دنيا دست به دست مى گردد
و آن حضرت در رابطه با دست به دست گشتن امور مادى و انتقالش از انسان به ديگران به ويژه پس از مرگ ، وقتى از جنگ صفين بازگشت و به گورستان بيرون كوفه نظر انداخت فرمود :اى صاحبان سراهاى وحشت زا ! و مكان هاى بى آب و گياه ! و قبرهاى تاريك ! اى خاكيان ! اى غريبان ! اى بى كسان ! اى وحشت زدگان ! شما ما را پيشرويد كه بر ما پيشى جستيد و ما شما را پيرويم كه به دنبال شما مى رسيم اما خانه ها ، غير شما در آن ساكن شدند ، اما همسران : ديگران با آنان ازدواج كردند ، اما اموال : همه آنها تقسيم شد ، اين است خبرى كه نزد ماست ، خبر آنچه نزد شماست چيست ؟ پس رو به سوى ياران كرد و فرمود : اگر به آنان اجازه سخن مى دادند به شما مى گفتند : كه بهترين توشه تقواست.آرى ; براى اهل خدا و تربيت شدگان مدرسه پيامبران و رشد يافتگان مكتب امامت و ولايت و شاگردان قرآن ، ملاك و معيار ارزش حقايقى چون تقوا و عمل صالح و اخلاق حسنه و عقايد پاك و انديشه تابناك است كه همه آنها زمينه و سبب طلوع رحمت رحيميه حق در خيمه حيات و شبستان زندگى است .اما آنچه موجب تحقق رحمت ويژه حق در زندگى انسان نگردد ملاك ارزش نيست . بگذار افراد كم ظرفيت و سبك مغز و ظاهربين ماديات را معيار ارزشمندى خود و ندارى را ضدارزش بپندارند و همه چيز را با عينك مادى بنگرند و توقع داشته باشند كه حتى مقامات و مرتبت هاى انسانى ويژه مرفهان و ثروتمندان و صاحبان زر و سيم باشد چنانكه سرمايه داران و قلدران قريش در برابر نبوت پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله)اعتراض داشتند كه چرا يكى از ثروتمندان مكه يا طائف را عهده دار وظيفه رسالت و نبوت نكردند و گفتند : . . لَوْلاَ نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُل مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيم. . . اين قرآن چرا بر مردمى بزرگ از ميان يكى از اين دو شهر مكه و طائف نازل نشد ؟ !يا جهت اعتراض به موسى (عليه السلام) مى گفتند : چرا زر و سيم ندارد ؟ !فَلَوْلاَ أُلْقِىَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِن ذَهَب . ..اگر موسى ، عزت ، سربلندى ، كرامت و شخصيت داشت پس چرا دستبندهاى زرين و طلا بر او آويخته نشده است ؟اين تهيدستانِ از نعمت هدايت و معنويت كه در ارزيابى نسبت به حقايق راه صحيحى نمى پيمايند اكثراً از باده مال و ثروت مست و مغرور مى شوند و دچار سركشى در برابر حق و بندگان حق مى شوند و با دست آلوده خويش براى خود ورطه هلاكت مى سازند و با كلنگ و تيشه گناه به تخريب ساختمان شخصيت خود برمى خيزند !بى ترديد بينش محدود كه همه هستى و اهداف انسان را مقيد به نيازهاى حيوانى مى داند و احتياجات آدمى را در محسوسات و ماديات مى پندارد و در رشد بدنى و خور و خواب و شهوت محدود مى كند ، درك و شعورش به بالاتر از اين زندگى زودگذر نمى رسد ، به اين خاطر همه دوستى و محبت خود را متوجه ماديات مى كند و هركه را و هرچه را بخواهد فقط براى اضافه شدن ثروت و مال هايش مى خواهد . كَلاَّ بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ * وَتَذَرُونَ الاْخِرَةَ. اينكه مى پنداريد قيامتى در كار نيست اينچنين نيست ، بلكه شما عاشق اين دنياى زودگذر هستيد ، * و همواره آخرت را براى اين عشق بى پايه رها مى كنيد .