وساطت و كياست ابوالدحداح
مرد ثروتمند برخاست و رفت . شخص متدين ، بزرگوار و با كرامتى به نام ابوالدحداح كه اهل مدينه بود ، به رسول خدا صلى الله عليه وآله عرض كرد : آقا ! من اگر اين درخت را بخرم و ملكيتش را به شما واگذار كنم ، شما آن درخت بهشتى را به من مى دهيد ؟
آخر در قيامت - به سال هاى آخرت - سال ها انسان را سر پا نگه مى دارند كه جواب دهد : چرا مال خود را معطّل كردى ؟ ابوالدحداح گفت : اكنون مى روم تا آن درخت را بخرم .
عجله مذموم و ممدوح
عجله بد است ، ولى در كار خير عجله لازم و واجب است . وقتى از ما درخواست كمك كردند ، نگوييم : برو هفته ديگر بيا ! از نظر روانى ، آن حال امروز تا هفته ديگر سرد مى شود . براى كار خير ، عجله كنيد .
همان دينى كه مى گويد : عجله از عمل شيطان است ، نسبت به خدا امر واجب كرده كه عجله كنيد ، مانند : »عجّلوا بالصلاة « ، »حىّ على خير العمل « و :
» و َسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ «(112)
با سر بدويد .
نزد آن مرد ثروتمند آمد و گفت : قيمت اين درخت چقدر است ؟ گفت : فروشى نيست . با او به قدرى زيبا و نرم حرف زد ، خوب تبليغ كرد ، تا به او آمادگى داد و او را مردد كرد و به طمع انداخت كه بفروشد .
گفت : مى فروشم ، اما به قيمتى كه نمى توانى بخرى . گفت : چه قيمتى ؟ گفت : به چهل درخت خرما . آن زمان درخت خرما سرمايه مردم عرب و هر درختى مايه زندگى بود . خريد و فروش نخل خيلى كم بود .
گفت : به چهل اصله درختِ نخل زنده شاداب مى فروشم . گفت : اى بى انصاف ! در اين شهر و اين زمان ، يك نخل خرما ، در برابر چهل نخل خرما ؟
رعايت انصاف در معاملات
يكى از سفارش هاى بسيار مهم دين ما كه از زبان معصومين عليهم السلام سفارش شده رعايت انصاف در معاملات است ،(113) ارزان فروشى و قناعت به سود كم است . سود روزى ما را نمى دهد ، بلكه خدا روزى رسان است .
گفت : من كه به تو گفتم : قيمتى مى گويم كه نتوانى بخرى . ابوالدحداح مقدارى فكر كرد كه پيغمبر صلى الله عليه وآله پول نداشتند كه بخرند . مشكل مردم را نيز نبايد تا غروب آفتاب گذاشت و بايد سريع حل كرد . من نيز اين تعداد نخل خرما دارم . عيبى ندارد ، زندگى من كه فقط در دنيا نيست ، در آخرت نيز زندگى هست . زندگى ابدى و هميشگى . اين نخل ها ماندنى نيست . بعد از من ورثه مى خواهند بخورند ، اما در آخرت آن نخل را دارم ، لذا گفت : قبول است . آن نخل را به چهل نخله خرما خريد .
گفت : من اين طور قبول ندارم . ابوالدحداح گفت : چه كنم ؟ گفت : نسبت به اين خريد و فروش ، بايد شاهد بياورى كه اين معامله را انكار نكنى . در حرف زدن با يكديگر بودند كه چند نفر از متدينين مدينه عبور مى كردند ، ابوالدحداح آنها را صدا كرد ، گفت : شما گواه باشيد كه من چهل درخت خرما به اين آقا فروختم و فلان درخت را امروز تحويل مى گيرم . قبول كردند .
ثمره معامله با خدا
ابوالدحداح درخت را تحويل گرفت و با نشاط و خوشحالى به مسجد آمد و به پيامبر صلى الله عليه وآله عرض كرد كه امروز چه اتفاقى افتاده است .
