فارسی
چهارشنبه 19 ارديبهشت 1403 - الاربعاء 28 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

مرگ و عالم آخرت - جلسه دوم (1) - (متن کامل + عناوین)

 

ياد مرگ

شرايط آمادگى براى مردن    

 

تهران، مسجد حضرت امير رمضان 1383

الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.

 

از پيغمبر صلى الله عليه وآله سؤالى شد و وجود مبارك رسول گرامى اسلام صلى الله عليه وآله به اين سؤال جواب چهل قسمتى دادند . جريان سؤال اين بود كه مردى به محضر مقدسّ حضرت عرضه داشت :

  » أتأذن لى أن أتمنّى الموت «

  شما به من اجازه مى دهيد كه من دعا وآرزو كنم و بخواهم كه خداوند متعال به عمر من خاتمه دهد ومن بميرم ؟

 پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله قبل از اين كه پاسخ را شروع كنند ، به او فرمودند :

  » انّ الموت شى ء لابدّ منه «

  مرگ گردنبندى است كه به گردن تمام موجودات زنده آويخته مى شود .

 

 فرشته ندا دهنده مرگ

 اميرالمؤمنين عليه السلام - چنانكه در »نهج البلاغه « آمده است - مى فرمايند : خدا فرشته اى دارد كه هر روز به اهل زمين توجه مى كند و فرياد مى زند .

 ممكن است بگوييد : چرا ما فرياد اين فرشته را نمى شنويم ؟ پس اين فرياد زدن او چه فايده اى دارد ؟ جوابش اين است:

 أولاً: آن گوش هايى كه بايد آن فرياد را بشنوند ، مى شنوند . مانند اميرالمؤمنين عليه السلام كه مى شنيد، از اينرو به ما منتقل كرده است .

 ثانياً: لازم نيست ما همه صداها را بشنويم ، بلكه حرف گوشدارانى كه صداها را مى شنوند و وظيفه دارند كه آن صداها را كه در حقيقت صداى خداست ، به ما برسانند را قبول مى كنيم .

 البته براى شنيدن اين صداهاى ملكوتى ، زحمت زيادى بايد كشيد . پيغمبر صلى الله عليه وآله مى فرمودند :

  » لولا تكثير فى كلامكم و تمريج فى قلوبكم لرأيتم ما أرى و لسمعتم ما أسمع «(27)

  اگر شيطان ، بدى ها ، زشتى ها و فسادها، قلب شما را چراگاه خود قرار نمى داد و شما مى توانستيد قلب خود را از هجوم شياطين ، وسوسه ها و بدى ها حفظ كنيد ، صداهايى كه من مى شنوم ، شما نيز مى شنيديد و حقايقى كه من مى بينم ، شما نيز مى ديديد .

 اين كار خيلى پر زحمتى است كه انسان اين همه توجه كند ، زحمت بكشد ، پاكى به خرج دهد كه دل از تصرّف حجاب ها و ظلمت ها در بيايد . امكان دارد و شدنى است ، اما همه به دنبال اين زحمت نيستند .

 آنهايى كه دنبالش رفتند ، رسيدند ، موفق شدند و صداهايى را كه بايد بشنوند ، شنيدند و آن چه را كه بايد ببينند ، ديدند .

 

تولد براى مردن

اين فرشته به اهل زمين توجه مى كند و فرياد مى زند :

» لِدُوا لِلْمَوْتِ وَ اجْمَعُوا لِلْفَنَاءِ وَ ابْنُوا لِلْخَرَاب «(28)

  اى مادران دنيا ، بزاييد براى مردن . خيال نكنيد فرزندى كه از شما به دنيا مى آيد ، در اين دنيا ماندنى ، ابدى و هميشگى است . زاييدن به نوعى مسافر است ؛ يعنى مادرى كه بچه مى زايد ، مسافرى براى عالم آخرت مى زايد ، نه كسى كه مقيم باشد . هيچ مادرى براى اقامت فرزند نمى زايد .

 مدت زمان سفر نيز توسط خود حضرت حق تعيين شده است . شش ماه است يا بيست سال و يا مانند حضرت نوح عليه السلام نهصد و پنجاه سال(29) و يا مانند امام عصر عليه السلام داراى عمرى طولانى .

