فارسی
يكشنبه 16 ارديبهشت 1403 - الاحد 25 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

ارزش عمر در قرآن‏ و روایات

قيمت و ارزش عمر در اسلام، ايمان و عمل صالح و اخلاق حسنه است. اگر كسى لحظات و دقايق، ساعات و روزها و شب‏ها، هفته‏ها و سال‏هاى عمرش را در برابر تحصيل ايمان و معرفت و عمل صالح و اخلاق حسنه بپردازد، وقت خود را به حق خرج كرده و در اين زمينه از هر ضرر و خسرانى مصون مانده و در پايان راه به رضاى خدا و جنّات نعيم خواهد رسيد.
ارزش عمر در قرآن‏ و روایات

اين فرازها و جملات زيباى دعا به دو واقعيّت بسيار مهم اشاره دارد:

1- براى هر ذى حياتى دراين جهان وقت معيّن و زمان محدودى است.

2- هر كس پس از ورود به جهان ديگر به جزاى اعمالش چه نيك، چه بد خواهد رسيد.

ملل مختلفه جهان هر يك براى نشان دادن قيمت و ارزش عمر ضرب المثلى دارند كه مشهورترين ضرب المثل ها در اين زمينه اين جمله مشهور است: وقت طلاست.

ولى اسلام عزيز و فرهنگ ثمربخش الهى زمان و وقت را با هيچ كدام از عناصر مادى هر چند داراى ارزش بالا و سنگين باشد نسنجيده؛ زيرا در ميزان عدل و حكمت، عنصرى از عناصر همسنگ با وقت و عمر انسان نيست.

قيمت و ارزش عمر در اسلام، ايمان و عمل صالح و اخلاق حسنه است. اگر كسى لحظات و دقايق، ساعات و روزها و شب ها، هفته ها و سال هاى عمرش را در برابر تحصيل ايمان و معرفت و عمل صالح و اخلاق حسنه بپردازد، وقت خود را به حق خرج كرده و در اين زمينه از هر ضرر و خسرانى مصون مانده و در پايان راه به رضاى خدا و جنّات نعيم خواهد رسيد.

صرف عمر در امور بيهوده، يا در عيش و نوش شيطانى، يا در راه طاغوت و طاغوتچه، يا در راه دنياى محض و مادّيّت خالص، يا در لهو و لعب، هدر دادن وقت وتلف كردن زمان است و عاقبتى جز ذلّت و نكبت و اندوه و حسرت و غضب حقّ و آتش جهنّم ندارد.

آنان كه در روز قيامت دچار حسرت و اندوه و اضطراب و وحشت و عذاب و ذلّت مى شوند همانانند كه در آن جا به تمامى معنى متوجّه مى گردند كه عمر را ضايع كرده و وقت و زمانى كه حضرت حقّ براى رشد و كمال به آنان مرحمت فرموده بود صرف هوا و هوس و ابليس و جنود او كرده اند.

درآن روز وضع انبيا و اوليا و عاشقان و عارفان و به خصوص سختى عذاب، آنان را بيدار مى كند و به منتهاى بينايى نسبت به وضع خودشان مى رساند و مى فهمند كه نمى بايست عمر را ضايع مى كردند و شب و روز و هفته و سال را به بطالت و گناه مى گذراندند؛ به همين خاطر از ميان شعله هاى آتش و عذاب سخت الهى فرياد برمى آورند:

خداوندا! يك بار ديگر مارا به دنيا برگردان و به همان اندازه وقتى كه در اختيار ما گذاشتى براى بار دوّم در اختيار ما بگذار، تا تمام لحظات و روز و شب و ماه و سالش را در عمل صالح و ايمان و اخلاق صرف كنيم و بعد از آن از عنايات و الطاف و رحمت و مرحمت تو همچون پاكان و نيكان بهره مند گرديم؛ ولى در پاسخ آنان گفته مى شود: براى يك بار، عمر در اختيارتان گذاشتيم و براى خرج كردن آن در راه صواب و ثواب، توسّط انبيا و اوليا شما را هدايت كرديم، مى خواستيد همان وقتى كه در دنيا بوديد از وقت استفاده كنيد و از عمر بهره بگيريد.

اين سؤال و جواب در قرآن مجيد، پنج بار بين اهل عذاب و حضرت حق ردّ و بدل مى شود و در مرحله پنجم زبان اهل جهنّم براى هميشه بسته شده، از سخن گفتن الى الأبد عاجز مى شوند!

قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِن سَبِيلٍ* ذلِكُم بِأَنَّهُ إِذَا دُعِىَ اللَّهُ وَحْدَهُ كَفَرْتُمْ وَإِن يُشْرَكْ بِهِ تُؤْمِنُوا فَالْحُكْمُ لِلَّهِ الْعَلِىِّ الْكَبِيرِ» «1»

مى گويند: پروردگارا! دوبار ما را ميراندى و دوبار زنده كردى، اكنون به گناهانمان معترفيم، پس آيا راهى براى بيرون آمدن [از دوزخ ] هست؟* اين [سختىِ عذاب ] به سبب اين است كه چون خدا به يگانگى [و بدون معبودانتان ] خوانده مى شد [يگانگى اش ] را انكار مى كرديد و اگر براى او شريك و همتايى قرار داده مى شد، باور مى كرديد؛ پس [اكنون ] داورى، ويژه خداى والامرتبه و بزرگ است.

وَلَوْ تَرَى إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاكِسُوا رُؤُوسِهِمْ عِندَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صَالِحاً إِنَّا مُوقِنُونَ* وَلَوْ شِئْنَا لَآتَيْنَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ* فَذُوقُوا بِمَا نَسِيتُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هذَا إِنَّا نَسِينَاكُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» «2»

و اگر ببينى زمانى كه [اين ] مجرمان [منكر قيامت ] نزد پروردگارشان سرهايشان را به زير افكنده اند [مى بينى كه مى گويند:] پروردگارا! [به آنچه ما را وعده داده بودى ] بينا شديم و [به دعوت حق ] شنوا گشتيم، پس ما را به دنيا برگردان تا كار شايسته انجام دهيم، بى ترديد ما باور كننده [همه حقايق ] هستيم.* و اگر مى خواستيم، هدايت هركسى را [از روى اجبار] به او عطا مى كرديم، [اما همه را آزاد و مختار آفريديم تا راه هدايت يا گمراهى را خود انتخاب كنند] ولى فرمان من بر عذاب لازم و حتم شده است كه بى ترديد دوزخ را از همه جنّيان و آدميان [كه آيات من را تكذيب كردند] پر خواهم كرد.* پس [به آنان گويند:] به كيفر آن كه ديدار امروزتان را فراموش كرديد [عذاب دوزخ را] بچشيد كه ما [هم ] شما را واگذاشته ايم و به كيفر آنچه همواره انجام مى داديد، عذاب جاودانه را بچشيد.

وَهُمْ يَصْطَرِخُونَ فِيهَا رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحاً غَيْرَ الَّذِى كُنَّا نَعْمَلُ أَو لَمْ نُعَمِّرْكُم مّا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَن تَذَكَّرَ وَجَاءَكُمُ النَّذِيرُ فَذُوقُوا فَمَا لِلظَّالِمِينَ مِن نَصِيرٍ» «3»

و آنان در آن جا شيون و فرياد مى زنند: پروردگارا! ما را بيرون بياور تا كار شايسته انجام دهيم غير آنچه انجام مى داديم. [مى گويم:] آيا شما را چندان عمر نداديم كه هر كس مى خواست در آن مقدار عمر متذكّر شود، متذكّر مى شد؛ و [آيا] بيم دهنده اى به سوى شما نيامد؟ پس بچشيد كه براى ستمكاران هيچ ياورى نيست.

وَأَنذِرِ النَّاسَ يَوْمَ يَأْتِيهِمُ الْعَذَابُ فَيَقُولُ الَّذِينَ ظَلَمُوا رَبَّنَا أَخِّرْنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ نُّجِبْ دَعْوَتَكَ وَنَتَّبِعِ الرُّسُلَ أَو لَمْ تَكُونُوا أَقْسَمْتُم مِن قَبْلُ مَا لَكُم مِن زَوَالٍ» «4»

و مردم را از روزى كه عذاب به سويشان مى آيد، هشدار ده. پس كسانى كه ستم ورزيده اند، مى گويند: پروردگارا! ما را تا [سرآمدى نزديك و] مدتى كوتاه مهلت ده تا دعوتت را اجابت كنيم و از پيامبرانت پيروى نماييم. [ولى به آنان گويند:] شما نبوديد كه پيش از اين سوگند ياد مى كرديد كه هرگز براى شما زوال و فنايى نيست؟!

قَالُوا رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَيْنَا شِقْوَتُنَا وَكُنَّا قَوْماً ضَالِّينَ* رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ* قَالَ اخْسَئُوا فِيهَا وَلَا تُكَلِّمُونِ» «5»

مى گويند: پروردگارا! تيره بختى و شقاوت ما بر ما چيره شد و ما گروهى گمراه بوديم.* پروردگارا! ما را از دوزخ بيرون آر، پس اگر [به بدى ها و گمراهى ها] بازگشتيم، بى ترديد ستمكار خواهيم بود.* [خدا] مى گويد: [اى سگان!] در دوزخ گم شويد و با من سخن مگوييد!

