من در صدد تفسير آيه به آيه سوره مباركه يوسف نيستم، چون تفسير آيه به آيه چندين سال طول خواهد كشيد. آن چه كه مهم است، فقط موارد عبرت، پند، لطائف و اشاراتى است كه آنها را با كمك پروردگار بيان خواهم كرد. در اين داستان، خداوند متعال سخن از عشق آتشين بى جا و خطرزاى زنى صحبت مى كند كه در عين شوهر داشتن، در ميدان خيانت به شوهر قرار گرفت و به خيال خودش مى خواست جوانى را كه مؤدب به همه آداب انسانى و الهى بود، به خود جذب كند، و دامن انسانيت، عصمت، عفت و كرامت او را لكه دار كند و بخشى از صفحات تاريخ حيات زن را از چارچوب پاك نظام خانواده به لجن بكشاند. زنى كه عشق او طبيعى، عقلى، انسانى، آسمانى، عرشى و ملكوتى نبود؛ چون ما انواع اين عشق ها را داريم كه در قرآن و روايات آمده است. حتى در روايات با لغت «عشق» هم آمده، نه با لغت محبت. عشق؛ يعنى اوج محبت و دلدادگى كه حكماى الهى انواع آن را تعريف كردند، عشق ملكوتى، الهى، انسانى، طبيعى و شهوانى. كه عشق شهوانى ريشه آن نفس اماره، لذت گرايى و مادى فكر كردن و سراپا آلوده، ناپاك و نجس بودن و ظهور اين عشق در هر كجا كه باشد، آنجا را نيز به آلودگى و ناپاكى مى كشد.
منبع : پایگاه عرفان