
آثار شگفتانگيز مواد غذايى
- تاریخ انتشار: 21 آذر 1391
- تعداد بازدید: 1141
منابع مقاله:
کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه جلد پنجم
نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان
«آخرين تجسّسات علمى نشان داده است كه غذاها بايد شامل مواد اصلى زير باشد تا بتواند سلامت و نموّ و تجديد حيات سلولهاى بدن را تأمين كند:
1- پروتيدها، يا مواد آلبومينوئيد كه آنها را مواد سازنده انساج مىدانند و در گوشت، تخممرغ، ماهى، شير، پنير، بسيارى از ميوهجات، سبزيجات و بقولات از قبيل نخود، لوبيا، عدس، گردو، بادام، فندق و سيبزمينى موجود است.
2- ليپيدها (چربىها) كه آنها را غذاهاى سوزاننده مىدانند و در شير و كره و پنير و چربىهاى حيوانى و نباتى و بسيارى از ميوهجات و سبزيجات و غلّات مانند زيتون و گردو و بادام و فندق و بادام كوهى و گندم و مانند آنها فراوان است.
3- گلوسيدها (هيدرات دو كربن و مواد نشاستهاى و قندها) كه آنها را جزو غذاهاى مولّد قوّه و انرژى مىدانند، در قند و عسل و اغلب ميوهجات شيرين مانند انگور و خرما و سيب و گلابى و سبزيجاتى مانند چغندر و غلّاتى مانند ذرّت و گندم و جو و سيبزمينى و امثال آن زياد است.
4- املاح معدنى كه آنها را هم سازنده و هم توليد كننده قوا مىدانند و در اغلب سبزيجات و غلّات كه سردسته آنها گندم است؛ موجود است.
5- سلولزها كه آنها را جزء غذاهاى پاك كننده محسوب مىدارند و در اغلب سبزيجات و ميوهجات، به مقدار زياد يافت مىشود.
6- فرمانها يا كاتاليزورها كه سبب آماده كردن غذاهاى ديگر براى هضم و جذب مىشود و در اغلب گياهان مخصوصاً به طور خام موجود است.
7- ويتامينها كه آنها را جزء غذاهاى حياتى مىدانند در اغلب ميوهجات و سبزيجات موجود است.
انسان در شبانهروز به طور متوسط 2400 كالرى مواد غذايى لازم دارد كه از سه نوع اصلى غذاها يعنى: پروتيدها، ليپيدها و گلوسيدها بايد به دست بيايد كه اين سه ماده اصلى غذايى بدون وجود مواد فرعى ديگر يعنى: املاح معدنى، فرمانها و ويتامينها و حتى سلولزها نمىتوانند احتياجات بدن را رفع كنند و اغلب آن مواد به تنهايى قابل جذب بدن نيستند.
و نيز بايد دانست كه تعادل بين غذاها از واجبات است و حتماً بايد مخلوط باشد نه اين كه فقط با خوردن پروتيد (مثل گوشت و تخممرغ) و يا گلوسيدها (نان و پلو و ...) تأمين گردد.
اكنون براى آن كه بهتر مشخص شود كه چگونه اصول بالا و مواد ضرورى براى تأمين تغذيه و رشد و نموّ و تجديد حيات سلولهاى بدن انسان و حيوان، در خوراكىهاى ياد شده در (آيات 24 تا 31 سوره عبس) ملحوظ گرديده به طور اختصار به شرح تركيب مواد اصلى سهگانه و املاح و ويتامينها در صد گرم چند نمونه از خوراكىهاى مذكور مىپردازيم:
الف- از دسته غلّات (حَبّاً)، نمونه: گندم. تركيب گندم در صد بدين شرح است:
پروتئين 29/ 11، چربى 11/ 1، گلوسيد 98/ 74، پتاس 16/ 31، سود 07/ 2، آهك 25/ 3، منيزى 06/ 12، اكسيد دوفر 28/ 1، اسيد فسفريك 22/ 47، املاح معدنى ديگر 81/ 1، ويتامين 1 56/ ميلى گرم، ويتامين 2 12/ 0 ميلىگرم، نيكوتيل آميد 4/ 600 ميلى گرم، ويتامين 2/ 2 ميلى گرم و هر صدگرم گندم 352 كالرى ايجاد مىنمايد (ارزش غذائى).
