چون قدم در آنجا گذاشتم در را بست و پوشش از جمال خود برگرفت و اظهار كرد : مدتى است شیفته جمال توام و راه رسیدن به وصالت را در این طریق دیدم ، اكنون در این خانه تویى و من.
به گزارش سرویس قاب نقره برنا، زندگى بزرگان مخصوصاً اولیاى الهى دانشگاهى است انسانساز كه شاگردان آن سلمانها و ابوذرها هستند و بهترین عمل تدبر و تفكر و اندیشه در زندگى اولیاء الهى است .
زیباترین صورتهاى معشوق حقیقى در هر زمان و مكانى تمامى فرزندان آدم (ع) را به عشق بازى فرا مىخواند ، اما آدمزادگان چنان سرگرم خورد و خوراك و پوشاكند كه از تمام فریادهاى بلند جهان هستى حتى ندایى ضعف را نمىشنود.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) در بیانى نورانى مىفرمایند : مایه عبرت بشر بسیار است ولیكن عبرت آمرزان اندكاند .
و نداى ملكوتى فرشته وحى به تمامى بشر امر میكند : اگر دلى بیدار باشد خواهد دید كه سراسر جهان هستى فریاد برمى آورند ، یكى هست و نیست جز او.
لیكن اقتضاى زندگى مادى ، انسان را از مسیر حق غافل مى كند؛ لذا خداوند انبیاء و اولیاء خود را براى بیدار كردن فطرت خفته بشر مىفرستد تا شاید انسان خاك نشین نظرى به افلاك كند و همراه آخرین فرستاده خود ثقل اكبر و نور مبین قرآن كریم را نازل مىكند و در آن قصه و داستان گذشتگان را بیان مى كند تا شاید « عبرت آموزان » عبرت بگیرند .
در ادامه حکایتی از سخنان استاد حسین انصاریان که دارای عبرت برای اهل تفکر و اندیشه است را میخوانید.
نامش محمد فرزند سیرین بصرى است، در تعبیر خواب قدرت فوقالعادهاى داشت، سرچشمه تعبیرش ذوق سالم و فكر نافذ او بود .
در تطبیق خواب با حقایق انسان عجیبى بود، براى تعبیر خواب از لطایف قرآن و روایات استفاده مىكرد .
نوشتهاند مردى از او پرسید: تعبیر اذان گفتن در عالم خواب چیست؟ گفت: رفتن به حج. دیگرى همین مسأله را پرسید، گفت: دست به دزدى بردهاى. آنگاه درباره اختلاف این دو تعبیر با اینكه خواب هر دو یكى بود گفت: چهره اولى را چهرهاى نیكو و پسندیده و دینى دیدم ، تعبیر خوابش را از آیه ( وَاَذِّنْ بِالنَّاسِ بِالْحَجِّ ) گرفتم . اما چهره دومى را چهره خوبى ندیدم ، تعبیر خوابش را از آیه ( اَذَّنَ مُؤَذِّنٌ اَیَّتُهَا الْعیرُ اِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ ) گرفتم.
ابن سیرین مىگوید: در بازار به شغل بزازى اشتغال داشتم، زنى زیبا براى خرید به مغازهام آمد، در حالى كه نمىدانستم به خاطر جوانى و زیباییم عاشق من است، مقدارى پارچه از من خرید و در میان بغچه پیچید، ناگهان گفت: اى مرد بزاز ! فراموش كردهام پول همراه خود بیاورم ، این بغچه را به كمك من تا منزل من بیاور و آنجا پولش را دریافت كن ! من به ناچار تا كنار خانه او رفتم ، مرا به دهلیز خانه خواست ، چون قدم در آنجا گذاشتم در را بست و پوشش از جمال خود برگرفت و اظهار كرد : مدتى است شیفته جمال توام و راه رسیدن به وصالت را در این طریق دیدم ، اكنون در این خانه تویى و من ، باید كام مرا برآورى ، وگرنه كارت را به رسوایى مىكشم .
به او گفتم : از خدا بترس ، دامن به زنا آلوده مكن ، زنا از گناهان كبیره و موجب ورود به آتش جهنم است . نصیحتم فایده نكرد ، موعظهام اثر نبخشید ، از او خواستم از رفتن من به دستشویى مانع نشود ، به خیال اینكه قضاى حاجت دارم مرا آزاد گذاشت . به دستشویى رفتم ، براى حفظ ایمان و آخرت و كرامت انسانىام سراپاى خود را به نجاست آلوده كردم ، چون با آن وضع از آن محل بیرون آمدم ، درب منزل را گشود و مرا بیرون كرد ، خود را به آب رساندم ، بدن و لباسم را شستم ، در عوض اینكه به خاطر دینم خود را ساعتى به بوى بد آلودم ، خداوند بویم را همچون بوى عطر قرار داد و دانش تعبیر خواب را به من مرحمت فرمود!
منبع : برنا نیوز