سه ماه گذشت، دوباره به خانه اين عالم رفتند، بعد از سه ماه، خيلى نرم و گرم گفت: به مردم مسجد بگوييد: انشاءالله فردا شب مى آيم.
خوشحال شدند. آمد، نماز مغرب و عشا را خواند و مسجد هم جا نبود، بعد كه خلوت شد و همه رفتند، دست اندركارهاى مسجد گفتند: حاج آقا! شما كه امشب آمديد، سه ماه پيش مى آمديد.
گفت: من يك اشتباه در زندگى داشتم و آن اين بود كه متوسل به سيگار شده بودم، شما كه آمديد و من را دعوت كرديد كه بيايم در محراب، آن وقت سيگار مى كشيدم، سيگار هم براى بدن ضرر دارد، هر كس به دست خودش به بدن خودش ضرر بزند، ظالم است.
من در محراب مى ايستادم، شما هم خبر نداشتيد، نماز خود من، نماز ظالم بود. به ظالم در فقه شيعه نمى شود اقتدا كرد. سه ماه است كه با خودم جنگيدم و سيگار را ترك كردم، الان آمدم.
والعصر، قسم به روزگار عدالت، كه هر كس به طرف عدالت پيش نرود « لَفِى خُسْرٍ ».
3ـ روزگار نعمت
سومين تعبير، قسم به روزگار نعمت است؛ نعمت ابد الهى. دو تا آيه در اين زمينه از سوره مباركه آل عمران عنايت كنيد.
منبع : پایگاه عرفان