فارسی
سه شنبه 25 ارديبهشت 1403 - الثلاثاء 5 ذي القعدة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

بشارات حق بر وجود محمّد صلى الله عليه و آله‏

 

 

 

منابع مقاله:

کتاب  : تفسیر و شرح صحیفه سجادیه جلد دو

نوشته : حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

 

خداوند مهربان به وسيله كتب آسمانى و انبياى بزرگوارش، ظهور حضرت ختمى مرتبت را به تمام امّت ها بشارت داد.

نقل تمام آن بشارات بدون شك چند مجلّد مى شود، بناى اين كتاب بر اين است كه براى نشان دادن هر حقيقتى راه اختصار بپيمايد، از اين جهت در اين زمينه به آياتى از قرآن و پاره اى از معارف اشاره مى شود.

 

تقاضاى ظهور محمد صلى الله عليه و آله

ابراهيم و اسماعيل عليهما السلام پس از بناى كعبه كه معنوى ترين بنا در آفرينش است درخواست هايى از حضرت ربّ الأرباب داشتند، از جمله آنها، ظهور جمال و جلال محمّد صلى الله عليه و آله در حيات انسانى بود:

رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» «1»

پروردگارا! در ميان آنان پيامبرى از خودشان برانگيز، كه آيات تو را بر آنان بخواند و آنان را كتاب و حكمت بياموزد و [از آلودگى هاى ظاهرى و باطنى ] پاكشان كند؛ زيرا تو تواناى شكست ناپذير و حكيمى.

اين درخواست آن قهرمان توحيد و فرزندش در حقّ پيامبر بود؛ لذا از آن حضرت روايت مى كنند كه فرمود:

أنَا دَعْوَةُ إبْراهيمَ. «2»

من دعاى ابراهيمم.

 

هدف از بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله

«در آيه فوق پس از آن كه ابراهيم و اسماعيل تقاضاى ظهور پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله را مى كنند سه هدف براى بعثت او بيان مى دارند:

نخست تلاوت آيات خدا بر مردم؛ اين جمله اشاره به بيدار ساختن انديشه ها در پرتو آيات گيرا و جذّاب و كوبنده اى است كه از مجراى وحى بر قلب پيامبر صلى الله عليه و آله نازل مى شود و او به وسيله آن، ارواح خفته را بيدار مى كند.

«يتلو» از ماده تلاوت، در لغت به معنى پى در پى آوردن چيزى است و هنگامى كه عباراتى را پشت سر هم و روى نظام صحيحى بخوانند، عرب از آن تعبير به تلاوت مى كند؛ بنابر اين تلاوت منظّم و پى در پى مقدّمه اى است براى بيدارى و ايجاد آمادگى براى تعليم و تربيت.

سپس تعليم كتاب و حكمت را هدف دوّم مى شمرد، چرا كه تا آگاهى حاصل نشود تربيت كه مرحله سوّم است صورت نمى گيرد.

تفاوت كتاب و حكمت ممكن است در اين جهت باشد كه كتاب اشاره به كتب آسمانى است و امّا حكمتْ علوم و دانش ها و اسرار و علل و نتايج احكام است كه از طرف پيامبر تعليم مى شود.

سپس آخرين هدف را كه مسأله تزكيه است بيان مى دارد. تزكيه در لغت هم به معنى نموّ دادن و هم به معنى پاكسازى آمده است و به اين ترتيب تكامل وجود انسان در جنبه هاى علمى و عملى به عنوان هدف نهايى بعثت پيامبر معرّفى شده است.

اين نكته قابل توجّه است كه علوم بشر محدود است و آميخته با هزاران نقطه ابهام وخطاهاى فراوان و از اين گذشته نسبت به آنچه مى داند گاهى نمى تواند دقيقاً اميدوار باشد چرا كه خطاهاى خود وديگران را ديده است!

اينجاست كه بايد پيامبران باعلوم راستين وخالى از هر گونه خطاكه از مبدأ وحى گرفته اند به ميان مردم بيايند، خطاهايشان را برطرف سازند، آنچه را كه نمى دانند به آنها بياموزند و آنچه را كه مى دانند به آنها اطمينان خاطر دهند.

