: در خواب ديدم سوارى مى گفت: اين كاروان به سوى مرگ مى رود. على اكبر پرسيد: آيا ما بر حق نيستيم؟ فرمود: چرا. گفت:
  
وقتى برحقيم از مردن در راه حق چه باك؟
   
بنابر مشهور، نخستين كس از بنى هاشم كه در روز عاشورا به ميدان رفت على اكبر بود. گرچه ميدان رفتنش بر امام عليه السلام و اهل بيت بسيار سخت بود ولى از ايثار و روحيه جانبازى او، جز اين انتظار نمى رفت. هنگام ميدان رفتنش امام عليه السلام با نااميدى بر او نگريست و اشك از ديدگان مباركش جارى شد و فرمود: بارالها! گواه باش كه به جانب ايشان نوجوانى رهسپار است كه در صورت و سيرت و گفتار، شبيه ترين مردم به پيامبر تو بود و ما هرگاه مشتاق ديدار پيامبرت مى شديم، به چهره او مى نگريستيم.
       
در روايتى آمده است كه آن گاه امام حسين عليه السلام بر آن قوم نفرين كرد و فرمود: خدايا بركات زمين را از ايشان بازدار و در بهره مندى چند روزه [دنيا] ميانشان تفرقه افكن و هر يك را به راهى جدا وادار و فرمانروايان را از ايشان راضى مگردان. زيرا اين گروه ما را دعوت كردند كه ياريمان كنند ولى به دشمنى و جنگ با ما برخاستند.
        
پس از آن، امام عليه السلام به عمرسعد خطاب كرد و فرمود: اى پسر سعد! خدا خويشاوندى ات را قطع كند و كار تو را خجسته نسازد و كسى را بر تو چيره كند كه در بستر، سرت را ببرد، همچنان كه خويشاوندى مرا بريدى و پيوند مرا با رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم رعايت نكردى. سپس با صداى رسا اين آيه شريفه را قرائت كرد:
       
إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ* ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
       
خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم (اسماعيل و اسحاق و پيامبران و امامان از نسل آنها) و خاندان عمران (موسى و هارون يا عيسى و مريم عليهم السلام) را بر جهانيان برگزيد؛ در حالى كه آنان فرزندانى هستند برخى از نسل برخى و خدا بسيار شنونده و دانا است.
    
على اكبر عليه السلام پس از اجازه از پدر با اهل حرم وداع كرد و روانه ميدان شد و اين رجز را خواند:


          انَا عَلىُ بْنُ الحُسَيْنِ بْنِ عَلى              نَحْنُ وَبِيْتُ اللَّهِ اوْلى بالنَّبِى
  
             اطْعَنُكُمْ بالرُّمْحِ حَتَّى يَنْثَنى              اضْرِبُكُمْ بالسَّيْفِ احْمى عَنْ ابى
 
             ضَرْبَ غُلامٍ هاشِمِىٍّ عَرَبى              وَاللَّهِ لا يَحْكُمُ فينَا ابْنُ الدَّعى
   
من على، پسر حسين، بن على هستم به كعبه سوگند كه ما به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم سزاوارتريم
  
آن قدر با نيزه بر شما مى زنم كه خم شود با شمشير شما را مى زنم و از پدرم حمايت مى كنم
  
شمشير زدن جوانى هاشمى و عربى به خدا سوگند فرزند ناپاك (پسرزياد) درباره ما حكم نراند.
  
او با حمله هاى دلاورانه اش، لشكر را به ستوه آورد به گونه اى كه ناله و فرياد از آنها برخاست. نقل كرده اند كه در نخستين حمله اش يكصد و بيست نفر را به خاك افكند. سپس در حالى كه زخم هاى بسيار برداشته بود به سوى پدر برگشت و گفت: اى پدر! تشنگى مرا كشت و سنگينى سلاح مرا به زحمت انداخت. آيا به جرعه اى آب، راه توان برد؟ تا براى جنگ با دشمن بدان وسيله، نيرو گيرم.
   
امام عليه السلام گريست و فرمود: فرزندم! بر محمد صلى الله عليه و آله و سلم و على عليه السلام و پدرت گران است كه ايشان را بخوانى و پاسخت ندهند و از آنان كمك طلبى و كمكت نكنند. فرزندم! زبانت را پيش آر. پس آن را مكيد و انگشتر خود را به او سپرد و فرمود: اين انگشتر را در دهان بگذار و به نبرد با دشمن برگرد كه به زودى جدّت با جامى سرشار از نوشيدنى- كه پس از آن، هرگز تشنگى نيابى- تو را سيراب مى كند.
   
