تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ» اين كه باطن شما به قبول خدا، ايمان، پذيرش، تسليم، عشق به خدا و پيغمبر صلى الله عليه و آله گره بخورد. اين ها را بايد در باطن داشته باشيد كه دشمنان در باطن شما جا نگيرند، چون وقتى دشمن باطن را خالى از خدا ببيند، كرسى حكومتش را در آنجا برقرار مى كند.
اين آيه شريفه را دقت كنيد:«أَفَرَءَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَيهُ» «هواه» يعنى چه؟ در اين آيات قرآن، خدا مى فرمايد:
«وَ أَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى » «هوى» در اصطلاح قرآن، يعنى مجموعه خواسته هاى بى مهار و بى قيد و شرط. پول، مقام و لذت خدا اسم اين مجموعه را «هوى» گذاشته است.
اين خيلى عجيب است كه در آيه شريفه مى فرمايد: «اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَيهُ» هواى نفس در باطن آنان به جاى خدا دارد حكمرانى مى كند. وقتى باطن انسان از خدا خالى باشد، قطعاً جاى هواست. وقتى باطن از پيغمبر صلى الله عليه و آله خالى باشد، قطعاً جاى هگل، لنين، دوركهايم، فرويد و امثال اين هاست. يا نه، نازل تر، وقتى درون از خدا خالى باشد، جاى قهرمانان بى دين دنيا و هنرپيشه هاى بى ايمان است. درون خيلى از افراد با هنرپيشه ها دارد زندگى مى كند. درونِ خود را شبيه آنها شكل مى دهد.
اما اين چهره معنوى اين تجارت است: «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ» «تؤمنون» با فعل مضارع، يعنى پيوسته، تا آخر عمر در ارتباط با خدا و پيغمبر صلى الله عليه و آله باشيد و لحظه اى باطن خود را از اين ها خالى نكنيد كه دشمنان در كمين هستند، تا جاى خالى را ببينند و اشغال كنند كه اگر اشغال شود، باطن را نمى توان به راحتى پس گرفت. جوانى كه عاشق رفيق ناباب مى شود، يعنى رفيق ناباب، شبح وجودى خودش را در درون او جا مى دهد، لذا پدر، مادر، عمو، دايى، برادر و خواهر به او مى گويند: با او راه نرو، اما مى رود. گريه و زارى مى كنند، اما او گوش نمى دهد. ممكن است چند روزى از بدن رفيق بد غايب شود، اما از صورت باطنى، رفيق بد لحظه اى غايب نمى شود. از دست اين ها ناراحت است، كينه دارد كه چرا دارند او را از معشوقش جدا مى كنند. باطن را خيلى سخت مى شود از دست دشمن گرفت. اگر پيغمبر صلى الله عليه و آله را به معلمى و هدايتگرى باطن انتخاب نكنم، دشمن در باطنِ من، مرا نسبت به فرهنگ خودش هدايت مى كند. مسأله باطن مسأله خيلى مهمى است. بى علت نيست كه خدا در قرآن مى فرمايد: در قيامت، «يَوْمَ لَايَنفَعُ مَالٌ وَ لَابَنُونَ* إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ»
ظاهر تجارت، مجاهدت با مال و جان
اما روى ديگر تجارت كه روى ظاهرى آن است؛«وَتُجهِدُونَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَ لِكُمْ وَ أَنفُسِكُمْ» ولى قيد مى زند كه اين جهاد نبايد ريايى و خودنمايى در آن باشد و نبايد به عشق شهرت انجام بگيرد و اين حركت مالى و يا بدنى، حركت وجودى مثبت است.«ذَ لِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ» اين تجارت براى شما بهتر از هر تجارتى است، اگر آگاه باشيد. بايد آيه را تحليل كنيم و خداى دعوت كننده به اين تجارت و پيغمبر صلى الله عليه و آله را بشناسيم تا آگاه شويم و منافع اين كار را بشناسيم. باز در اينجا پاى معرفت و علم در كار است.
دلا تا به كى از در دوست دورى گرفتار دام سراى غرورى
نه بر دل تو را از غم دوست دردى نه بر چهره از خاك آن كوى گردى
ز گلزار معنى نه رنگى، نه بويى در اين كهنه گنبد، نه هايى، نه هويى
تو را خواب غفلت گرفته است در بر چه خواب گران است، الله اكبر
سؤال علاج از طبيبان دين كن توسل به ارواح آن طيبين كن
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
منبع : پایگاه عرفان