موضوع ديگرى كه در اين رابطه لازم به ياد آورى است اين است كه نيمى از شخصيّت ما را عقل و خرد تشكيل مى دهد و نيمى را غرايز و اميال؛ به همين دليل ما به همان اندازه كه نياز به تعليم داريم نياز به تربيت هم داريم. هم خرد ما بايد تكامل يابد و هم غرايز درونى ما به سوى هدف صحيحى رهبرى شوند. لذا پيامبران هم معلّمند، هم مربّى، هم آموزش دهنده اند و هم پرورش دهنده.» «3»

 

پيامبر در تورات و انجيل

 «الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِندَهُمْ فِي التَّورَاةِ وَالإِنْجِيلِ» «4»

 

همان كسانى كه از اين رسول و پيامبر «ناخوانده درس» كه او را نزد خود [با همه نشانه ها و اوصافش ] در تورات وانجيل نگاشته مى يابند، پيروى مى كنند.

از اين كه رسول خدا صلى الله عليه و آله را اسم نبرده و با سه وصف رسول و نبى و امّى ياد كرده و از اين كه دنباله اش فرموده:

الَّذى يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِى التَّوْراةِ وَاْلإنْجيلِ

به خوبى به دست مى آيد كه آن جناب در تورات و انجيل هم به همين سه وصف معرّفى شده بود.

وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَابَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم مُصَدِّقاً لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرَاً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُم بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هذَا سِحْرٌ مُبِينٌ» «5»

و [ياد كن ] هنگامى را كه عيسى پسر مريم گفت: اى بنى اسرائيل! به يقين من فرستاده خدا به سوى شمايم، تورات را كه پيش از من بوده، تصديق مى كنم و به پيامبرى كه بعد از من مى آيد و نامش «احمد» است، مژده مى دهم. پس هنگامى كه [احمد] دلايل روشن براى آنان آورد، گفتند: اين جادويى است آشكار!!

ببينيد درباره آن انسان بى نظيرى كه خداوند به توسّط كتب آسمانى و انبياى بزرگوارش، ظهورش را براى تأمين سعادت دنيا و آخرت مردم بشارت مى دهد، محرومان از فيوضات ربّانيّه و مهجوران از عقل و خرد، چه قضاوت احمقانه و نظر نابخردانه دارند!

 

گوهر يكدانه آفرينش

معلّم والايى كه گوهر يكدانه درياى آفرينش است، آموزگارى كه دانشش از ملائكه و جنّ و انس فزون تر است، پيامبرى كه مقام بزرگ نبوّت به او ختم شده، به نظر آنان ساحر و معجزات و بيّنات و آياتش جادو و جادوگرى است؛ واى كه در برابر اين گونه حيوانات انسان نما چه بايد گفت؟! لعن خدا بر مردم ناآگاه و جاهل و قبيله اى كه به عداوت و عمد بر حقّ و حقيقت مى تازند.

آخر محمّد صلى الله عليه و آله محمّد بود، گزين مخلوقِ واحد احد و برترين پيك پيام آور خلّاق صمد، دُرّ يگانه درياى خلقت و لُؤلُؤ شاهوار جاودانه بحر عظمت؛ آن كه خدا بود و جز او نبود كه «لاإله إلا اللَّه» چون خواست انيسى طلبد، خلوت مقدّس خويش را كه حبيب او باشد به دو معنى فعيل: هم او را محبوب باشد و هم «هو» را محبّ، محمّد صلى الله عليه و آله را ايجاد فرمود و بدين هستى بخشى در مشهد قدس ربوبى با نظاره كمال محمّد در مرتبه محبّى و در مقام محبوبى، صنع خويش را به آفرينش اين آدم اعلى، آفرين نمود و به تمجيدِ:

فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ» «6»

پس هميشه سودمند و بابركت است خدا كه نيكوترين آفرينندگان است.

از آن ياد فرمود؛ آن كه او مقصود خالق بود و ديگر هر چه هست به طفيل خلقت او موجود.

خداوند متعال به آفرينش او، خلق اوّل را به ساحت آخر در آورد و رسول نخستين اعظم را به جلوه نبىّ آخرين خاتم بپرورد و پاى پى خجسته آن حضرت اشرف اعلى را بر تخت ارشاد و هدايت والا نهاد كه در خور او بود نه غير او؛ و از او زيبنده بود نه از جز او.

