پيغمبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: «جنات عدن» جايى است كه هنوز چشمى آنجا را نديده و هنوز قلب كسى نتوانسته تصور كند. خداوند متعال هم جنات عدن را فقط براى سه طايفه ساخته است؛ طايفه اول: صد و بيست و چهار هزار پيغمبر عليهم السلام . طايفه دوم: صديقين هستند كه واقعا تمام زندگيشان را با انبيا عليهم السلام هماهنگ كردند. و يك طايفه هم شهدا هستند. اين سه طايفه در جنات عدن هستند.
تفاوت جنات عدن و مقام رضوان الهى
ولى بنده من از بهشت هايى كه در اول آيه گفتم، از جنات عدنى كه جاى انبيا و صديقين و شهدا است، مقام بزرگتر، بالاتر، لذت بخش تر و مهم ترى را به اين مؤمنين و مؤمنات وعده مى دهم:
« وَرِضْوَ نٌ مِّنَ اللَّهِ أَكْبَرُ »
و آن اين است كه شعاع رضايت من به جان تو وصل بشود.
آن لذت ديگر لذتى است كه قله و اوج ندارد، و اگر مردم در بهشت مردنى بودند، با اتصال شعاع رضايت، متلاشى مى شدند، كسى تحملش را نمى توانست بكند. لذت در حدى است كه:
برقى از منزل ليلى بدرخشيد سحر |
وه كه با خرمن مجنون دل افگار چه كرد(1) |
متأسفانه ما در چهارچوب دنيا هستيم و ذات اين گونه آيات قرآن براى ما قابل درك نيست. شما در بهشت، بدنتان به منزله صدف است، و جانتان به منزله گوهر. فرق بين صدف و گوهر را خودتان تشخيص مى دهيد، «رضوانٌ من الله» مال گوهر وجودتان است، و «جنات عدن» مال صدف وجودتان. بهشت و جنات عدن و مساكن طيبه مال بدن است، و «رضوانٌ من الله» مال روح شما است.
نمى شود در دنيا به چيزى تشبيه كرد. مگر يك قطعه از شب عاشورا.
شب عاشورا، حضرت سيدالشهداء عليه السلام براى اين هفتاد و دو نفر يك سخنرانى كوتاه داشتند؛ آخرهاى سخنرانى يكى از اين هفتاد و دو نفر، آهسته به كنار آمد و يك صحبتى در گوش يكى ديگر از اين هفتاد و دو نفر كرد، و آن شخص بعد از شنيدن اين صحبت، يك لبخند مختصر زدند و فرمودند: اصلاً صحبتش را نكن.
امام عليه السلام حرفشان كه تمام شد، فرمودند: عزيزم! دوستم چه چيزى در گوشت گفت؟ اگر سرى نيست، به من بگو.
گفت: يا بن رسول الله! ايشان از افرادى است كه تازه به ما ملحق شده، خبر آورده كه در منطقه ما يك درگيريى شده است، من يك پسر بيشتر در اين دنيا ندارم كه بيست ساله است، در آن درگيرى پسر من اسير شده است.
امام عليه السلام به محمد بن بشير حضرمى فرمودند: برو دنبال پسرت، پسرت را آزاد كن، ما هم فردا اينجا كشته مى شويم، روز قيامت صدايت مى كنم كه با من باشى.
گفت: حسين جان! من پيش تو كه هستم، هيچ چيزى غير از تو ندارم. من براى نجات بچه ام قدمى كه از پيش تو بلند شوم و بروم ندارم. من اگر از اين خيمه يك قدم دور بشوم و ديگر تو را نبينم، دق مى كنم. لذت من، دنيا و آخرتم، دينم، بهجتم، شوقم، عشقم تو هستى.
امام حسين عليه السلام هم سر را بلند كردند و فرمودند: خدايا! من كه نمونه اين ياران را نه در گذشتگان خبر دارم و نه در آيندگان.
منبع : پایگاه عرفان