ب- از دسته سبزيجات و بقولات (قَضْباً)، از هر كدام يك نمونه:
1- تركيب نخود درصد بدين شرح است:
پروتئين 5/ 24، چربى 0/ 1، گلوسيد 7/ 61، آب 10، سديم 42، پتاسيم 81 ميلىگرم، كالسيم 73، منيزيوم 14، منگنز 199/ 0، آهن 6، مس 802/، فسفر 397 ميلىگرم، گوگرد 196 ميلىگرم، كلر 44، ويتامين 37 واحد، ويتامين 1 87/ ميلى گرم، ويتامين 2 29/ ميلىگرم، نيكوتيل آميد 3 ميلى گرم، ويتامين- 2 ميلىگرم و هر صد گرم 354 كالرى ايجاد مىكند.
2- تركيب اسفناج درصد بدين شرح است:
پروتئين 2/ 2، چربى 3/، گلوسيد 9/ 3، آب 1/ 92، سديم 84 ميلىگرم، پتاسيم 489 ميلىگرم، كالسيم 87/، منيزيوم 55، منگنز 828/، آهن 3، مس 197/، فسفر 45، گوگرد 27، كلر 67، اسيداوريك 72، پورين 24/ 90 ميلىگرم، اسيدماليك 800 ميلىگرم، اسيدسيتريك 892 ميلىگرم، اسيداكساليك 6000 واحد بينالمللى، ويتامين 08/ 0 ميلى گرم، ويتامين 1 2/ ميلىگرم، ويتامين 2 5/ ميلىگرم، نيكوتيل آميد 5/ 21 ميلىگرم، ويتامين، مقدار جزئى، ويتامين مىباشد. هر صد گرم اسفناج تازه 22 كالرى توليد مىنمايد.
ج- از دسته ميوهها (فاكِهَةً) كه خود به دو دسته مهم، شيرين، چرب و نشاستهدار تقسيم مىشوند.
1- ميوههاى شيرين كه خود به سه گروه منقسم مىگردند:
اول: ميوههاى شيرين كه خود ترش مزه هستند. از اين دسته به عنوان مثال، تركيب درصد انگور (عِنَباً) را ذكر مىكنيم:
درصد گرم انگور 6/ 81 گرم آب، 8/ پروتئين 4/ گرم چربى، 7/ 16 گرم گلوسيد، 2 گرم سديم، 254 گرم پتاسيم، 17 گرم كلسيم، 7 گرم منيزيوم 83/ گرم منگنز، 6/ گرم آهن، 98/ گرم مس، 21 گرم فسفر، 9 گرم گوگرد، 2 گرم كلر، 80 واحد بين المللى ويتامين، 05/ ميلىگرم ويتامين 1، 03/ ميلىگرم ويتامين 2، 4 ميلىگرم نيكوتيل آميد و 4 ميلىگرم ويتامين وجود دارد و هر صد گرم انگور 74 كالرى توليد مىنمايد.
دوم: ميوههاى شيرينى كه از اين دسته به عنوان مثال، تركيب درصد خرما (نَخْلًا) را ذكر مىكنيم:
در هر صد گرم خرماى خشك 20 آب، 2/ 2 پروتئين، 6/ چربى، 75 گلوسيد، 9/ سديم، 790 ميلىگرم پتاسيم، 65 كلسيم، 65 منيزيم، 1/ 5 آهن، 72 فسفر، 65 گوگرد، 283 ميلىگرم كلر، 180 واحد بينالمللى ويتامين، 08/ ويتامين، 05/ ويتامين 2، 18/ 2 نيكوتيل آميد وجود دارد و هر صد گرم خرما 314 كالرى ايجاد مىنمايد.
سوم- ميوهجاتى كه جزء سبزيجات محسوب مىگردند. به عنوان مثال، خيار را ذكر مىكنيم:
درصد گرم خيار، 8/ پروتئين، 1/ چربى، 3 گلوسيد، 6/ 95 آب، 8/ سديم، 140 ميلىگرم پتاسيم، 10 كلسيم، 9 منيزيوم، 3/ آهن، 21 فسفر، 12 گوگرد، 30 كلر، 200 واحد بينالمللى ويتامين، 04/ ويتامين 1، 05/ ويتامين 2، 18 نيكوتيل آميد، 10 ميلى گرم ويتامين و مقدار مختصر ويتامين 6 و ويتامين دارد. هر صد گرم خيار 13 كالرى ارزش غذائى دارد.