خدايش بى اندازه شرح صدر داد، بدين وجه كه سينه بى كينه اش را براى دريافت نهايت معرفت كه غير را تاب تحمّل آن نباشد و غايت طاعت نسبت به ذات اقدس الهى- جلّ و علا- از آن حاصل آيد گشايشى به سزا داد و انشراح فؤاد و توسّع قلبش به عطاى بهره نهاد تا بتواند با بهره مندى از اين پشتوانه نامحدود و بى كرانه، بار گران بار ختم رسالت را بر دوش جان گيرد؛ چون مبعوث گردد و دعوت را بنياد نهد بر آزار جاهلان و استهزاى كافران صبر كند و به هر حال و در هر كار جز خداوند را منظور ندارد و اين جمله را با صبر و بردبارى و گذشت و پايدارى تحمّل فرمايد تا راه خدا كلّاً و جزءاً براى خلق روشن شود و اقدام آماده در آن صراط مستقيم، بى لغزش و با صفاى فطرت، صاف و ساده روبه راه گردد.

از اين شرح صدر و سعه قلب كه حاصل احاطه لطف آميز الهى است به حضرت رسول اللّهى در هر گاه و به همه وقت، سوره انشراح كه جزء سُوَر اواخر قرآن كريم واقع گشته نشان ها دارد و بيان ها؛ و ما را عقيدت در باب شرح صدر جناب مصطفوى صلى الله عليه و آله همين است كه خداى تعالى رسول رهنماى ما محمّد را كه خاتم النّبيّين است و سيّد المرسلين صلى الله عليه و آله، از مايه معرفت در حدّ اعلا و از سرمايه طاعت به قدر اوفى مايه دار كرد و حضرتش را به خلوص و تقوا مخصوص گردانيد و در مركز دايره حفظ تمام و صيانت تامّ، معصوم آفريد و بدين گونه مبرّى از سوء قصد تسويلات شيطان رجيم برگزيد.

بدين صورت كه چون از شير باز گرفته شد برترين ملك و بزرگترين فرشته خود را شبانه روز با آن آفتاب دل افروز و موحّد مشرك سوز، قرين ساخت و بر وى موكّل، تا حضرتش را با آن كه بعون اللَّه تعالى در باطن امر و در عالم عقل اصلًا اساس مكرمت است و رأس فضيلت، در اين سراى ظاهر به طريق مكارم و محاسن اخلاق و محامد صفات روانه سازد و در اين راه روشن همراهى نمايد!

و اين كلام نه سخنى است كه از خود مى گوييم و اين طريقه نه راهى است كه به خود مى پوييم، نصّ افادات وصىّ بى فاصله محمّد مصطفى علىّ مرتضى- عليهما و آلهما صلوات اللَّه الملك العلّام- اين نكته شريف را باز گو مى كند و اين مطلب دقيق را گوشزد مى نمايد، آن جا كه درخطبه قاصعه در اين باره به صراحت مى فرمايد:

وَلَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ صلى الله عليه و آله مِنْ لَدُنْ أنْ كانَ فَطيماً أعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَريقَ الْمَكارِمِ ومَحاسِنَ أخْلاقِ الْعالَمِ لَيْلَهُ ونَهارَهُ.

از وقتى رسول خدا صلى الله عليه و آله را از شير گرفتند خداوند بزرگترين فرشته از فرشتگانش را مأمور وى نمود تا شبانه روز او را در مسير كرامت و محاسن اخلاق جهان سوق دهد.

 

نور محمد صلى الله عليه و آله

جهل را تاريكى اى است كه جز روشنايى علم آن را نمى زدايد و رذيلت را سياهى است كه جز رونق و روشنى فضيلت آن را محو نمى كند و شكّ و بدگمانى را ابرهاو ظلمت هايى است كه جز اشعّه حقيقت و انوار يقين آنها را از ميان برنمى دارد و ستمگرى و تجاوز را حُجُب و پرده هايى است كه جز تشعشعات عدل آنها را نمى سوزاند و فراموش كردن خدا و در نتيجه آن فراموش كردن خود و نفع و ضرر و صلاح و فساد خود را شب تيره و تار و درازى است كه جز سپيده دم، ايمان آن را نمى شكافد و پرده هاى سياهش را جز روز روشن و شعاع دامنه دار و گسترده آن پاره پاره نمى كند.

