عقیق: شش ساله بودم که دست در دست پدر بزرگ ، برای ثبت نام به مدرسه مرحوم برهان رفتم . چون پدرم کار داشت ، پدر بزرگم مرا به مدرسه برد .
وی در راه می گفت: پسرم، آیا می دانی تو را به کجا می برم؟ و خود جواب می داد: تو را به مدرسه می برم تا سواد یاد بگیری، خواندن و نوشتن و قرآن خواندن یاد بگیری، آن وقت ثواب خواندن تو به من هم می رسد . پدر بزرگم همواره به من می گفت زمانی که مردم برایم قرآن بخوان . در آن سن و سال ، من مسئلۀ مرگ و میر را به درستی درک نمی کردم، اما بعد ها آن را به خوبی دریافتم و سخنان ایشان تاثیر شگرفی بر من نهاد زیرا « علم در کودکی مانند نقش بر روی سنگ است »
آن مرد با خدا، با چهره ای ملکوتی و محاسنی سفید ، چنان با لحنی دل نشین این جملات را می گفت که هنوز هم صدایش در گوشم طنین انداز است . بحمدالله تا به حال به این خواسته عمل کرده ام و به ویژه هر وقت به حج مشرف می شوم ، هم در حرم پیامبر اکرم (ص) و هم در بارگاه پروردگار ، برای او و دیگر اموات، یک دورۀ کامل قرآن را ختم می کنم . به مدرسه که رسیدیم ، آیت الله برهان نیز حضور داشت. رفتار و استقبال ایشان به گونه ای بود که من بعد از ثبت نام با آرامش و آسودگی در مدرسه ماندم . مدرسه زیر نظر آن مرحوم اداره می شد و همۀ معلم ها را نیز خود ایشان انتخاب می نمود. « حروف الفبا »را از معلمی سید و روحانی ، که بسیار خوش اخلاق و مهربان بود ، فرا گرفتم . اکنون نیز هر گاه او را می بینم ، برای سپاس گزاری ، زانوی ادب بر زمین زده ، بر دست مبارکش بوسه می زنم ، در اولین جلسه ای که آیت الله برهان در کلاس حضور یافت ، سورۀ حمد را به ما یاد داد و آن قدر حوصله به خرج داد تا آن را کاملا حفظ کردیم . معلمان روحانی و مکلای دیگری هم داشتیم که همگی مومن بودند . در آن مدرسه ، پرورش بیش از آموزش اهمیت داشت و بچه ها تحت نظر معلمان نیک و دلسوز به خوبی پرورش یافتند . بحمد الله تا به حال هر کدام از شاگردان آن مدرسه را که می بینم ، آنان را متدین و معنوی می یابم.
منبع : عقيق