2- ميوههاى چرب و نشاستهدار- در اين دسته ميوههاى هستهدار وجود دارند كه به عنوان مثال، زيتون زَيْتُوناً و بادام را ذكر مىكنيم:
درصد گرم بادام 7/ 4 آب، 6/ 18 پروتئين، 1/ 54 چربى، 6/ 19 گلوسيد، 3 سديم، 690 ميلىگرم پتاسيم، 254 كلسيم، 252 منيزيوم، 4/ 4 آهن، 475 فسفر، 150 گوگرد، 20 كلر، 25/ ويتامين 1، 67/ ويتامين 2، 5/ 4 نيكوتيل آميد وجود دارد، هر صد گرم آن 640 كالرى ارزش غذايى دارد.
نكته ديگرى كه بايد مورد توجه باشد اين كه: تا به امروز تقسيمبندى جامع كاملى كه مشخّص تمام خواص و جهات مختلف خوراكىها باشد به وجود نيامده است و تقسيمبندىهايى كه در علم غذاشناسى رايج شده است هر كدام به جهتى مورد استفاده است.
مثلًا تقسيمبندى بر حسب منشأ ايجاد خوراكىها (غذاهاى با منشأ حيوانى، غذاهاى با منشأ گياهى، غذاهاى با منشأ معدنى) يا تقسيمبندى بر حسب نوع عمل و اثر (غذاهاى مولّد نيرو و غذاهاى حمايت كننده) و از اين قبيل تقسيمبندىها. به همين جهت در تحقيقات و نشريات غذاشناسى و علوم تغذيه تا به امروز از روشى استفاده شده كه در آيات مورد بحث به آن اشاره شده يعنى به ترتيب از:
1- غلّات حَبّاً/ گندم، جو، ذرّت، چاودار، برنج و ... و فرآوردههاى آنها.
2- سبزيجات و بقولات قَضْباً/ عدس، لوبيا، باقلا، نخود، سيبزمينى، هويجفرنگى، شلغم، ترب، چغندر، كلمپيچ، اسفناج، كاهو، كرفس، سير، پياز، تره، مارچوبه، كدو، خيار، گوجه فرنگى، بادنجان، ماش، جعفرى، بابونه، نعنا، ترهخودرو، ريحان، شنبليله، قازياغى، گشنيز، موسير.
3- ميوهها فاكِهَةً كه خود دو دستهاند:
الف- ميوههاى شيرين مثل انگور عِنَباً خرما نَخْلًا».
ب- ميوههاى چرب و نشاستهدار مثل زيتون زَيْتوناً».
4- گوشت و تخممرغ پرندگان، شير و مشتقّات آن كه از فرآوردههاى حيوانى است. (خود حيوانات براى تغذيه از علفها و گياهان خودرو، ميوهها، علوفه خشك أبّاً تغذيه مىكنند). بنابراين آيات مذكور ناظر به همه مواد غذايى لازم براى تغذيه انسان مىباشند.» «1» مَتاعاً لَكُمْ وَ لأِنْعامِكُمْ» «2»
تا مايه برخوردارى شما و دامهايتان باشد.
اين بود گوشهاى از منافع شب و روز كه عامل حيات و ضامن تداوم بقا و علت پرورش و رشد انسان است.
«فيما يَغْذُوهُمْ بِهِ وَ يُنْشِئُهُمْ عَلَيْهِ»
شب براى موجودات زنده و به خصوص انسان، ظرف آرامش، استراحت، تأمين نيرو و سبب خوشى و خوشگذرانى مشروع و خلاصه تمدّد اعصاب است.
«فَيَكُونَ ذلِكَ لَهُمْ جَماماً وَ قُوَّةً، وَ لِيَنالُوا بِهِ لَذَّةً وَ شَهْوةً»
شب و روز و منافع آن كه در قرآن مجيد به عنوان نشانههاى حق ذكر شده، براى هر صاحب عقلى مورّث حيرت و علّت تعجّب و شگفتى است.