آنچه نزد خدا ارزش دارد امور كيفى است نه امور كمّى ، امور كمّى براى حضرت حق تفاوت ندارد كه سر سفره كافرى باشد يا در كامِ حيوانى دور از فهم و شعور .قرآن از امور مادى دنيا تعبير به مَتاعٌ قَلِيلٌ.و يا با تعبير عَلَى حَيَاة. با تنوين نكره كه بر حقارت و صغارت دلالت دارد ياد كرده است . چنان زرق و برق مادى نزد حق بى ارزش است كه اگر زمينه گمراهى برخى مردم نبود ، براى كافران خانه هايى با سقف هايى زرين و نردبان هاى سيمين قرار مى داد :وَلَوْلاَ أَن يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَن يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِن فِضَّة وَمَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ.و اگر بهره مندى كفار از انواع نعمت هاى مادى و تهيدستى مؤمنان ، سبب اين نبود كه همه مردم به خاطر ضعف ايمان و ناآگاه بودن به حقايق بر محور كفر امتى واحد شوند ، ما براى خانه هاى كافران به خداى رحمان سقف هايى از نقره قرار مى داديم و نردبان هايى كه با آن بر بالاى خانه ها برآيند .
حكايت مرد ثروتمند بنى اسرائيلى
مردى از بنى اسرائيل كاخى زيبا و محكم ساخت و سفره اى بسيار رنگين در آن آماده كرد و از توانگران و ثروتمندان دعوت نمود تا بر آن سفره گرد آيند و ساعتى را به لذّت و خوشى بگذرانند و تهيدستان فقير و نيازمندان محتاج را وا نهاد .هنگامى كه برخى از مستمندان ، بى دعوت براى استفاده كردن از آن سفره آمدند به آنان گفتند : اين غذا براى امثال شما نيست .خدا دو فرشته را به شكل دو مستمند فقير فرستاد تا سر آن سفره قرار گيرند ولى آنان را راندند ، به دو فرشته فرمان رسيد در قيافه توانگران به آن مجلس بروند .هنگاميكه در قيافه توانگران وارد مجلس شدند ، آنان را گرامى داشتند و در صدر مجلس نشاندند ، خدا به هر دو فرشته دستور داد : آنان را به عذاب فرو رفتن در زمين ـ همان عذابى كه گريبان قارون را گرفت ـ دچار كنند.
حضرت امام سجاد (عليه السلام) دست يابى بنى اميه را به حكومت بر كشورهاى اسلامى به دزدى تشبيه كرده است كه لباس كسى را دزديده و غاصبانه مى پوشد .فرمان روايان مرفه و بى درد و ثروتمندان بخيل و بى ايمان و دنياداران فرومايه ، غاصبان و دزدانى بيش نيستند ، اگر در ارزيابى هاى خود به خاطر ثروت و مكنتى كه دارند خود را عزيز خدا و موجودى ممتاز مى دانند ارزيابى نامعقولى دارند ، اينان در قيامت در برابر هر درهم و دينارى كه به دست آوردند و در مقابل مكنت و حكومتى كه براى خود فراهم كردند ولى از ثروت و مكنت و حكومت خود به انصاف و عدالت و هماهنگ با خواسته هاى حق بهره نگرفتند سخت مسؤول اند و در دادگاه قيامت به عذاب ابد محكوم خواهند شد .منطق اولياى خدا چون يوسف و سليمان و على (عليهم السلام) نسبت به ثروت و حكومت ، منطقى معقول و مثبت بود . آنان ثروت و حكومت را داده خدا و خود را امين خدا مى دانستند و آنچه در اختيار داشتند برابر با خواسته امانت گذار با آن برخورد مى كردند .
بر گرفته از کتاب جلوه های رحمت الهی استاد حسین انصاریان