در تفسير «روح البيان»- كه در قرن دهم نوشته شده است- آمده است: خانم جوان و زيبا چهره اى نزد تاجر جوانى مى آيد، مى گويد: من سه تا بچه يتيم دارم، به من كمك كن. تاجر پولدار از تُن صداى اين زن و همان مقدار گردى صورت او خوشش مى آيد و به او پيشنهاد رابطه مى دهد. آن زن گفت: من شوهر داشتم، يتيم دارم، پاك دامن هستم. اصلًا تا به حال در مجلس گناه شركت نكرده ام. گفت:
اگر مى خواهى تو را كمك كنم، بايد رابطه پيدا كنيم، گفت: نه، نمى خواهم و رفت.
اين نمى خواهم، همان نمى خواهمِ محبوب است.«وَلَا تَأْكُلُواْ أَمْوَ لَكُم بَيْنَكُم بِالْبطِلِ» پول حرام نخوريد، او مى گويد: نمى خواهم، اين نيز مى گويد: نمى خواهم، يعنى تمام خواستن ها و نخواستن ها را با خواستن ها و نخواستن هاى محبوب هماهنگ كرده است. «تُؤمِنُونَ بِاللَّهِ» اين آيه سال ها حرف دارد. باز آن زن مراجعه كرد، تاجر گفت: به همان شرط به تو كمك مى كنم. بار سوم مراجعه كرد و گفت: حاضرم. فرزندانم دارند از گرسنگى ضعف مى كنند، باشد، خودم را مى فروشم، اما جاى خلوت دارى؟ گفت: آرى. من خانه اى جدا دارم، براى همين كارها. اين آدرس آنجا است. فردا بيا. گفت: هيچ كس در آن خانه نيست؟ گفت: نه. ما كه جلوى كسى زنا نمى كنيم، ما در بازار آبرو داريم. گفت: باشد. فردا آمد، گفت: آماده شو، گفت: تو به قرارداد ديروز عمل نكردى، چون گفتى خانه خالى است، اما اينجا پنج نفر ما را مى بينند. دو فرشته اى كه پرونده مرا نظام مى دهند و دو فرشته كه پرونده تو را مى نويسند و پنجمين نفر نيز خدا است. اين پنج نفر را بيرون كن، من حاضر به خودفروشى هستم. گفت: خانم! چهل سال خواب بودم، بيدارم كردى.
مراحل بعدى تجارت
اين يك مورد تجارت است. اما مورد دوم، سوم و چهارم آن:«وَ رَسُولِهِ وَتُجهِدُونَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَ لِكُمْ وَ أَنفُسِكُمْ ذَ لِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ خود اين قيد، زيبايى مى دهد. كسى دارد مى گويد كه مصلحت مرا بهتر مى داند.
الهى دلى ده كه جاى تو باشد زبانى كه در آن ثناى تو باشد
الهى عطا كن بر اين بنده چشمى كه بينايى اش از ضياى تو باشد
الهى عطا كن به من گوش و قلبى كه آن گوش پر از صداى تو باشد
الهى بده همتى آن چنانم كه سعيم وصول لقاى تو باشد
الهى چنانم كن از فضل و رحمت كه هر كار كردم براى تو باشد
الهى ندانم چه بخشى كسى را كه هم عاشق و هم گداى تو باشد
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
منبع : پایگاه عرفان