اين كه براى هميشه آنان را از سخن گفتن با حق محروم و ممنوع مى كنند شديدترين عذاب و سخت ترين حال است.

در برابر اينان كسانى هستند كه وقت را غنيمت دانسته و براى عمر ارزش قائل شدند و به هدايت انبيا و اوليا مدّت اقامت خود را در دنيا با كسب ايمان و عمل صالح و اخلاق حسنه و در يك كلمه با عبادت ربّ و خدمت به خلق عوض كردند، اينان را در جهان آخرت رضاى حقّ وبهشت عنبر سرشت است.

كسى كه محورى جز خدا ندارد و محبوبى جز حضرت حقّ در عرش دلش حكومت نمى كند و معلّمى در مسير تربيت و رشد و كمال جز انبيا و اوليا نمى شناسد، گوهر وقت جز با عشق محبوب حقيقى و جز با عمل صالح و اخلاق حسنه معامله نمى كند و راستى كه عشق حضرت حقّ جز اين اقتضا ندارد.

خواجه معين الدّين چَشتى مى گويد:

من يار، تو را دارم اغيار نمى خواهم

 

غير از تو كه دل بردى دلدار نمى خواهم

خارى كه ز درد تو خسته است مرا در دل

 

من خسته آن خارم گلزار نمى خواهم

گر جلوه دهى بر دل نقد دو جهان گويم

 

من عاشق ديدارم دينار نمى خواهم

     

سرّى كه مرا با توست با غير تو چون گويم

 

تو دانى و من دانم اظهار نمى خواهم

     

(معين الدّين چَشتى)

 

ارزش عمر در روايات

انبيا و اوليا، امامان و عارفان و عاشقان و ناصحان از تمام افراد بشر خواسته اند به ارزش و قيمت وقت، معرفت پيدا كنند و سعى و كوشش آنان بر اين باشد كه لحظات و ساعت و شب ها و روزها و هفته ها و ماهها و سال هاى خود را با حقّ و حقيقت و طاعت ربّ و خدمت به خلق معامله كنند و از اين كه اوقات پر ارزش را به دست ديو خطرناك هوا و هوس و طوفان بنيان برانداز شهوات و غرايز شيطانى بسپارند پرهيز كنند؛ ورنه در پايان راه و در عاقبت كار كه سريع تر از برق مى رسد به حسرت ابدى و اندوه هميشگى و عذاب دائم دچار خواهند شد.

معارف اسلامى و روايات با ارزش كتب معتبره حديث، انسان را در راه خرج كردن وقت در امورى كه منفعت ابدى دارد راهنمايى مى كنند و آدمى را از مصرف كردن عمر گرانمايه در مسائلى كه محصولى جز ضرر ابدى و خسارت هميشگى ندارد هشدار مى دهند.

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

اتَّقِ الْمَحارِمَ تَكُنْ أعْبَدَ النّاسِ، و ارْضَ بِما قَسَمَ اللّهُ لَكَ تَكُن أغْنَى النّاسِ، و أحْسِنْ إلى جارِكَ تَكُنْ مُؤْمِناً، وَأحِبَّ لِلنَّاسِ ما تُحِبُّ لِنَفْسِكَ تَكُنْ مُوقِناً، وَلا تُكْثِرِ الضِّحْكَ فَإنَّ كَثْرَةَ الضِّحْكِ تُميتُ الْقُلُوبَ. «6»

اوقات عزيز را در گناهان و محرّمات خرج مكن تا عابدترين مردم باشى، به آنچه از راه كسب مشروع، خدايت عنايت فرمود خشنود باش تا بى نيازترين افراد باشى، به همسايه نيكى كن تا مؤمن به حساب آيى، آنچه براى خود دوست دارى براى همه دوست داشته باش تا اهل يقين باشى و از خنده زياد بپرهيز كه خنده زياد دل ها را مى ميراند.