على اكبر عليه السلام به ميدان برگشت و رجزى خواند كه مضمونش اين است: حقايق جنگ آشكار گشت و پس از اين نيز گواهان راستى آن نمودار شدند. سوگند به خدايى كه پروردگار عرش است، از نبرد با سپاهيان انبوه شما فاصله نگيريم تا كه شمشيرها در غلاف شوند.
   
او سخت و پيگير جنگيد و هشتاد نفر ديگر را به هلاكت رسانيد و سرانجام با ضربه منقذ بن مرّه عبدى نقش بر زمين گشت، دشمنان گردش را گرفتند و با شمشير پاره پاره اش كردند.
  
برخى نقل كرده اند كه پس از آن ضربه، دست به گردن اسب انداخت و آن حيوان (وحشت زده) او را به سوى سپاه دشمن برد و آنان با شمشيرهاى خود، او را قطعه قطعه كردند.
   
على اكبر عليه السلام [در لحظات آخر] ندا داد: پدر جان! اينك اين جدّم رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم است كه با قدح سرشار خود مرا شربتى داد كه پس از آن هرگز تشنگى نيابم و مى فرمايد:
بشتاب! بشتاب! كه براى تو نيز جامى فراهم است.
   
در آن حال امام حسين عليه السلام به ميدان شتافت و در كنار بدن على اكبر نشست و صورت به صورتش نهاد و گفت: خدا بكشد جماعتى را كه تو را كشتند. چه چيز ايشان را جرأت داد بر شكستن حرمت خدا و پيامبر؟ اى پسر بعد از تو اف بر اين دنيا.
 
نقل شده كه زينب كبرى عليها السلام در حالى كه [با ناله اى جان سوز] مى گفت: «اى محبوب دلم، پسرِ برادرم»، آمد و خود را بر آن بدن پاره پاره انداخت. امّا امام عليه السلام خواهر خود را نزد زنان برگرداند.
   
امام حسين عليه السلام سرانجام به جوانان بنى هاشم فرمود: بدن على اكبر را به خيمه بردند.
    
در اين كه آيا «ليلى»، مادرِ على اكبر در كربلا حضور داشته يا نه، سخنى در كتاب هاى مشهور تاريخى، به ميان نيامده است. تنها صاحب «ذخيرة الدارين» نوشته كه مادرش در روز عاشورا، براى وى دعا مى كرد.
   
و از بعضى عبارت هاى كتاب روضة الشهداء نيز به دست مى آيد كه مادرش در كربلا حضور داشته است.
   
طبق روايت امام صادق عليه السلام، مدفن على اكبر عليه السلام پايين پاى حضرت اباعبداللَّه الحسين عليه السلام است.
  
در زيارت ناحيه، درباره على اكبر عليه السلام آمده است:
  
 «السَّلامُ عَلَيْكَ يا اوَّلَ قَتيلٍ مِنْ نَسْلِ خَيْرِ سَليلٍ مِنْ سُلالَةِ ابْراهيمِ الْخَليلِ عليه السلام»
     
سلام بر تو اى اوّل شهيد، از نسل بهترين ذريّه از فرزندان ابراهيم خليل عليه السلام

 


منبع : منبع: پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، پژوهشکده تحقیقات اسلامی.
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

خطبه حضرت زينب (سلام الله عليها) در کوفه
زُهَير بن بِشْر خَثْعَمىّ‏
عبدالله بن جعفر و قيام كربلا
محمد بن مسلم بن عقيل‏
حضرت عباس (ع)؛ آيينه شجاعت و کرم
حسين بن عبداللَّه بن جعفر عليه السلام‏
كامل‏
بشر بن عبداللَّه حضرمى‏
مبارزات سياسي و اجتماعي امام سجاد (ع)
دعاي حضرت امام سجاد (ع) براي پدر و مادر خويش(1)

بیشترین بازدید این مجموعه

محمد بن مسلم بن عقيل‏
عمير بن كنّاد
عَمْرُو بْنُ عَبْدِ اللَّهِ جَنْدَعى
سيف بن حارث جابرى
عاشورا نقش بى ‏همتاى زينب(س)(1)
زیارت حضرت علی اكبر (ع)
امام سجاد علیه السلام از کربلا تا شهادت
روایت دردهای زینب (س) - لحظات وصل
چون او سجده کن!
گفتاری پیرامون حضرت رقیه (س)

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^