در جان و دل چو آتش عشقش علم كشيد |
سلطان صبر رخت به مُلك عدم كشيد |
|
مهرش چو جاى كرد در اوراق خاطرم |
بر حرفهاى غير يكايك قلم كشيد |
|
دل را كه بود طاير قدسى بريخت خون |
شوخى نگر كه تيغ به صيد حرم كشيد |
|
شد زنده سر، كه در قدم دوست خاك شد |
جان مُرد چون ز درگه جانان قدم كشيد |
|
در بزم عشق هر كه به عيش و طرب نشست |
بس جرعهها ز خون جگر دم بدم كشيد |
|
گر چه بسى كشيد دلم از شراب عشق |
از جام بود و خُمّ و سبو، بحر كم كشيد |
|
زنهار فيض دست مدار از شراب عشق |
تا آن زمان كه بحر توانى به دم كشيد |
|
(فيض كاشانى)
[ «6» وَ خَلَقَ لَهُمُ النَّهَارَ مُبْصِراً لِيَبْتَغُوا فِيهِ مِنْ فَضْلِهِ وَ لِيَتَسَبَّبُوا إِلَى رِزْقِهِ وَ يَسْرَحُوا فِي أَرْضِهِ طَلَباً لِمَا فِيهِ نَيْلُ الْعَاجِلِ مِنْ دُنْيَاهُمْ وَ دَرَكُ الْآجِلِ فِي أُخْرَاهُمْ «7» بِكُلِّ ذَلِكَ يُصْلِحُ شَأْنَهُمْ وَ يَبْلُو أَخْبَارَهُمْ وَ يَنْظُرُ كَيْفَ هُمْ فِي أَوْقَاتِ طَاعَتِهِ وَ مَنَازِلِ فُرُوضِهِ وَ مَوَاقِعِ أَحْكَامِهِ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَسَاءُوا بِمَا عَمِلُوا وَ يَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى» «3»]
و روز را براى بندگان روشنى بخش آفريد، تا در آن به طلب فضل و احسانش برآيند، و آن را وسيله و ابزارى براى رسيدن به رزق و روزيش قرار دهند، و در زمين او از پى به دست آوردن آنچه در آن سود بدون تأخير و سريع دنياى آنهاست، و نيز رسيدن به منفعت دائمى آخرتشان به راه افتند. به تمام اين امور كارشان را اصلاح مىكند، و كردارشان را مىآزمايد، و مىنگرد كه در اوقات طاعتش و جايگاههاى واجباتش، و موارد احكامش چگونهاند. تا كسانى را كه بد كردند، به خاطر كار زشتشان، جزا دهد و آنان را كه خوبى كردند، با بهشت پاداش بخشد.
روز يا ظرف تهيه روزى و قيام به عبادت
زمين با قدرت حضرت ربّ در عرصهگاه فضا، به دور خود مىچرخد، نيمى از آن به طرف آفتاب عالمتاب، اين منبع نور و انرژى قرار مىگيرد و روز روشن و مبصِر پديد مىآيد.
انسان به وقت روز، وظيفه و مسؤوليت دارد براى به دست آوردن فضل حق و به چنگ آوردن وسايل لازم براى زندگى، از طريق دامدارى، كشاورزى، صنعت، هنر، كار، كارگرى، تجارت و آنچه سبب رسيدن به رزق و روزى است به فعاليّت برخيزد.
اين فعاليّت و دنبال رزق و روزى رفتن كه به دستور حضرت محبوب انجام مىگيرد، در صورتى كه به دور از حرص و بخل و بغى و تجاوز و پايمال كردن حقوق مردم باشد و پس از به دست آوردن در جهت صحيح براى خود و زن و فرزند و نيازمندان جامعه خرج شود، عين عبادت و محض اطاعت از حضرت حق و مورّث ثوابهاى سنگين اخروى است.
اگر انسان به دستور حضرت حق در راه به دست آوردن رزق و روزى قدم بگذارد و به دستور حق در معاملات عمل كند و طبق خواسته او خرج كند، بدون شك دنيا و آخرت خود را آباد كرده است:
«نَيْلُ الْعاجِلِ مِنْ دُنْياهُمْ وَ دَرْكُ الآْجِلِ فى اخْراهُمْ»
دنيا و آخرت در كلام نراقى
فقيه بزرگ عارف عاشق، ملّا مهدى نراقى مىفرمايد:
همه آنچه انسان به آن ميل و رغبت دارد مذموم نيست؛ زيرا آنچه آدمى در دنيا به آن ميل دارد اگر ثمره و نتيجه آن بعد از مرگ برايش بماند، يعنى دانش نافع و عمل صالح، در حقيقت به آخرت متعلّق است و آن را به اين اعتبار دنيا نامند كه نزديك و در دسترس است. و هر يك از عالم و عابد از علم و عبادت خود لذّت مىبرد و حتى براى وى لذّت بخشترين چيزهاست، اگر چه حظّ و بهرهاى زودرس در دنياست لكن از دنياى مذموم نيست، بلكه در حقيقت از آخرت به شمار مىرود، هر چند از حيث اين كه محسوس و مشهود است از دنيا محسوب مىشود؛ زيرا هر چه در قلمرو حسّ و مشاهده است از عالم شهادت يعنى دنياست.
