فارسی
يكشنبه 16 ارديبهشت 1403 - الاحد 25 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 1
70% این مطلب را پسندیده اند

گناه و سبب آن - جلسه سیزدهم – (متن کامل + عناوین)

  

صبر در برابر گناه و بلا

نشانه محسنين نسبت به حضرت حق

 

تهـران، حسينيه همدانى ها رمضان 1384

الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.

 

خداوند مهربان در سوره مباركه مائده، چشم پر از اشك را از نشانه هاى مردم محسن مى داند. طبق آن آيات، اين ها مردمى هستند كه گرايش شديد باطنى به حضرت حق دارند ؛ زيرا حق شناس هستند.

بعد از بحث گريه، كلام به اينجا رسيد كه امام صادق  عليه السلام مى فرمايد: اين چهره هاى الهى و ملكوتى در هشت برنامه هستند: برنامه اول:

 

« وقور عند الهزاهز »

 

بر اساس فرموده قرآن: از نظر معنويت، عقل، ايمان، مطالعه، دقت و يا شنيدن از اهل خدا، آن قدر سنگين هستند كه فتنه هاى ضدّ دين، ضدّ خدا و ضدّ انسانيت نمى تواند آنها را از آن مقامى كه هستند، بردارد.

از نظر بيدارى، بينايى و معنويت، مانند كوه هستند. فتنه ها در همه دوره ها بوده است و در هر دوره اى به تناسب آن دوره. شياطين در هر روزگارى مخترع فتنه هايى بودند تا نيرو، سپاه و رفقاى خدا را در زمين كم كنند، ولى در مقابل اينان، همه فتنه ها شكست خورد و به آن هدفى كه داشت، نرسيد.

 

بلا و صبر مؤمن

امام صادق  عليه السلام مى فرمايد: دومين حالتى كه در اين بزرگواران است:

 

« صبور عند البلاء »[1]

 

نمى فرمايد: « عند المصيبة » بلاء يعنى چه؟ معناى بلا به اين شكلى كه در فارسى زبانان است، در لغت عرب نيست.

بلا در اصطلاح قرآن به معناى آزمايش هاى الهى است، كه البته بار روحى اين آزمايش ها، واقعاً سنگين است. ولى خداوند متعال بافت خلقت، حيات و دنياى انسان را با آزمايش همراه قرار داده است. جرياناتى الهى براى اهل ايمان رخ مى دهد كه حقيقت اين جريانات به مانند خاك مستعدّ است كه روى روح انسان ريخته مى شود، تا انسان، زير اين خاك مستعد رشد و پرورش پيدا كند و از زير اين خاك، مانند دانه نباتى كه سر بيرون مى آورد، سر از عالم ملكوت درآورد.

بخشى از اين آزمايش ها در قرآن كريم بيان شده است: آزمايش هاى مالى، بدنى، جانى، خانوادگى، معنوى، محيطى و اجتماعى. البته اگر بحث بخواهد وارد شرح تك تك اين آزمايش ها بشود، خيلى طولانى مى شود. فرض كنيد مؤمن در ميان شهرى قرار مى گيرد كه مردمش از خدا رو برگردانده اند و رابطه خود را با انبيا و ائمه  عليهم السلامو قرآن قطع كرده اند و همه ارزش ها را ريشه كن كرده اند.

حال پروردگار براى آزمايش اين مؤمن، خيمه زندگيش را در ميان اين مردم
قرار داده است. گوهرى به نام دين در اختيار او است كه در درياى هستى، پرقيمت تر از اين گوهر وجود ندارد.

صبر يعنى اين گوهر را در ميان اين مردم، اين شهر و گناهان و فساد مردم اين شهر و جاذبه هاى سخت شهوانى مردم اين شهر حفظ كند: « صبور عند البلاء » يعنى صبر در آزمايش.

در اين مورد، آن انسان با كرامت و بزرگوارى كه استقامت و صبر مى كند، يعنى اين گوهر را حفظ مى كند، خداوند متعال به اين صابر چه بهايى خواهد داد؟ اولاً اين صابر چند سال مگر مى خواهد صبر كند؟ زمان صبر، زمان كوتاهى است. در نهايت تا شصت سالگى كه چراغ شهوت روشن است، مى خواهد صبر كند كه فتنه شهوات، روابط نامشروع، زنان و مردانى كه جنود شيطان هستند، بخوابد. در مقابل اين فتنه ها صبر كند تا تمام شوند. اميد جنود شياطين قطع شود، ديگر مجذوب آن فتنه ها نشود.

 

وعده قطعى خدا بر يارى مؤمن

به خصوص كه پروردگار عالم در قرآن وعده قطعى داده است: كسى كه در ايمانش بماند، من ماندنش را ثبوت دايمى مى كنم:

 

« يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ فِى الْأَخِرَةِ »[2]

 

يعنى اگر مقدارى صبر كند و من ببينم كه به خاطر من، خود را گرفتار فتنه نكرد:


« اللَّهُ وَلِىُّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ »[3]

 

من به يارى او مى شتابم. دست او را مى گيرم كه با كمك من زندگى كند.