 در هر صورت هيچ مادرى فرزند مقيم نمى زايد ، بلكه مسافر مى زايد . خود مادر و پدر نيز مسافر هستند . گاهى پدر و مادران از فرزندان خود زودتر به سفر آخرت مى روند و گاهى آنها زودتر از پدر و مادر ، ولى اين مسأله ، » لابدّ منه « است . هيچ انسان و موجود زنده اى از پذيرش مرگ چاره اى ندارد .

 

  ارزش عمر نزد ارزش شناسان

 وقتى بزرگوارى به حضرت سيدالشهداء عليه السلام بيرون از دروازه مكه گفت : اين سفر بوى مرگ مى دهد - به اصطلاح مى خواست امام عليه السلام را بترساند و حضرت از اين سفر منصرف شود - حضرت فرمودند :

 مرگ گلوبندى است كه بر گردن همه موجودات زنده آويخته شده است . اين كه تو آمدى مرا از اين سفر بترسانى ، به تو بگويم : اشتياق من به مرگ از اشتياق حضرت يعقوب عليه السلام به ديدن حضرت يوسف عليه السلام بيشتر است .(30)

 چرا ؟ براى اين كه حضرت و امثال ايشان فرصتى را كه در اختيار داشتند ، با هدايت پروردگار ، غنيمت دانستند و در اينجا تجارتى پر سود ، دائم و معنوى كردند ، لذا هيچ معنا نداشت كه از مرگ بترسند .

 به مرگ اشتياق داشتند ، ولى آرزوى مرگ نمى كردند . چرا ؟ چون ارزش معنوى لحظات عمر را مى دانستند كه در يك لحظه ، فرصت گفتن يك »يا الله« يا »يا ربّ« واقعى را دارد و همين مقدار، آنقدر ارزش دارد كه براى حفظ آن و نمردن ، تمام توان را به كار بگيرد تا نميرد .

 در هر صورت تا جايى كه بتواند خرج كند تا نميرد ، وظيفه شرعى دارد كه خرج كند ، ولى مرگ كوچه بن بستى است كه قابل باز شدن نيست و مسأله اى حتمى است .

 

 ساختن براى خراب شدن

 اين فرشته فرياد مى زند :

  » لِدُوا لِلْمَوْتِ وَ اجْمَعُوا لِلْفَنَاءِ وَ ابْنُوا لِلْخَرَاب «

  اى خانواده ها ! اى مادران ! بزاييد ، اما بدانيد كه مقيم نمى زاييد ، بلكه مسافر مى زاييد . بزاييد ، اما براى مردن .

 بعد فرياد برمى آورد : خانه ، كارخانه ، برج ، كاخ و ويلا بسازيد ، ولى بدانيد كه مى سازيد براى خراب شدن ؛ چون خدا زلزله اى قرار داده است - در اول سوره مباركه حج از آن زلزله خبر مى دهد - كه وقتى آن زلزله بيايد ، هيچ بنايى نمى ماند و تمام بناها و كوه ها صاف مى شوند ؛ يعنى حتى براى زمين ديگر پستى و بلنديى نمى ماند .

  » اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَىْ ءٌ عَظِيمٌ «(31)

  » ساعة « يعنى قيامت . خدا تعبير مى كند كه اين زلزله حقيقت عظيمى است كه وقتى مى آيد ، تمام كوه ها ؛

  » وَ تَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ «(32)

  مى شود ؛ يعنى مانند پنبه اى كه كنار زه حلاّج ، زده مى شود و نرم مى شود و حالت گرد و غبار مى گيرد . آن زلزله ، زلزله اى است كه تمام كوه هاى روى زمين را مانند پنبه مى كند .

 شما بسازيد ، ولى در اين ساختن بايد ساخت و ساز را با فرهنگ پروردگار هماهنگ كنيد كه در قيامت شما را به دادگاه نبرند كه چرا ساختى . وقتى مى ساختى ، به قناعت زندگى مى كردى و به فكر آخرت خود بودى ؟ بسازيد خوب است ، ولى ساختنى كه در قيامت شما را گرفتار نكند و دادگاهى بپا نكنند كه او را به مشكل دچار كنند .

