فارسی
چهارشنبه 14 شهريور 1403 - الاربعاء 28 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

درخواست يارى از خدا


منابع مقاله
:

کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه جلد سوم

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

امام سجاد صلى الله عليه و آله در فراز «وَاسْتِنْصَاراً عَلَى أَهْلِ الْكُفْرِ بِك» به كمك هاى معنوى و روحى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در اجراى رسالت، اشاره كوتاهى دارد.

استنصار به معناى طلب نصرت و يارى است، ولى در اين فراز مقصود يارى خواستن براى غلبه بر كفر و باطل است. و اهل كفر، امت هاى پراكنده با خواسته هاى متفاوتند كه از فرقه و گروه هايى با اعتقادات انحرافى و گمراه تشكيل شده اند و اين كفر ظاهرى و باطنى از قبيله قريش گرفته تا بدعت گزاران در دين را فرا مى گيرد.

بايد دانست كه انسان هر چند توانمند باشد مى بايست از ابزارهايى كه خداوند در عالم اسباب قرار داده استفاده نمايد.

هر حركتى چه الهى و چه شيطانى بايد به كمك اسباب ظاهرى و باطنى باشد.

آنانى كه تفكرشان گرايش به طبيعت و ماديات است با آنانى كه تفكر خدايى دارند از نيروهاى خدادادى بى نياز نيستند. اما رسول اللَّه صلى الله عليه و آله از مقرب ترين و مورد تأييد يقينى نزد خداوند بود كه به او وعده يارى داده شده است:

فَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَه إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ ذُو انتِقَامٍ» «1»

پس مپندار كه خدا در وعده اش با پيامبرانش وفا نمى كند؛ زيرا خدا تواناى شكست ناپذير و صاحب انتقام است.

با اين همه عنايات، حضرت از تمامى نيروهاى فكرى و انسانى در پيشرفت اهداف و تدابير امور و حلّ مشكلات چه نسبت به دوستانش و چه دشمنانش بهره مى برد و گاهى نصرت الهى و مددهاى غيبى هم به يارى او مى آمد.

لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِىٌّ عَزِيزٌ» «2»

همانا ما پيامبران خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آنان كتاب و ترازو [ى تشخيص حق از باطل ] نازل كرديم تا مردم به عدالت بر خيزند، و آهن را كه در آن براى مردم قوت و نيرويى سخت و سودهايى است، فرود آورديم و تا خدا مشخص بدارد چه كسانى او و پيامبرانش را در غياب پيامبران يارى مى دهند؛ يقيناً خدا نيرومند و تواناى شكست ناپذير است.

روشن است كه، يارى كردن خدا، به معناى يارى دين و آيين اوست و يارى پيامبر اسلام در نشر شريعت و آموزه هاى دينى است.

از اين رو در برخى آيات يارى كردن خدا و رسولش در كنار يكديگر قرار دارد:

وَيَنصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ» «3»

و خدا و پيامبرش را يارى مى كنند، اينان همان راستگويانند.

يارى رسانى خداوند در برابر دفاع از دين به مجاهدان اين است كه از يك سو آنان را با نور ايمان در قلب و تقوا در روح و قدرت در اراده و آرامش در فكر مدد مى دهد و از سوى ديگر فرشتگان را به يارى آنان مى فرستد تا حوادث به سود مسلمانان پايان يابد.

يارى خدا جسم و جان و درون و برون را تسخير مى كند و ثبات قدم و ايستادگى در برابر دشمن را افزايش مى دهد و اين رمز پيروزى در برابر دشمنان دين است.

 

يارى خداوند در جنگ بدر

حتى خداوند با وعده هاى محكم هزاران فرشته را به يارى مسلمانان مى فرستد.

وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَى لَكُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُم بِهِ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِندِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ» «4»

و خدا [وعده يارى و پيروزى ] را جز بشارتى براى شما و براى آن كه دل هايتان به آن آرامش يابد، قرار نداد؛ و يارى و نصرت جز از سوى خداى تواناى شكست ناپذير و حكيم نيست.

بشارت و پيروزى در آيه فوق در پى حوادث جنگ بدر بود كه دست يارى خداوند ياران رسول اللَّه را نجات داد، كه فرمود:

وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ» «5»

و بى ترديد خدا در [جنگِ ] بدر شما را يارى داد، در حالى كه [از نظر ساز و برگ جنگى و شمار نفرات نسبت به دشمن ] ناتوان بوديد.

