(با تأکید بر عدالت و پیشرفت)
وفاداری
آنان با وفاداری ، به پیمان خود عمل کردند و بر سر قول خود ایستادند و چندین بار ، وفاداری خود را اعلام کردند . هنگامی که شمر ، امان نامه ای برای حضرت عباس(علیه السّلام) و دیگر برادران مادرش آورده بود ، برادران عباس(علیه السّلام)در پاسخ او گفتند : خداوند تو و امانت را لعنت کند . آیا ما در امان باشیم ، در حالی که فرزند پیامبر چنین نباشد ؟
آن گاه خود حضرت عباس (علیه السّلام) پاسخ محکم تری به او داد و فرمود : تبت یداک و لعن ما جئتنا به من امانک یا عدوالله اتامرنا ان نترک اخانا و سیدنا الحسین بن فاطمه .(29)
در زیارت نامه آن بزرگوار نیز چنین آمده است : اشهد لک بالتسلیم و التصدیق والفائ والنصیحه لخلف النبی (30)
تمام اصحاب امام چنین بودند . آن ها در شب عاشورا به امام خود چنین گفتند :
انفسنا لک الفداء نقیک بایدیناووجوهنا فاذا نحن قتلنا بین یدیک نکون قد و فینا لربنا و قضینا ما علینا .(31)
امام به فرزندان عقیل فرمود : شهادت مسلم ، برای شما کفایت می کند ، شما آزاد هستید و بروید ، اما آنان در جواب امام گفتند :به خدا سوگند ! چنین نمی کنیم ، جان و مال و خاندان خود را فدایت می کنیم ، در کنار تو می مانیم و می جنگیم . خداوند ، زندگی پس از تو را زشت و تباه گرداند.(32)
این ویژگی ، در غلام امام نیز جلوه گر بود. او که انسانی سیاه چهره بود ، در گذشته ، غلام ابوذر غفاری بود و سپس به خدمت امام در آمد . در روز عاشورا ، حضرت به او فرمود :انت فی اذن منی فانماتبعتنا للعافیه فلاتبتل بطریقتنا.
تو از جانب من آزادی . تو در جستجوی عافیت ، از پی ما آمدی ، اینک خود را به راه ما گرفتار مساز . او در پاسخ گفت : ای فرزند پیامبر ! من در خوشی و نعمت ، جیره خوار شما بودم ، حال چگونه شما را رها کنم!(33)
اینان نه فقط در کربلا و در حضور امام وفادار ماندند بلکه در غیاب حضرت نیز چنین بودند ، چنان که عبدالله بن یقطین ، به دستور امام – در بین راه مکه و کربلا – به کوفه رفت تا به مسلم بن عقیل بپیوندد. اوهنگامی به آن رسید که اوضاع ، تغیر کرده بود و به همین علت ، به اسارت عبیدالله بن زیاد در آمد. ابن زیاد ، به گمان این که او اسیر و دربند است و هر چه دستور دهد ، اطاعت می کند ، به او گفت که بربالای قصر برود و حسین بن علی (علیه السّلام) را لعنت کند . او با این که اسیر بود و به عاقبت کار آگاهی داشت بربالای قصر رفت و در حضور مردم گفت : ای مردم ! من فرستاده ی حسین(علیه السّلام) پسر دختر پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هستم تا پیام او را به شما برسانم که او را یاری کنید و در برابر پسر مرجانه ، زاده سمیه پلید و پست پشتیبانش باشید .(34)
ولایت پذیری
یابن امی ! طلب نفسنا و قرعینا فانک تجدنی کما تحب و ترضی . ای پسر مادرم ! خاطرت شاد و چشمت روشن باد که مرا آن گونه که دوست می داری و خشنود هستی ، خواهی یافت.
آری ، امام از روحیه عاطفی بهره می گیرد و خواهر بزرگوارش نیز ولایت پذیری خود را مانند گذشته نشان می دهد وهب خواست همسرش را که درکنار او به دفاع حریم اهل بیت و ولایت برخاسته بود ، به خیمه ها برگرداند ، او نپذیرفت و گفت باز نمی گردم تا جان خود را نثار کنم ، اماهنگامی که امام حسین (علیه السّلام) به او دستور بازگشت داد ، سخن حضرت را به جان خرید و برگشت . اما فرمود : جزیتم من اهل بیتی خیرا .ارجعی الی انساء رحمک الله . از خاندان پیامبر ، پاداش نیک ببیند ، خدا تو را رحمت کند . نزد بانوان دیگر برگرد او نیز بازگشت.