 

  تمهيد شرايط مردن ، قبل از مرگ

 حضرت صلى الله عليه وآله فرمودند : از مرگ چاره اى نيست . بعد حضرت سكوت كردند . سكوت يعنى برو آرزوى مرگ كن ؟ نه ، رضايت به اين معنى ندادند كه عيبى ندارد آرزوى مرگ كنى ، بلكه در مقابل سؤال او جوابى دادند كه در اين چهل قسمت نشان دادند آنچه كه خيلى مهم است ، فرصتِ ماندن و انجام دادن است . بمانيد و عمل كنيد و قدم مثبت برداريد .

 چرا مى خواهى بميرى ؟ هيچ پيغمبرى از خدا طلب مرگ نكرد . حضرت نوح عليه السلام انواع بلاها را در نهصد و پنجاه سال عمر خود چشيد كه در سوره نوح مطرح شده است . چه مشكلاتى داشت ، ولى يكبار هم آرزوى مرگ نكرد.

 حضرت ابراهيم عليه السلام در زمان نمرود اين همه سختى ديد و آرزوى مرگ نكرد . حضرت موسى بن عمران عليه السلام زمان فرعون را ديد و گرفتار انواع آزمايش هاى الهى بود و آرزوى مرگ نكرد . نه اين كه آرزوى مرگ نكردند ، بلكه آرزوى طول عمر كردند كه بيشتر بمانند .

 

  ماندنِ بهتر از مرگ

 ماندن خوب است ، نه مردن . اما مرگى خوب است كه صاحب آن با سود عظيم ، دايم و مورد رضاى الهى از دنيا برود . رفيقى داشتم ، يكى از محسّنات او اين بود كه به هيچ عنوان عمرش را ضايع نمى كرد . در شبانه روز، شش ساعت بيشتر نمى خوابيد كه آن هم چون حقّ بدن بود ، اين مقدار مى خوابيد .

  » وَ جَعَلْنَا نَوْمَكُمْ سُبَاتًا «(33)

  به خاطر آرامش فوق العاده روحى هرگز مريض نمى شد . در غذا خوردن منظم و ساده خور بود . هشتاد سال بالا عمر كرد . از هر گناهى كه شما فكر مى كنيد ، پرهيز داشت ؛ يعنى محيط زندگى را براى رشد ميكرب گناه آماده نمى كرد و تا روز آخر عمر به دنبال علم و فهم و فهماندن به مردم بود .

 زندگى او از معلمى اداره مى شد . اهل گريه ، حال ، قرآن ، اهل بيت عليهم السلام و شادى بود . انسان با وقار و با ادبى كه لحظه مردنش به زيباترين مرگ ها مرد و اين سود دايم به دست آورده از عمرش را با خود برداشت و برد .

 

  مرگ در بهترين حال

 چگونه مرد ؟ عمل مستحبى داريم كه رئيس همه مستحب هاست . امور مستحب خيلى داريم ، مثلاً عمره مستحب است كه ماه رجب بهترين وقت آن است .

 كسى مى خواست به عمره برود ، به امام صادق عليه السلام عرض كرد : مى خواهم به عمره بروم ، حضرت فرمودند : پس بگذار براى تو ثواب عمره را بگويم ، بعد برو .

 اين را به شما بگويم كه اينان در همه كارهاى خير وارد مى شدند ، افرادى نبودند كه به عمره بروند و نسبت به مردم نيز بى تفاوت باشند ، بلكه به عمره مى رفتند و به اقوام خود نيز رسيدگى مى كردند . كاسب بودند ، با خانواده خوب برخورد مى كردند ، اهل عبادت و ايمان واقعى بودند .

 

 كامل بودن اسلام و مؤمن واقعى

 اسلام دين يك طرفه اى نيست ، بلكه اگر نماز فرادى دارد ، جماعت نيز دارد . در انفاق »سرّاً و جهراً « نيز دارد .

 اسلام حج دارد كه چند ميليون نفر با هم به دور خانه خدا بچرخند . سجده طولانى با گريه سحر كه حتى همسر نيز متوجه نشود نيز دارد . همه چيز دارد . دين كاملى است .

 مؤمنانى كه يك طرفه هستند ، ايمان آنها كمبود دارد . كسى كه مى گويد : من نمازم را فرادى مى خوانم و علاقه ندارم كه به مسجد بروم ، او در ايمان كم دارد . يا كسى كه مى گويد : من هميشه دلم مى خواهد براى كار خير پول بدهم ، اما بايد همه ببينند ، او نيز كم دارد .