و نيز آن حضرت فرمود:

مَنْ خَزَنَ لِسانَهُ سَتَرَ اللَّهُ عَوْرَتَهُ، وَمَنْ كَفَّ غَضَبَهُ كَفَّ اللَّهُ عَنْهُ عَذابَهُ، وَمَنِ اعْتَذَرَ إلىَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ قَبِلَ عُذْرَهُ و تَجاوَزَ عَنْهُ. «7»

آن كس كه زبانش را از غيبت و تهمت و باطل و استهزاى به ديگران و فحش و ناروا و زخم زبان و هر آنچه مردم را به ناحق مى آزارد حفظ كند، خداوند عيبش را بپوشاند. و هر كس جلوى خشم و غضب و عصبانيّت خود را بگيرد از عذاب خدا در امان مى ماند. و هر كس در مسير با عظمت توبه وقت بگذارد و درصدد تدارك گذشته برآيد و از حضرت دوست با عرضه كردن ايمان و عمل صالح و اخلاق حسنه و ترك هر آنچه محبوب نمى پسندد در مقام عذرخواهى برآيد، خداوند عذرش را بپذيرد و توبه اش را قبول كند.

 

حكايت سلمان و ابو درداء

 سلمان فارسى به ديدن ابودرداء رفت، همسر ابودرداء را در لباسى كهنه و حالتى دل مرده ديد، از او پرسيد: اين چه وضعى است؟ پاسخ داد: برادرت ابودرداء دل از دنيا برداشته و رابطه با غير عبادت بريده. سلمان منتظر ماند تا ابودرداء از بيرون آمد. به سلمان خوش آمد گفت و برايش غذا آورد، سلمان گفت: ابودرداء غذا بخور، پاسخ داد: روزه ام، گفت: تو را به خدا سوگند مى دهم غذا ميل كن، ابودرداء گفت: اى سلمان! تا تو غذا نخورى من نمى خورم. در هر صورت غذا خوردند، تا شب رسيد.

چون ابودرداء براى عبادت برخاست سلمان جلوى او را گرفت و گفت: اى ابودرداء! خدا را بر تو حقّى است و جسد و اهل بيتت را نيز بر تو حقّى است، گاهى روزه بگير، گاهى از روزه بپرهيز، نمازت را به موقع بجاى آر و از وقت خواب و استراحت كم مكن، هر صاحب حقّى را به حقّش برسان كه اوقات عزيز انسان به همان سان كه خدا وانبيا و كتب آسمانى دستور داده اند بايد خرج شود، ورنه آدمى از بسيارى از فيوضات ربّانيّه محروم مى ماند.

ابودرداء خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيد و آنچه بين او و سلمان گذشته بود تعريف كرد، رسول الهى هم آنچه سلمان به ابودرداء فرموده بود تأييد نمودند. «8» رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

قَدْ أفْلَحَ مَنْ أسْلَمَ، وَكانَ رِزْقُهُ كَفافاً وَصَبَرَ عَلى ذلِكَ. «9»

كسى كه در تمام زمينه ها تسليم حضرت حقّ شد و به رزق خود بسنده كرد [و وقت خود را براى به چنگ آوردن روزى حرام صرف نكرد،] و براين گونه زندگى استقامت ورزيد پيروز و رستگار شد.

 

کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه جلد یک         

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

پی نوشت ها:

______________________________
(1)- غافر (40): 11- 12.

(2)- سجده (32): 12- 14.

(3)- فاطر (35): 37.

(4)- ابراهيم (14): 44.

(5)- مؤمنون (23): 106- 108.

(6)- مجموعة ورّام: 1/ 5؛ كنز العمال: 16/ 242، حديث 44312.

(7)- مجموعة ورّام: 1/ 4؛ مسند أبى يعلى: 7/ 302، با كمى اختلاف.

(8)- مجموعة ورّام: 1/ 2؛ المحلى، ابن حزم: 10/ 40.

 (9)- مجموعة ورّام: 1/ 3؛ الزهد و صفة الزاهدين: 66، حديث 123.


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

چهل حدیث در خصوص والدین
توحید امیرالمؤمنین علیه السلام و ائمه علیهم ...
متن کامل خطبه پیامبر اکرم(ص) در غدیرخم
نماز در آيينه روايات‏
زندگینامه حضرت ام البنین(سلام الله علیها)
چرا امام علی (ع) حکومت را پذیرفت؟
بداء و تقديرات غير حتمي
سیری در دعا و نگارش متون دعایی
شرح دعایی که امام سجاد(ع) در روز عرفه می خواند
ایده‌هایی برای یاد مرگ!

بیشترین بازدید این مجموعه

ذی الحجه آخرین ماه سال قمری
تقوای الهی در خانواده و جامعه
قرآن و شخصيت زن‏
جلوه هاي نام آوا در قرآن کريم
شهادت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام
گوشه‌‌هایی از الگوی رفتاری سیدالشهدا (ع) در ...
چهل حدیث در خصوص والدین
احادیثی از امام جواد (ع) در موضوع توکل به همراه شرح
دعوت قرآن به صبر و شکیبایی
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^