ایثار و فداکاری
زهیر بن قیم گفت : به خدا سوگند ! من دوست دارم کشته شوم ، سپس زنده شوم و دوباره کشته شوم تا هزار بار و خدای عزوجل به وسیله کشته شدن من ، از کشته شدن تو و این جوانان از خاندانت ، جلوگیری کند .
امام سجاد (علیه السّلام) درباره ی حضرت عباس(علیه السّلام) می فرماید : رحم الله عمی العباس فلقد اثر و ایلی و فدا اخاه بنقسه حتی قطعت یداه .( خدا عمویم عباس را رحمت کند پس به یقین ، ایثار نمود و مبتلا گشت و جان خود را فدای برادرش کرد تا دست هایش جداشد .(36)
حضرت عباس (علیه السّلام) بعد از آن که خود را به رود فرات رساند ، از شدت عطش ، می سوخت .خواست آبی به لب خشک و تشنه خود برساند ودست فرو برد و کفی از آب برداشت ، اما تشنگی سیدالشهدا (علیه السّلام) و اهل بیت او را به یاد آورد و آب را ریخت وآب شرمنده ایثار علمدار تو شد ، که چرا تشنه از او این همه بی تاب گذشت
همسر جناده ابن حارث که همسرش شهید شده بود ، فرزندش ا نیز تشویق می کرد که برود و جان خود را فدای امامش کند .پسرش نیز رفت و بعد از کارزار شهید شد ، سرش را بریدند و به طرف لشگر اما حسین (علیه السّلام)پرت کرد .مادرش سر فرزند را برداشت و گفت : آفرین پسرم ! ای شادی دلم و نور دیدگانم.(37)
انتخاب برتر
امام در شب عاشورا در سخنانی خطاب به اصحاب فرمود : قد اذنت لکم فانطلقوا جمیعا فی حل لیس علیکم منی ذمام هذا اللیل قدغشیکم فاتخذوا جملا . (39)
شما از بیعت من رهایید و هیچ بیعت و پیمانی از من ندارید . اینک این شب است که شما را فرا گرفته مرکب رهوار خود گیرید و از تاریکی از ان استفاده کنید .
ابوحمزه ثمالی از امام سجاد(علیه السّلام) نقل کرده که امام حسین (علیه السّلام)فرمود : انتم فی حل سعته.(40) شما در آزادی و اختیار خود هستید. در موارد متعددی ، امام اصجاب خود را آزاد گذاشت و پیشنهاد رفتن را به آن ها داد . وقتی امام شنید که فرزند حمد بن بشیر ، در مرز ری اسیر شده ، به پدرش گفت : خدای رحمتت کند ، تو از بیعت من آزادی ، برو در راه آزادی فرزندنت بکوش ، اما او نرفت . هلال بن نافع می گوید : شب عاشورا امام از خیمه بیرون رفت . من خود را به امام رساندم .هنگامی که امام متوجه من شدند ، رو به من کرد و بعد از سخنانی فرمود : هلال! چرا از تاریکی شب استفاده نمی کنی و از میان این دو کوه نمی روی تا خود را نجات دهی؟(41)
هلال نیز در پاسخ امام جملاتی بیان کرد که بیانگر نهایت وفاداری او بود.
رشد اخلاقی و عادت کردن به رعایت ارزش های الهی و متصف شدن انسان به خصال متعالی ، بخشی مهم از رسالت پیامبر و امامان است. بهترین راه آموزش ارزش های انسانی و معلم آن کیست ؟ معصوم بهترین معلم و آموزش عملی در کنار تعلیمات گفتاری بهترین روش تدریس ارزش های انسانی امامان معصوم اسوه اند و مظهر شایسته ترین خصلت های انسانی و خداپسند.
حسین (علیه السّلام)امام معصومی است که حتی در جریان قیام علیه نظام ظلم ، اصول اخلاقی را در برابر دشمن زیر پا نگذاشت .عاشورای او با همه ابعادی که دارد جلوه گاه خلقو خوی متعالی و مکارم اخلاق و ارزش های انسانی است . رفتارها و سخنان امام حسین)ع) و خانواده و یاران او در جریان نهضت و خلق و خویی که از حماسه سازان عاشورا تاریخ گزارش کرده ، منبع ارزشمندی برای آموزش الگوهای انسانی در زمینه خودسازی ، سلوک اجتماعی ، تربیت دینی و کرامت انسانی است .
صفات ارزشمندی چون عاطفه ، دلسوزی ، مهرورزی ، حیا و عفت ، صبوری ، ایثار و جوانمردی ، وفا و توکل ، خداجویی ، همدردی و بزرگواری ... جلوه هایی از اخلاق متعالی و ارزش های انسانی عاشورا را بیان کرده است . در سراسر نهضت جاویدان عاشورا ، می توان جلوه های ارزشهای انسانی را دید .