تفسير نمونه در شأن نزول آيه فوق مى نويسد:

«پس از پايان جنگ احد مشركان به سرعت به سوى مكه بازگشتند ولى در اثناى راه اين فكر براى آنها پيدا شد كه چرا پيروزى خود را ناقص گذاردند؟ چه بهتر كه به مدينه بازگردند و شهر را غارت كنند و مسلمانان را در هم بكوبند و اگر محمد صلى الله عليه و آله هم زنده باشد به قتل برسانند و براى هميشه فكر آنها از ناحيه اسلام و مسلمين راحت شود به همين جهت فرمان بازگشت صادر شد و در حقيقت اين خطرناك تر از مرحله جنگ احد بود؛ زيرا مسلمانان به قدر كافى كشته و زخمى داده بودند و طبعاً هيچگونه آمادگى در آن حال براى تجديد جنگ در آنها نبود و به عكس دشمن با روحيه نيرومندى مى توانست اين بار جنگ را از سر گيرد و نتيجه نهايى آن را پيش بينى كند اين خبر به زودى به پيامبر رسيد و اگر شهامت فوق العاده و ابتكار بى نظير او كه از وحى آسمانى مايه مى گرفت نبود شايد تاريخ اسلام در همانجا پايان مى يافت.

آيات فوق درباره اين مرحله حساس نازل گرديده است و به تقويت روحيه مسلمانان پرداخته و به دنبال آن يك فرمان عمومى از ناحيه پيامبر براى حركت به سوى مشركان داده شده و حتى مجروحان جنگ احد كه در ميان آنها امام على عليه السلام بيش از شصت زخم بر تن داشت آماده پيكار با دشمن شدند و از مدينه حركت كردند.

اين خبر به گوش سران قريش رسيد و از اين روحيّه عجيب مسلمانان سخت به وحشت افتادند، آنها فكر مى كردند شايد جمعيت تازه نفسى از مدينه به مسلمانان پيوسته اند و ممكن است برخورد جديد، نتيجه نهايى جنگ را به زيان آنها تغيير دهد، لذا فكر كردند براى حفظ پيروزى خود بهتر اين است كه به مكّه بازگردند همين كار انجام شد و به سرعت راه مكّه را پيش گرفتند.

سپس در آيه بعد خداوند خاطره يارى مسلمانان در ميدان بدر، به وسيله فرشتگان را به پيامبرش يادآورى مى فرمايد: فراموش نكنيد در آن روز پيغمبر به شما گفت: آيا كافى نيست كه سه هزار نفر از فرشتگان به يارى شما بشتابند. «6» پروردگار عالميان، برنامه و اداره عمليّات نظامى را به عهده تفكّر و اختيار رسولش قرار مى دهد و او را به اسباب ظاهرى، غالب بر دشمنان مى كند؛ تا با اتمام حجّت بدون كوتاهى و زياده روى براى آينده آنان تصميم بگيرد.

ولى گاهى غلبه بايد با امداد الهى باشد يعنى تأثير بر روند كارى از سوى خدا صورت بگيرد تا موحّد حقيقى كار را حل كند و در جنگ ها و موعظه ها حرف آخر را بزند، همان طور كه در آيه:

فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلكِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَناً إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» «7»

[به كشتن دشمنان بر خود مباليد] شما آنان را نكشتيد، بلكه خدا آنان را كشت. [اى پيامبر!] هنگامى كه به سوى دشمنان تير پرتاب كردى، تو پرتاب نكردى، بلكه خدا پرتاب كرد [تا آنان را هلاك كند] و مؤمنان را از سوى خود به آزمايشى نيكو بيازمايد؛ زيرا خدا شنوا و داناست.

«در روايات اسلامى و كلام مفسّران آمده است كه:

در روز بدر پيامبر صلى الله عليه و آله به على عليه السلام فرمود: مشتى از خاك و سنگريزه از زمين بردار و به من بده، على عليه السلام چنين كرد و پيامبر آنها را به سوى مشركان پرتاب كرد و فرمود:

رويتان زشت و سياه باد. اين كار اثر معجزه آسايى داشت و از آن گرد و غبار و سنگريزه كه در چشم دشمنان فرو ريخت، وحشتى از آن به همه دست داد. «8» شكّى نيست كه در ظاهر، همه اين كارها را پيامبر و مجاهدان بدر انجام دادند اما اينكه مى گويد شما نبوديد كه اين كار را كرديد، اشاره به اين است كه:

اولًا: قدرت جسمانى و روحانى و نيروى ايمان كه سرچشمه اين برنامه ها بود از ناحيه خدا به شما بخشيده شد و شما به نيروى خداداد در راه او گام برداشتيد.