توسل به »بسم الله الرحمن الرحيم « اين است . من چهل درخت خرماى قيمتى را با پروردگارِ »مالك يوم الدين « و »رحيم و رحمن« معامله كردم ؛ چون همه كليدها در دست اوست . پس من چهل درخت خرمايم را از دست نداده ام ، بلكه به قيامت آباد تبديل شده است .
پيغمبر صلى الله عليه وآله به ابوالدحداح نفرمودند : به خانه آن فقير برو و جريان را بگو ، بلكه ايشان نيز مى خواهد از اين تجارت سهم ببرد . لذا وجود مبارك حضرت رسول گرامى اسلام شخصاً برخاستند ؛ چون قدم برداشتن براى خبر خوشحال كننده به خانواده اى دادن ، قدم در راه خداست و هر قدمش نيز بهره عظيم آخرتى دارد كه پيغمبر صلى الله عليه وآله نيز در خلوص عمل نمونه ندارند .
ايشان به خانه فقير آمدند و او را صدا زدند ، فرمودند : اين درخت ملك من شده است و از امروز به بعد ملك تو باشد . اين ثروتمند ديگر نسبت به اين درخت حقى ندارد .
نزول سوره »و الليل«
وقتى درخت به فقير واگذار شد ، جبرئيل آمد و اين آيات را درباره ابوالدحداح و آن ثروتمند نازل كرد :(114)
» بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
وَ الَّيْلِ إِذَا يَغْشَى × وَ النَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى × وَ مَا خَلَقَ الذَّكَرَ وَ الْأُنثَى «(115)
پروردگار براى بقاء هر سوره تا قيامت ، سوره را به نام هاى »الله ، رحمن و رحيم« گره زده است . بعد از سه سوگند مى فرمايد :
» إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّى «(116)
اعمال و حركات شما در جهت گيرى و نتيجه گوناگون است .
قدردانى از عمل ابوالدحداح(117)
اما عمل ابوالدحداح :
» فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَ اتَّقَى «(118)
كسى كه در كمال جود و سخاوت ، چهل درخت خرما را در مقابل آن درخت بهشتى عطا كرد ، نمى گويد : تقديم كرد ؛ چون عطا از ابوالدحداح ؛ يعنى كارى كه براى خدا انجام گرفته بود ، براى »الله ، رحمن و رحيم« است و نظر ديگرى نداشته است .
بعد اين چهل درخت خرمايى كه داد ، به تقوا پيچيده بود ، براى رياكارى و خودنمايى نبود ، بلكه كار را براى رضاى من انجام داده است :
» وَ اتَّقَى × وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنَى «(119)
و با پرداخت اين چهل نخله ، به اين نكته يقين داشت كه در قيامت به پاداش نيكوتر از دنيا مى رسد .
پاداش آخرتى عمل ابوالدحداح
حال من براى اين ابوالدحداح چه مى كنم ؟
» فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى «(120)
در اين جهان پرطوفان ، كشتى زندگى او را در جاده آسانى مى اندازم و راه او به سوى بهشت را بسيار هموار و راحت مى كنم كه وقتى در قيامت از قبر درآمد ، معطل نشود .
سرنوشت ثروتمند بخيل(121)
اما آن ثروتمند :
» وَ أَمَّا مَن بَخِلَ وَ اسْتَغْنَى «(122)
بخيلى كه از خرما براى بچه هاى فقير مضايقه داشت و طبل ثروتمندى وبى نيازى را كوبيد ،
» وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنَى × فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى «(123)
حاضر نشد با آن درخت بهشتى با پيغمبر من معامله كند ، از امروز به بعد جاده زندگى او را پيچيده ، سخت و پر از مشكل مى كنم و در قيامت نيز او را در كمال سختى به جهنم مى كشانم .