عطوفت و مهربانی
امام با مشورت راجع به سمت بلندی های « ذوحسم» هدایت کردند تا فقط از یک طرف با دشمن رودررو باشند . حر با هزار سوار رسید وقتی امام (علیه السّلام) از او پرسید با مایی یا علیه ما ، او با جسارت گفت : علیه شما ! با وجود این امام حسین)ع) وقتی حال آن ها واسبانشان را دید دریافت که تشنه و خسته اند ، به یاران جوان خود فرمود : اینان و اسبانشان را سیراب کنید ! جوانان برخاسته ، همه را سیراب کردند. علی بن طعان که از سپاهیان دشمن بود نقل کرده که من آخرین نفری بودم که به آن محل رسیدم و از پذیرایی عقب مانده بودم . امام حسین (علیه السّلام) چون مرا دید متوجه تشنگی من و اسبم شد با کمال محبت مرا فرزند برادر خطاب مرد و فرمود : شتری را که بار آب داد بخوابان ، فرمود: بیاشام ! من شروع به نوشیدن کردم ولی در اثر خستگی نمی توانستم به خوبی مشک آب را تنظین کنم تا آب بیرون نریزد و راحت بنوشم ، امام )ع) خود برخاست و لب مشک را برگرداند تا من و اسبم نوشیدیم و سیراب شدیم. (42)
این حادثه ای بود از حوادث مسیر کاروان حسینی به سمت کربلا . کجای عالم و از چه کسی مشابه این رفتار را نشانه دارید؟ تنها حسین (علیه السّلام) که مظهر کامل اخلاق الهی و ارزش های انسانی است نسبت به دشمن به جهت انسانی و نسبت به حیوانات حرمت حق حیات ، چنین احساسی را دارد ورحم و شفقت خود را شامل آن ها قرار می دهد.
توکل
به همین علت بود که حتی خبر بی وفایی مردم کوفه و شهادت مسلم بن عقیل (علیه السّلام) نیز باعث بازگشت حضرت نشد . حتی توکلش بر یاران همراه هم نبود . از این رو از آنان خواست که هر که می خواهد برگردد با این توکل بود که هیچ پیش آمدی در عزم او خلل وارد نمی کند . صبح عاشورا با شروع حمله دشمن به اردوگاه امام ، آن حضرت در نیایشی به درگاه خدا، این اتکال و اعتماد به پروردگارش را در هر گرفتاری وشدت پیشامد سخت چنین بیان کرد : اللهم انت ثقنی فی کل کرب و انت رجایی فی کل شدت و انت فی کل امر نزل بی ثقه وعده .(44)
خدا راهم به عنوان پشت گرمی و اطمینان نفس و هم نیروی حمایتگر و پشتیان خویش خواند و این گونه مناجات در صحنه درگیری و آستانه شهادت جز از روح های متوکل ی نمی آید . در سخنرانی دیگری خطاب به سپاه کوفه داشت ، با تلاوت آیاتی .متضمن ولایت و نصرت الهی نسبت به صالحان است ، توکل خویش را بر خدا ابراز نمود. ان ولیی الله الذی نزل الکتاب و هو یتولی الصالحین (45) و در خطبه ای در روز عاشورا ، جمله انی توکلت علی الله ربی و ربکم را بیان کرد که شاهد دیگری بر این روحیه و باور است. در طول راه در برخورد با ضحام بن عبدالله مشرقی ! وقتی وی امادگی کوفیان را برای جنگ با سیدالشهداء(علیه السّلام) اعلام کرد ، تنها پاسخ امام این بود : حسبی الله و نعم الوکیل . خدابرای من بس است (46) و خوب پشتیبان و تکیه گاهی است . درآخرین لحظات ، وقتی زخمی و نیزه خورده بر زمین افتاده بود ، در مناجات عارفانه با معبود اثبات کرد که هرگز توکل خود را از دست نخواهد داد: استعین بک ضعیفا و اتوکل علیک کافیا .
صبر
از صبر ونماز یاری گیرید و آن بسی سنگین است مگر برای خشوع پیشه گان که یقین دارند به پیشگاه پروردگار خویش ی روند و نزد او باز می گردند .(48)
علامه طباطبایی می فرماید : کلمه استعانت به معنای یاری خواستن است واین در وقتی صورت می گیرد که انسان به تنهایی نمی تواند مشکل وحادثه ای را که پیش آمده بر وفق مصلحت خود بر طرف سازد. صبر ما هر بلا و حادثه ای را زنده می سازد و به آدمی می فهماند که به جایی تکیه دارد که انهدام پذیر نیست و به سببی دست زده که پاره شدنی نیست.