ثانياً: در ميدان بدر حوادث معجزه آسايى تحقّق يافت كه مايه تقويت روحيه مجاهدان اسلام و موجب شكست روحيه دشمنان شد؛ اين تأثير فوق العاده نيز از ناحيه پروردگار بود.» «9» البته اين برداشت از آيه در صورتى است كه بلاى نيكو را به معناى آزمايش بگيريم اما چنانچه به معناى نعمت بدانيم معنا چنين مى شود كه: نصرت خدا به جهت آن بود كه به مؤمنان نعمت شايسته اى ارزانى كند كه همان نعمت نابودى دشمنان و برترى كلمه توحيد به دست آنها و بى نياز شدن آنان از غنايم جنگى است.

به هر حال پيامبر مورد تأييد بود هر چند نزديكان ايشان، وى را در اوج سختى ها رها مى كردند و از كمكش محروم مى ساختند.

حضرت على عليه السلام مى فرمايد:

مَنْ ضَيَّعَهُ الْاقْربُ، اتيحَ لَهُ الْابْعَدُ. «10»

آن كس را كه نزديكان واگذارند، يارى بيگانه بسيار دور را دريابد.

و ايشان به امدادهاى غيبى و روحى از سوى حق، اعتقاد راسخ داشت و توكلش به يارى حق بسيار بود.

 

گذشت پيامبر با وجود قدرت

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

در جنگ ذات الرّقاع، رسول خدا در كنار واديى زير درختى فرود آمد. در همين هنگام سيلى آمد و ميان آن حضرت و يارانش كه در آن طرف وادى منتظر بند آمدن سيل بودند، فاصله انداخت. مردى از مشركان متوجه پيامبر شد و به همرزمان خود گفت: من محمد را مى كشم. و آمد به روى پيامبر شمشير كشيد و گفت: اى محمد! كيست كه تو را از دست من نجات دهد؟

پيامبر فرمود: آن كه پروردگار من و توست. در اين هنگام جبرئيل آن مرد را از اسبش پرت كرد و او به پشت روى زمين افتاد.

رسول خدا صلى الله عليه و آله برخاست و شمشير را برداشته روى سينه او نشست و فرمود:

اى غورث! كيست كه تو را از دست من نجات دهد؟ عرض كرد: بخشندگى و آقايى تو اى محمد.

پيامبر او را رها كرد مرد از جا برخاست، در حالى كه مى گفت: به خدا قسم كه تو از من بهتر و آقاترى. «11»

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- ابراهيم (14): 47.

(2)- حديد (57): 25.

(3)- حشر (59): 8.

(4)- آل عمران (3): 126.

(5)- آل عمران (3): 123.

(6)- تفسير نمونه: 3/ 96- 97؛ ذيل آيه 123 سوره آل عمران.

(7)- انفال (8): 17.

(8)- بحار الأنوار: 19/ 229، باب 10؛ كشف الغمة: 1/ 183؛ المناقب، ابن شهر آشوب: 1/ 141.

(9)- تفسير نمونه: 7/ 115، ذيل آيه 17 سوره انفال.

(10)- نهج البلاغه: حكمت 14.

(11)- بحار الأنوار: 20/ 179، باب 15، حديث 6؛ الكافى: 8/ 127، حديث 97؛ اعلام الورى : 89.

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

ابن خلدون و حدیث‌های مهدویت
تقیه عرفانیِ امام
نقش حضرت علی (ع) در جنگ های پیامبر (ص) در برابر ...
علی بن عثمان، یار گمنام امام حسین(ع)
با امام باقر(ع) در سایه قرآن
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
ابعاد سیاسی صحیفه سجادیه
نكوهش مردم كوفه در پيام امام حسين (ع )
گفتی رباب ، آه ! دل من کباب شد از روشن سلیمانی
زيارت ناحيه مقدسه

بیشترین بازدید این مجموعه

نگاهی به سیره‏ی تبلیغی امام جواد علیه‏السلام
دشنام گویی و بددهانی از منظر قرآن و روایات
درخواست يارى از خدا
اطاعت خداوند و پذيرش دعا
نعمت الهی
با امام باقر(ع) در سایه قرآن
درسهایی از سبک زندگی امام رضا(ع)
طلوع آفتاب هشتمین فروغ امامت
کرامات و معجزات حضرت فاطمه زهرا (س) (2)
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^