فارسی
جمعه 14 دى 1403 - الجمعة 2 رجب 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

ماه گیسوی پریشان بلندی دارد از رضا نیکوکار

ماه گیسوی پریشان بلندی دارد

نخورد چشم ولی زلف کمندی دارد

 

یک بنی هاشم اگر عاشق روی مه اوست

راه می افتد و صد قافله دل همره اوست

 

دل این ماه اسیر لب خورشید شده

بیشتر از همه غرق تب خورشید شده

 

آب آن روز دل ماه مرا شاد نکرد

«یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد»

 

ماه آن روز دل شعله ورش را برداشت

سینه ی سوخته و چشم ترش را برداشت

 

بارهفتاد دو دلباخته بر دوشش بود

زیر سنگینی دنیا کمرش را برداشت

 

راه افتاد کسی که دل دریا را برد

عشق ، این توشه ی راه سفرش را برداشت

 

ترک تشنگی سرخ عطش بر تن خاک

کوه شمشیر غرور پدرش را برداشت

 

آب در دست هبل بود ولی ابراهیم

آمد از راه دوباره تبرش را برداشت

 

نکند این غزل تشنه به آخر نرسد

نکند آب به لب های برادر نرسد

 

شعر هر لحظه که از وصف تو کم می آورد

ماه یک جفت کبوتر به حرم می آورد

 

حرم آب و دوتا دست کبوتر مانند

این دو تا دست که هر درد مرا درمانند

 

دست ، این دست که از شانه جدا خواهد شد

دو کبوتر که در این بیت رها خواهد شد

 

...دشت وا می کند آغوش برای دستت

همه ی زندگی من به فدای دستت

 

دست می افتد و او مشک به دندان دارد

کیست این رود که هفتادودو جریان دارد

 

آتشی می گذرد از دل طوفان بی دست

کیست این تشنه لب مشک به دندان ، بی دست

 

...هیچکس مثل تو این قدر وفادار نشد

هیچکس بعد تو بی دست علمدار نشد


منبع : رضا نیکوکار
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

خواهر حلالم کن از سید حبیب حبیب پور
عاشق راستین‏ از سید جلال الدین میر آفتابی ...
مسافر غریب از فاطمه سالاروند
مفهوم آب‏ از محمد رضا مهدی زاده‏
شمع شهدا از قاسم رسا
در شگفتم که ناگهان چون شد از اسماعیل علیان(چاوش)
از علي اصغر خجالت مي کشم... از مصطفي رحمان دوست
از کاروان خسته به گوشم صدا رسید ازامیر عاملی
سجّاده ازمنیره هاشمی
عباس را بنگر از صابر همدانی‏

بیشترین بازدید این مجموعه

تشنگی در کربلا سید رضا موید خراسانی
شمع شهدا از قاسم رسا
مفهوم آب‏ از محمد رضا مهدی زاده‏
عاشق راستین‏ از سید جلال الدین میر آفتابی ...
عباس را بنگر از صابر همدانی‏
مسافر غریب از فاطمه سالاروند
اولین حبه را که می‌خوردی کفر می‌رفت تا اذان بدهد ...
در شگفتم که ناگهان چون شد از اسماعیل علیان(چاوش)
فرازهایی از وصیت نامه امام حسین «ع» از حسنا محمد ...
خواهر حلالم کن از سید حبیب حبیب پور

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^