«يا أيها النّبىّ إنّا أرسلناك شاهدا و مبشرا و نذيرا. و داعيا الى اللّه بإذنه و سراجا منيرا».
اى پيامبر، به راستى ما تو را شاهد بر امت و مژده رسان و بيم دهنده فرستاديم. و تو را دعوت كننده به سوى خدا به فرمان او و چراغى فروزان براى هدايت جهانيان قرار داديم.
خداوند در اين آيه ابتدا پيامبرش را شاهد معرفى مى كند، بعد مبشر و سپس نذير و داعى الى اللّه؛ يعنى تمام حركات پيامبر گواه بر حقايق عالم است و تمام حقايق غيبى و حقايق ملكى در وجود او جمع اند. به عبارت ديگر، وجودش گواه حق است و حق را بايد از طريق او پيدا كرد. به واقع نيز پيامبر چنين بود، زيرا رفتار و گفتار و كردار او همه بر مدار حق و نشانه حق بود و نگاه و سكوت و سخن گفتن و خواب و حتى لبخندش عبادت خدا محسوب مى شد. براى همين، قرآن او را «شاهد» مى خواند و مردم را به تفكر در زندگى اش دعوت مى كند. آيا دعوت به سعادت ابدى با روشى بهتر از اين امكان دارد؟
اين قرآن است. قرآن نور است و خيلى عجيب است كه خدا اين نور را در باطن پاكان عالم و آگاهان عالم مى جويد:
«بل هو ءايات بيّنات فى صدور الّذين أوتوا العلم و ما يجحد بئايتنا إلا الظلمون».
اين قرآن آيات روشنى است در سينه كسانى كه به آنان معرفت و دانش عطا شده است. و آيات ما را جز ستمگران انكار نمى كنند.
آيات قرآن براى اهل عقل و آگاهان روشنايى محض است. به بيان ديگر، شش هزار وششصد و اندى آيه بسان خورشيد در باطن آگاهان مى درخشد.
به راستى، كسى كه قرآن را كلمات سياه روى كاغذ مى بيند كجا و آن كه اين همه خورشيد در باطن خويش دارد و از آن ها نور مى گيرد كجا؟
منبع : پایگاه عرفان