 مؤمن واقعى تمام كارهاى مثبت آشكار و پنهان دين را دارد . پنهان يعنى چه ؟ يعنى هيچ كس نفهمد . يعنى چهل سال در مدينه روى دوش خود انبان خرما ، كفش ، لباس ، پول و آرد بگذارد ، دربِ خانه ها ببرد ، در نزند كه كسى او را شناسايى كند و بعد سهم او را جلوى درب خانه بگذارد و برگردد ، بعد به نخلستان برود و بعد از اين كه بميرد ، تازه خانواده هاى يتيم و فقير بفهمند كه اين شخصى كه چهل سال به درب خانه آنها مى آمده ، اميرالمؤمنين يا امام زين العابدين عليهما السلام بوده است .

 اين كار پنهان اسلام است . پنهان نه به اين معنا كه نيمه شب برود در بزند و وقتى مستحق بيايد ، بگويد : چراغ بيرون را روشن كن - كه او را ببيند - اين ديگر كار پنهانى نشد . اسلام همه چيز دارد . تمام برنامه هاى پنهانى و آشكارش ، تجارت آخرتى است .

 

پی نوشت ها:

 

27) الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن: 100/10؛ سورة الأنعام (90 - 74 : (6؛ »قال صلى الله عليه وآله: لو لا تكثير في كلامكم و تمريج في قلوبكم لرأيتم ما أرى و لسمعتم ما أسمع.

 و عن الصادق عليه السلام: لو لا أن الشياطين يحمون حول قلوب بني آدم لرأوا ملكوت السماوات و الأرض.«

28) نهج البلاغه: حكمت 132؛ »وَ قَالَ عليه السلام إِنَّ لِلَّهِ مَلَكاً يُنَادِي فِي كُلِّ يَوْمٍ لِدُوا لِلْمَوْتِ وَ اجْمَعُوا لِلْفَنَاءِ وَ ابْنُوا لِلْخَرَاب.«

29) عنكبوت (29 : (14؛ » وَ لقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسينَ عاماً فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ «

30) اللهوف 60 المسلك الأول، خطبه امام به گاه عزيمت به جانب عراق؛ كشف الغمة: 29/2؛ »الحمد للَّه ما شاء اللَّه و لا قوّة الّا باللَّه و صلّى اللَّه على رسوله و سلّم، خطّ الموت على ولد آدم مخطّ القلادة على جيد الفتاة، و ما أولهنى الى اشتياق اسلافى اشتياق يعقوب الى يوسف، و خيّر لى مصرع انا لاقيه، كأنّي بأوصالى تقطّعها ذئاب الفلوات بين النواويس و كربلاء فيملأنّ منّى اكراشا جوفا و اجربة سغبا. . . .«

31) حج (1 : (22؛ »اى مردم ! از پروردگارتان پروا كنيد ، بى ترديد زلزله قيامت ، واقعه اى بزرگ است .«

32) قارعه (5 : (101؛ »و كوه ها مانند پشم رنگين حلاجى شده گردد !«

33) نبأ (9 : (21؛ »و خوابتان را مايه استراحت و آرامش ] و تمدّد اعصاب [ قرار داديم.«

 

ادامه دارد . . .

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

رابطه خاص خدا با انسان
قرداد با وجود مقدس حق
عارفان با معرفت پناه بی پناهان
شکیبایی در برابر مشکلات - جلسه ششم - (متن کامل + ...
ایمان و آثار آن - جلسه پانزدهم (1) - (متن کامل + ...
سفارش پنجم: انجام وظيفۀ الهى
توحید (1) - جلسه دوم – (متن کامل + عناوین)
ويژگى اهل گريه در قرآن
گناه و سبب آن - جلسه پنجم (2) – (متن کامل + عناوین)
برخى از آيات مربوط به پيامبر ...

بیشترین بازدید این مجموعه

اهل هدايت و فلاح‏
اخلاق و تواضع پيامبر صلى الله عليه و آله‏
طلب عفو به واسطه پيامبر صلى الله عليه و آله و ...
سِرِّ نديدن مرده خود در خواب‏
هدايت تكوينى و تشريعى - جلسه دوم (1) – (متن کامل + ...
آيت الله قاضى، مرد حقيقت
برگشت بركت عمل به خود انسان
گذشت خدا از گذشت كننده
مقام سازندگان ساختمان انسانى
هجوم مشکلات درسایه دینداری

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^