
ارزيابى ارزش مال با صاحب آن
مال بدون اين كه دست انسان باشد، بىرنگ است. به صورت طلا، نقره، مس، آهن، الماس، عقيق و فيروزه در معدن است. خوب است يا بد؟ رنگى ندارد. مثبت است يا منفى؟ رنگى ندارد. بايد صبر كنيم و ببينيم اين پول، اسكناس، طلا و دلار دست چه كسى مىآيد و در ملكيت چه انسانى قرار مىگيرد، حالا بايد مال را با حال و باطن آن انسان ارزيابى كرد.
حالا انسانش را ارزيابى مىكنيم؛ دارنده مال، مالش كم باشد، به اندازه بخور و نمير، متوسط باشد كه سر سال از مخارج خودش و زن و بچهاش اضافه بياورد، يا زياد باشد كه خيلى اضافه بيايد، اسلام به كميت آن كارى ندارد. اين مقدار مال هر چقدر كه هست، اگر در اختيار انسانى است كه حال او حال الهى است، يعنى جواد، سخى، كريم، مؤمن، داراى نورانيت، دلسوز مردم، داراى رأفت و رحمت است، پول وقتى در ملكيت چنين انسانى بيايد، انبيا و ائمه و خدا اين پول را سكوى پرواز انسان به ملكوت اعلى مىدانند، و اين پول اگر دست يك انسانى كه داراى حالات شيطانى است بيايد، بخيل، حريص، مغرور، خودبين و داراى احساس مالكيت مطلق و مادىگرا باشد، درهاى براى سقوط اين انسان به بدترين دركات جهنم است.
ولى خود پول كارهاى نيست؛ پول نه بهشت است و نه جهنم. نه سكوى پرواز به ملكوت است، نه دره ورود به جهنم. بايد ديد دست چه كسى است. با صاحب پول بايد پول را ارزيابى كرد، يعنى جوهر كار در ارزيابى خود آن انسان است و پول عَرَض است. انسان مىتواند پول را سكوى پرواز خودش به ملكوت قرار دهد يا پول را دره ورود به عذاب الهى قرار دهد.