تو با خداى خود انداز كار و دل خوش دار
كه رحم اگر نكند مدعى خدا بكند(124)
× × ×
تو بندگى چو گدايان به شرط مزد مكن
كه دوست خود روش بنده پرورى داند(125)
نتيجه تمسك به ذكر »بسم الله«
اولين ذكر مورد بحث ، ذكر »بسم الله الرحمن الرحيم « بود . پيغمبر صلى الله عليه وآله مى فرمايد :
» كل امر ذى بال لم يبدء فيه ببسم الله فهو ابتر «(126)
هر كار مهمى را بدون توسل و تمسك به ذكر »بسم الله« انجام دهيد ؛ چون جهت گيرى باطلى دارد ، ابتر و بى نتيجه مى ماند . شما هر كارى را مى خواهيد انجام دهيد ، چه عبادت و چه غيرعبادت ، هر قدمى كه مى خواهيد برداريد ، آن قدم را براى خداى مهربان و بخشنده در دنيا و آخرت انجام بده تا به نتيجه هاى مثبت دنيايى و آخرتى برسى .
طبق روايات فراوان ، يكى از بهترين كارهايى كه مردم براى خدا انجام مى دهند و به زيباترين نتيجه مى رسند ، توسل به وجود مبارك حضرت ابى عبدالله الحسين عليه السلام است ؛ چون حضرت واسطه همه فيوضات بين خدا و انسان مؤمن است .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
پی نوشت ها:
112) آل عمران (133 : (3؛ »و به سوى آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى كه پهنايش ] به وسعتِ [آسمان ها و زمين است بشتابيد .«
113) الكافى: 144/2، بَابُ الْإِنْصَافِ وَ الْعَدْلِ، حديث 1؛ »عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ صلى الله عليه وآله قَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله يَقُولُ فِي آخِرِ خُطْبَتِهِ طُوبَى لِمَنْ طَابَ خُلُقُهُ وَ طَهُرَتْ سَجِيَّتُهُ وَ صَلَحَتْ سَرِيرَتُهُ وَ حَسُنَتْ عَلَانِيَتُهُ وَ أَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مَالِهِ وَ أَمْسَكَ الْفَضْلَ مِنْ قَوْلِهِ وَ أَنْصَفَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ.«
حديث 3؛ »عَنْ جَارُودِ أَبِي الْمُنْذِرِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام يَقُولُ سَيِّدُ الْأَعْمَالِ ثَلَاثَةٌ إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِكَ حَتَّى لَا تَرْضَى بِشَيْ ءٍ إِلَّا رَضِيتَ لَهُمْ مِثْلَهُ وَ مُوَاسَاتُكَ الْأَخَ فِي الْمَالِ وَ ذِكْرُ اللَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ لَيْسَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ فَقَطْ وَ لَكِنْ إِذَا وَرَدَ عَلَيْكَ شَيْ ءٌ أَمَرَ اللَّهُ U بِهِ أَخَذْتَ بِهِ أَوْ إِذَا وَرَدَ عَلَيْكَ شَيْ ءٌ نَهَى اللَّهُ U عَنْهُ تَرَكْتَهُ.«
114) تفسير القمي: 426/2؛ بحار الأنوار: 127/100، باب 7، حديث 9؛ »وَ رَوَاهُ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ مُرْسَلًا قَالَ كَانَ لِرَجُلٍ مِنَ الْأَنْصَارِ نَخْلَةٌ فِي دَارِ رَجُلٍ كَانَ يَدْخُلُ عَلَيْهِ بِغَيْرِ إِذْنٍ فَشَكَا ذلِكَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وآله فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله بِعْنِي نَخْلَتَكَ هَذِهِ بِنَخْلَةٍ فِي الْجَنَّةِ فَقَالَ لَا أَفْعَلُ قَالَ فَبِعْنِيهَا بِحَدِيقَةٍ فِي الْجَنَّةِ فَقَالَ لَا أَفْعَلُ وَ انْصَرَفَ فَمَضَى إِلَيْهِ أَبُو الدَّحْدَاحِ وَ اشْتَرَاهَا وَ أَتَى النَّبِيَّ صلى الله عليه وآله فَقَالَ أَبُو الدَّحْدَاحِ يَا رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وآله خُذْهَا وَ اجْعَلْ لِي فِي الْجَنَّةِ الَّذِي قُلْتَ لِهَذَا فَلَمْ يَقْبَلْهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله لَكَ فِي الْجَنَّةِ حَدَائِقُ وَ حَدَائِقُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ فِي ذَلِكَ فَأَمَّا مَنْ أَعْطى وَ اتَّقى وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى يَعْنِي أَبَا الدَّحْدَاح.«إلى قوله وَ ما يُغْنِي عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّى يعني إذا مات إلى آخر ما مر في كتاب أحوال النبي صلى الله عليه وآله.«
115) ليل (3 - 1 : (92؛ »سوگند به شب هنگامى كه فرو پوشد × و به روز هنگامى كه آشكار شود × و به آنكه نر و ماده آفريد .«
116) ليل (4 : (92؛ »همانا تلاشتان گوناگون و پراكنده است .«
117) ثابت بن دحداح انصارى؛ صحابى پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله، كه وى را ابوالدحداحه ناميده اند. او از همپيمانان انصار است كه در جنگ احد كشته شد. برخى گفته اند: او پس از بازگشت از حديبيه بر اثر زخمى درگذشت و پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در مدينه بر جنازه او نماز خواند. »معارف و معاريف: 420/1»
118) ليل (5 : (92؛ »اما كسى كه ] ثروتش را در راه خدا [انفاق كرد و پرهيزكارى پيشه ساخت.«
119) ليل (6 - 5 : (92؛ »و پرهيزكارى پيشه ساخت × و وعده نيكوتر را ] كه وعده خدا نسبت به پاداش انفاق و پرهيزكارى است [ باور كرد .«
120) ليل (7 : (92؛ »پس به زودى او را براى راه آسانى ] كه انجام همه اعمال نيك به توفيق خداست [آماده مى كنيم .«
121) الكافى: 4/44، بَابُ الْبُخْلِ وَ الشُّحِّ، حديث 1؛ »عنْ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ عليهم السلام أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام سَمِعَ رَجُلًا يَقُولُ إِنَّ الشَّحِيحَ أَغْدَرُ مِنَ الظَّالِمِ فَقَالَ لَهُ كَذَبْتَ إِنَّ الظَّالِمَ قَدْ يَتُوبُ وَ يَسْتَغْفِرُ وَ يَرُدُّ الظُّلَامَةَ عَلَى أَهْلِهَا وَ الشَّحِيحُ إِذَا شَحَّ مَنَعَ الزَّكَاةَ وَ الصَّدَقَةَ وَ صِلَةَ الرَّحِمِ وَ قِرَى الضَّيْفِ وَ النَّفَقَةَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ أَبْوَابَ الْبِرِّ وَ حَرَامٌ عَلَى الْجَنَّةِ أَنْ يَدْخُلَهَا شَحِيحٌ.«
122) ليل (8 : (92؛ »و اما كسى كه ] از انفاق ثروت [ بخل ورزيد و خود را بى نياز نشان داد .«
123) ليل (10 - 9 : (92؛ »و وعده نيكوتر را تكذيب كرد ، × پس او را براى راه سخت و دشوارى ] كه سلب هرگونه توفيق از اوست [ آماده مى كنيم.«
124) حافظ شيرازى )ديوان اشعار(.
125) حافظ شيرازى )ديوان اشعار(.
126) تفسير منهج الصادقين في إلزام المخالفين: 62/1 ]سوره فاتحه: (7 - 1 : (1]؛ »لقوله صلى الله عليه وآله كل امر ذى بال لم يبدء فيه ببسم اللَّه فهو ابتر.«
منبع : پایگاه عرفان