و از اينرو پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نماز را از دنيا شمرد و فرمود:
حُبِّبَ إلَىَّ مِنْ دُنْياكُمْ ثَلاثٌ: الطّيْبُ وَ النِّساءُ، وَ قُرَّةُ عَيْنى فِى الصَّلاةِ. «4»
سه چيز از دنياى شما نزد من محبوب است: بوى خوش و زنان و روشنى چشم من در نماز است.
با اين كه نماز از اعمال آخرت است. پس دنياى مذموم عبارت است از حظّ و بهره عاجل و زودرس كه نه از اعمال آخرت است و نه وسيلهاى براى آن و آن جز لذّت بردن از معاصى و تنعّم به چيزهاى مباحى كه زايد بر مقدار ضرورت است نيست.
تحصيل روزى در روايات
و اما تحصيل روزى به قدر ضرورت، از كارهاى شايسته و نيكوست، چنانكه در اخبار به آن تصريح شده است.
قالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: الْعِبادَةُ سَبعُونَ جُزْءاً أفْضَلُها طَلَبُ الْحَلالِ. «5»
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: عبادت هفتاد جزء است كه برترين آن طلب روزى حلال است.
و نيز فرمود:
مَلْعُونٌ مَنْ ألْقى كَلَّهُ عَلَى النّاسِ. «6»
از رحمت خدا دور است هر كس كه در امور زندگى سربار مردم باشد و از دسترنج ديگران بدون تحمل زحمت و كار استفاده كند.
امام سجّاد عليه السلام فرمود:
الدُّنْيا دُنْياء ان: دُنْيا بَلاغٍ وَ دُنْيا مَلْعُونَةٌ. «7»
دنيا دو گونه است: دنيايى رساننده (يعنى انسان را به سبب طلب قدر كفاف و ضرورت، به طاعت و قرب خدا مىرساند) و دنيايى كه ملعون است (يعنى آدمى را كه در جستجوى بيش از حدود خود است از رحمت حق و سعادت دور مىكند).
امام باقر عليه السلام فرمود:
مَنْ طَلَبَ الدُّنْيا اسْتِعْفافاً عَنِ النَّاسِ وَسَعْياً عَلى أَهْلِهِ وَ تَعَطُّفاً عَلَى جارِهِ لَقِىَ اللَّهَ عز و جل يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ وَجْهُهُ مِثْلُ الْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ. «8»
هر كه براى بى نيازى از مردم و وسعت و گشايش بر اهل و عيال خود و نيكى و عطوفت با همسايگان، در دنيا به طلب روزى برود، در قيامت خداى عز و جل را ملاقات خواهد كرد در حالى كه چهرهاش مانند شب چهاردهم مىدرخشد.
امام صادق عليه السلام فرمود:
لا تَكْسَلُوا فى طَلَبِ مَعايِشِكُمْ فَإنَّ آباءَنا كانُوا يَرْكُضُونَ فيها وَ يَطْلُبُونَها. «9»
در طلب روزى تنبلى مكنيد كه پدران ما در اين راه تلاش مىكردند و به دنبال روزى مىرفتند.
شخصى به آن حضرت عرض كرد: «ما دنيا را مىطلبيم و دوست داريم كه به ما رو آورد.» فرمود: مىخواهى با آنچه كنى؟ عرض كرد: خود و عائلهام از آن منتفع شويم و به آن صله رحم و تصدّق كنيم و حجّ و عمره بجا آوريم. فرمود: اين طلب دنيا نيست بلكه طلب آخرت است.» «10» حضرت موسى بن جعفر عليهم السلام در زمينى كار مىكرد به طورى كه قدمهايش را عرق فراگرفته بود، شخصى عرض كرد: فدايت شوم، كارگران شما كجايند؟ فرمود:
كسى كه از من و پدرم بهتر است با دست خود در زمين كار مىكرد. پرسيد: او كدام شخص بود؟ فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام و همه پدرانم با دست خود كار مىكردند و اين كار انبيا و مرسلين و اوصياى ايشان و صالحان است. «11» با دستورهايى كه براى طلب دنياى حلال آمده است اگر كسى گردن نهد، باطنش نورانى مىشود و حال عبادت به او دست مىدهد. در آن صورت به وقت صبح نماز صبحش را بجاى آورد و به وقت ظهر بدون اين كه كسب و كار مانعش شود، به نماز ظهر و عصر حاضر گردد و به غير نماز به مستحبات ديگر و به واجبات ديگر نيز روى كند و نگذارد كه خدمت به خلق و دستگيرى از مستحق و عيادت مريض و تشييع جنازه و زيارت اخوان و ديدار مردم مؤمن و خلاصه هر خيرى از او فوت گردد و به قول قرآن مجيد از اين نوع آزمايشهاى الهى سرفراز بيرون آيد و آنچه بايد از جانب حضرت حق براى آخرتش ذخيره گردد:
وَ يَجْزِىَ الَّذينَ أحْسَنُوا بِالْحُسْنى» «12»
«و كسانى را كه كار نيك كردهاند، همان كار نيكشان را به آنان پاداش دهد.»