در تمام مراحل زندگی ، صبر رمز موفقیت است . بدون صبر مصیبت ها و دشواری ها ی راه ، انسان را از پای در می اورد . آن چه حماسه کربلا را به اوج ماندگاری و تأثیرگذاری و فتح معنوی رساند صبر امام و یارانش بود.
امام (علیه السّلام) همواره بر صبر تکیه می فرمود و از همان آغاز گوشزد می کرد که هر کس صبر و تحملش کم است از سپاه او جدا شود . در یکی از منزلگاه های میان راه ، فرمود:« ایهاالناس ! افمن کان منکم یصبر علی حد السیف و صعی الاسنه فلیقم معنا و الا فلیصرف عنا»
ای مردم ! هر کام از شما که تحمل تیزی شمشیر و زخم و ضربت نیزه ها را دارد همراه ما بماند و الا باز گردد .(49)
امام حسین (علیه السّلام) صبر را شرط لیاقت همراهی و بی صبران را شایسته همراهی نمی دانست . روز عاشورا در اوج سختی کارزار یاران خویش را به صبر دعوت فرمود :اصبریا نبی الکرام ! فماالموت الا قنطره تعبر بکم عن البوس و الضرا الی الجن ان الواسعه و النعیم الدایمه
صبر و مقاومت کنید !ای بزرگ زادگان ! چرا که مرگ تنها پلی است که شما را از رنج و سختی عبور می دهد و به سوی بهشت گسترده و نعمت های همیشگی می رساند.(50)
پس از نماز ظهر عاشورا باز هم از صبر گفت : فاتقوالله و اصبروا . دلیل این همه تأکید این است که انسان صبور ، هم تحمل درد و مصیبتش بیشتر است و هم به دیگران روحیه می دهد .(51)
سخت ترین ضربه های روحی و مصیبت ها مانند شهادت فرزندان و یاران ، بر امام حسین(علیه السّلام) وارد شد ولی هرگز خود را نباخت و تن به ذلت نداد. جملات آن حضرت در مورد صبر بر داغ عزیزان و شهادت همراهان بسیار است و از آغاز نیز خود برای تحمل این پیشامدها آماده کرده بود . هنگام خروج از مکه در خطبه ای که خواند و اشاره به آینده حوادث و پیشگویی شهادت خویش داشت ، فرمود : نصبر علی بلائه و یوفینا اجور الصابرین. ما به رضای خا راضی هستیم ، به بلای او صبر می کنیم .او نیز پاداش صابران را به ما می دهد.(52)
در شب عاشورا به خواهرش زینب(سلام لله علیها) و دیگر بانوان توصیه فرمود : این قوم جز به کشتن من راضی نمی شوند ، اما من شما را به تقوای الهی و صبر بر بلا و تحمل وصیت می کنم . روز عاشورا علی اکبر را به تحمل و مقاومت در برابر تشنگی فرا خواند : اصبر یا حبیبی.(53)
نتیجه:
پی نوشت ها :
28. بحارالانوار ، ج 44، ص 392
29. اعیان الشیعه ، ج 1، ص 600
30. بحارالانوار ، ج 101، ص 217
31. تاریخ طبری ، ج5، ص 419
32. تارخ طبری ، ج5، ص 398
33. بحارالانوار ، ج 101، ص 278و 277
34. الارشاد، ج1، ص 405
35. الارشاد ، ج2 ، ص 135
36. شیخ عباس قمی ، سفینه البحار ، ج 6 ، ص 133
37. بحارالانوار ، ج 45، ص 27و28
38. الارشاد ، ج2 ، ص 11و135و136
39. حماسه حسینی ، ج 3 ، ص 158
40. موسوعه کلمات الامام الحسین ، ص 441
41. همان ، ص 502
42. فرهنگ جامع سخنان امام حسین (علیه السّلام)، ص 395و 397
43. بحارالانوار ، ج 44، ص 330
44. شیخ مفید ، ارشاد، ج 2 ، ص 96
45. اعراف ، آیه 196
46. بحارالانوار ، ج 45، ص 9
47. بقره ، آیه 45 و 46
48. مقتل الحسین ، مقدم ، ص 357
49. ینابیع الموده ، ص 406
50. نفس مهموم ، ص 135
51. بحارالانوار ، ج45، ص 89
52. همان ، ج 44، ص 367
53. موسوعه کلمات الامام الحسین ، ص 499
منبع : راسخون