
رعايت نهايت قسط در ترازوى آخرت
من خدايى هستم كه قدرت بىنهايت دارم ، ولى از قدرت بىنهايتم سوء استفاده نمىكنم كه بگويم : كسى جرأت ندارد به من ايراد بگيرد . اگر كسى ايراد بگيرد ، بگويم : دهانبند به دهانش بسته و او را در جهنم بياندازيد . من خدا هستم و هر كارى مىخواهم مىكنم ، نه .
ما ترازوهاى خود را به عدل ، انصاف و قسط برپا مىكنيم . ترازويى كه به عدالت برپا مىشود . حرف بعدى خدا چيست ؟ اول آيه مىفرمايد : ما ترازوهاى خود را به عدالت برپا مىكنيم . آيا اين جمله تأكيد است ؟ يا مىخواهد ارزش كار خدايى خود را بيشتر بفهماند ؟
وقتى مىفرمايد : ترازو را به عدالت برپا مىكنم ؛ يعنى شما منتظر ذرهاى ظلم به كسى نباشيد ، ولى همين حرف را اظهار مىكند :
» فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيًْا «
در قيامت به كسى كمترين ستمى نخواهد شد .
اين مسأله در »بالقسط« نيز هست ، ولى باز اظهار كرده است ؛ يعنى خدايى كه داراى قدرت بىنهايت است ، به احدى كمترين ستمى نخواهد كرد .