محمّد صلى الله عليه و آله نيز آن چنان نورى بود كه شعاعش بر اقطار جهان بشريّت، چون خورشيد در وسط آسمان تابيدن گرفت و اخگرهايى از اين نور با دل ها عجين شد و به سرعت به عقول راه يافت و در انديشه ها نفوذ كرد، تا افراد با ايمان را از تاريكى هاى حيرت و گمراهى و حماقت و سبك مغزى و تخبّط رهايى بخشد.

اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ» «7»

خدا سرپرست و يار كسانى است كه ايمان آورده اند؛ آنان را از تاريكى ها [ى جهل، شرك، فسق وفجور] به سوى نورِ [ايمان، اخلاق حسنه و تقوا] بيرون مى برد. و كسانى كه كافر شدند، سرپرستان آنان طغيان گرانند كه آنان را از نور به سوى تاريكى ها بيرون مى برند.

از اين جهت افراد با ايمانى كه از حضرت محمّد صلى الله عليه و آله پيروى مى كنند با اين امتياز مشخّص شده اند كه آنان، مردمان روشن و با نورانيّتى مى باشند كه عالمند آن جا كه ديگران جاهلند، كاملند آن جا كه ديگران ناقصند، اهل اطمينان و يقينند آن جا كه ديگران در اضطراب و شكّ و ترديد به سر مى برند، دادگرند آن جا كه ديگران ستمگرند، حقّ خدا و حقّ خود را احيا مى كنند آن جا كه ديگران پروردگارشان را فراموش مى كنند كه در نتيجه خدا هم خود آنان را از ياد خودشان مى برد.

و اينها بدان جهت است كه آنان از روزى كه اسلام آوردند از ظلمات جهل و رذيلت و شكّ و بد گمانى و تجاوز و ستمگرى و گمراهى بيرون آمدند و در زير انوار يك زندگى صحيح گام برداشتند.» «8» أَوَ مَن كَانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً يَمْشِى بِهِ فِي النَّاسِ كَمَن مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا» «9»

آيا كسى كه [از نظر عقلى و روحى ] مرده بود و ما او را [به وسيله هدايت و ايمان ] زنده كرديم و براى وى نورى قرار داديم تا در پرتو آن در ميان مردم [به درستى و سلامت ] حركت كند، مانند كسى است كه در تاريكى ها [ىِ جهل و گمراهى ] است و از آن بيرون شدنى نيست؟!

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- بقره (2): 129.

(2)- بحار الأنوار: 38/ 62، باب 59؛ المناقب، ابن شهر آشوب: 1/ 232؛ تفسير الميزان: 1/ 396.

(3)- تفسير نمونه: 1/ 456، ذيل آيه 129 سوره بقره.

(4)- اعراف (7): 157.

(5)- صف (61): 6.

(6)- مؤمنون (23): 14.

(7)- بقره (2): 257.

(8)- پيام نور: 6.

(9)- انعام (6): 122.

 

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

ردّ بر كیفیت جمع صحیفة جامعة سجادیه
دفاع از مواضع بر حق خويش
نيمه شعبان
آثار سیاسی عاشورا –استقامت و آزادیخواهی
امر به معروف و نهى از منكر، عنصر اصلى وعامل مهم در ...
دعایی برای نجات از بلا و گرفتاری ها
عارفان چگونه دعا می‌کنند؟
سیره پیامبر اعظم (ص)
ولادت امام حسین (ع) از دیدگاه مورخین و محدثین
دعای امام حسین علیه السلام هنگام ورود به کربلا

بیشترین بازدید این مجموعه

صلح امام حسن(ع) زمینه ساز نهضت کربلا(شهید مرتضی ...
اسرار و فلسفه غیبت
رابطه تقوا و بصیرت
قرآن و آداب و رسوم ايرانيان
در پيشگاه قرآن‏
دانستنی هایی درباره امام حسین(علیه السلام)
اسم اعظمی که خضر نبی به علی(ع) آموخت
نماز یکشنبه ماه ذی القعده
آیا خود امام زمان از زمان ظهور اطلاع دارند؟
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^