وقتى پيغمبر صلى الله عليه و آله اين جواب را به اين زن دادند، زن مثل اين كه آدم باشعورى بود، در عين اين كه امام صادق عليه السلام مى فرمايند: زن بد زبانى بود « إمرأةٌ بذى » اما در حد ظرفيت، عقل و شعور خودش، فهميد كه اين مرد ملكوتى چه گفت.
« أىُ عبدٍ أعبدُ منى »
رسول خدا صلى الله عليه و آله دارند مى گويند: اين را من فهميدم. خدا كند همه بفهمند آنچه دارم، از عطاى خدا است و در كنار عطاى او هيچ حركتى غير از عبوديت و تسليم حركت درستى نيست. هم غلط و هم مضرّ است.
بدانجهت رسول خدا حاضر نبودند متوسل به كلمه «أنا» يعنى من بشوند، مگر جايى كه چاره اى نداشتند.
در روايات دارد كه يك بار هم كسى در زد، خود حضرت آمدند پشت در و فرمودند: كيست؟ طرف گفت: من هستم. حضرت در را باز كردند و فرمودند: از اين به بعد هر جا در زدى و گفتند: كيست، بگو: در را باز كنيد. بد است كه بگويى من هستم، شما كه نيستى، چرا نبود را بود مى كنى؟ چرا چيزى كه حقيقت ندارد، لباس حقيقت به آن مى پوشانى؟ اين، نهايت تواضع است.
من بايد به اينجا برسم كه:
« لَيس فى الدار غَيرهُ دَيّار »
حتى در كنار بهترين عبادات، بهترين عبوديت ها اگر صداى پاى «من» شنيده بشود، حتى در باطن خودم، نه در مقابل مردم، در مقابل مردم كه ريا و مبطل عمل است. در باطن خودم صداى پاى «من» را بشنوم، مى فرمايند: دچار عُجب شده اى. كنار عبادت خدا، خودت را ديده اى، پس تو هنوز از دايره آلوده شرك بيرون نيامده اى، و هنوز موحد نشده اى.
عبادت خالصانه براى خدا
حتى عارفانِ عاشقى مثل اميرالمؤمنين عليه السلام در كنار عباداتشان بهشت و جهنم را هم لحاظ نمى كردند، يعنى هيچ عبادتى را براى رسيدن به بهشت انجام ندادند، و هيچ گناهى را به خاطر ترس از جهنم ترك نكردند. بلكه گفتند: اگر پاى بهشت و
جهنم در كار بيايد، اين ظرف خلوص، غذايش آلوده و ميكربى مى شود.
منبع : پایگاه عرفان