اما اگر از دستورهاى حق در طلب رزق و روزى روى گردان شود و به حرام مالى و عملى دچار گردد، باطنش تاريك مىشود و حال عبادت از او سلب مىشود. و تمام حركات و سكناتش بر اساس امور مادى محض نظام مىگيرد و از او انسانى چون قارون، عاشق دلباخته مال و جداى از عبادت و اطاعت و كار خير به وجود مىآيد و در انواع گناهان و معاصى غرق شده، روزگار به غفلت بگذراند و نعمتهاى حق را در جاى غير خود مصرف كرده، موجب سخط حق مىشود و در آينده به جريمههاى سخت دچار مىگردد:
لِيَجْزِىَ الَّذينَ أساؤُا بِما عَمِلُوا» «13»
تا كسانى را كه مرتكب گناه شدهاند، همان گناهانشان را به آنان كيفر دهد.
راهى بزن كه آهى بر ساز آن توان زد |
شعرى بخوان كه با او رِطل گران توان زد |
|
بر آستان جانان گر سر توان نهادن |
گلبانگ سربلندى بر آسمان توان زد |
|
قدّ خميده ما سهلت نمايد امّا |
بر چشم دشمنان تير از اين كمان توان زد |
|
در خانقه نگنجد اسرار عشقبازى |
جام مىمُغانه هم با مُغان توان زد |
|
درويش را نباشد برگ سراى سلطان |
ماييم و كهنه دلقى كآتش در آن توان زد |
|
اهل نظر، دو عالم در يك نظر ببازند |
عشق است و داد اوّل بر نقد جان توان زد |
|
گر دولت وصالت خواهد درى گشودن |
سرها بدين تخيّل بر آستان توان زد |
|
عشق و شباب و رندى مجموعه مراد است |
چون جمع شد معانى گوى بيان توان زد |
|
شد رهزن سلامت زلف تو وين عجب نيست |
گر راهزن تو باشى صد كاروان توان زد |
|
حافظ به حقّ قرآن كز شيد و رزق بازآى |
باشد كه گوى عيشى در اين جهان توان زد |
|
(حافظ شيرازى)
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- پرتوى از قرآن: 154، قسمت اول جزء 30.
(2)- عبس (80): 32.
(3)- نجم (53): 31.
(4)- بحار الأنوار: 73/ 141، باب 19، حديث 8؛ الخصال: 1/ 165، حديث 218.
(5)- الكافى: 5/ 78، حديث 6؛ بحار الأنوار: 100/ 9، باب 1، حديث 36؛ مستدرك الوسائل: 13/ 12، باب 3، حديث 14585.
(6)- بحار الأنوار: 74/ 142، باب 7، حديث 20، الكافى: 5/ 72، حديث 7.
(7)- بحار الأنوار: 70/ 20، باب 122، ذيل حديث 9؛ وسائل الشيعة 16/ 9، ذيل حديث 20822.
(8)- تهذيب الاحكام: 6/ 324، باب 93، حديث 11؛ وسائل الشيعة: 17/ 21، باب 4، حديث 21876.
(9)- وسائل الشيعة: 17/ 60، باب 18، حديث 21980؛ من لايحضره الفقيه: 3/ 157، حديث 3576.
(10)- الكافى: 5/ 72، حديث 10؛ وسائل الشيعة: 17/ 34، باب 7، حديث 21910.
(11)- من لايحضره الفقيه: 3/ 162، حديث 3593؛ عوالى اللآلى: 3/ 200، حديث 22.
(12)- نجم (53): 31.
(13)- نجم (53): 31.