اما فتنه مال و شكم تا آخر عمر هست. مى بيند در شهرى قرار گرفته است كه ميليارد ميليارد مى دزدند و درب دزدى به روى او نيز باز است، نه اين كه بسته باشد.

ممكن است من خيمه زندگى ام را بردارم و به منطقه دور دست مى برم و بعد به خدا بگويم: ببين من شهوتران، رشوه گير، دزد و اختلاس كننده نيستم، حقوق كسى را پايمال نمى كنم، مى گويد: اصلاً زمينه اين موارد وجود ندارد كه تو در آن بيافتى. آنجا كه هر لحظه كه دختران زيباى بدحجاب و فتنه گر گذر نمى كنند. آنجا بانك و تجارتى وجود ندارد كه جاى امتحان تو باشد، لذا عبادت و پاكى تو نيز در آنجا قيمتى ندارد.

اگر در شهر زندگى كنى و اين گوهر ايمان را نگهدارى، من به يارى تو مى شتابم. درها به روى تو باز باشد و نروى. دعوت ها همه متوجه تو باشد و قبول نكنى. اين پيروز در امتحان است.

من چند مورد از برخورد پروردگار با اين افراد را بيان كنم.

حتى شب بيست و يكم نيز، عرق خورى، قمار و زنا هست و تعطيل نيست. در باز است، دعوت نيز هميشه هست. نمى روى و نرفتى و نمى خواهى بروى. اين وقت عمر كه چند سالش با شهوت و شكم همراه است صبر كرده ايد و تمام شده است. از اين به بعد نيز صبر كنيد.

 


 

درود و رحمت خدا بر صابران

قرآن به شما صابران مى گويد:

 

« أُوْلئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَ تٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ »[4]

 

درود و رحمت خدا بر صابران.

ما نمى دانيم كه اين درود و رحمت چيست. اين درود قطعا لفظى نيست كه پروردگار با « بارك الله » كار را تمام كند، بعد بگويد: بفرما برو. اين درود، درودى دايمى و عملى است.

اما موارد ديگر:

 

« الَّذِينَ قَالُواْ رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَـمُواْ »

 

كسانى كه در آن جامعه گفتند: ما به دنبال بت شهوت، پول، رفيق و جلسات حيوانى نمى رويم، معبود، مالك و ربّ ما « الله »است، لحظه مرگ، مگر من آنها را تنها مى گذارم؟ همه قرآن را باور داريم ؛ چون سند الهى و خدايى است:

 

« تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَئِكَة أَلاَّ تَخَافُواْ »

 

گروهى از فرشتگان را نازل مى كنم تا قبل از مردن، به اين ها بگويند: ديگر اضطراب و ترس تمام شد:

 

« وَ لاَ تَحْزَنُواْ وَ أَبْشِرُواْ بِالْجَنَّةِ الَّتِى كُنتُمْ تُوعَدُونَ »[5]


ملائكه مى گويند: غصه و رنج تمام شد،

 

« نَحْنُ أَوْلِيَآؤُكُمْ فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ فِى الْأَخِرَةِ »[6]

 

ما وقتى شما در دنيا بوديد، از جانب خدا، به دنبال شما و يار شما بوديم كه اين فتنه ها شما را نبرد. ما كمك شما بوديم و الاّ اگر تنها بوديد، با همان فتنه اول رفته بوديد. خدا ما را خادم شما قرار داده است.

 

پذيرايى خدا از صابران

در آخرت نيز ما يار، دوست و عاشق شما هستيم. در آن عالم كه:

 

« فِيهَا مَا تَشْتَهِى أَنفُسُكُمْ »

 

هر چه مى خواهيد، براى شما آماده است:

 

« وَ لَكُمْ فِيهَا مَا تَدَّعُونَ »

 

هر چيزى را درخواست كنيد، آماده است. يك ميهماندار بيشتر نداريد:

 

« نُزُلاً مِّنْ غَفُورٍ رَّحِيمٍ »[7]

 

ميهماندار شما نيز خداى غفور و رحيم است. ميهماندار افراد صابر در قيامت، خود پروردگار است.

شما تا كنون ميهمان شخصيت بزرگى شده ايد يا نه؟ بعد به خانه مى آييد و به ديگران مى گوييد: آن شخصيت بزرگ خودش براى من چايى ريخت و آورد،
چنين و چنان كرد. به تعبير قرآن مجيد، فخر فروشى مى كنيد:

 

« وَ تَفَاخُرُ بَيْنَكُمْ »[8]

 

هر كسى جريان مثبت خود را مى خواهد به رخ ديگران بكشد. در كنكور اول شده ام، يعنى عكسم را به روزنامه بده. نزد مادر مى آيد، مى گويد: مادر! روزنامه را مى بينى؟ من اول شده ام. به همه مى گويد.

حال اگر شخص بزرگ از كسى پذيرايى كند، مى خواهد به رخ همه بكشد. برايم چايى ريخت، كفشم را جفت كرد، تا جلوى درب با من آمد، محبت كرد. حال فكر كنيد خدا ميهمان دار انسان شود.

خدا چه چيزى كم دارد؟ خيلى آيه جالبى است، مى گويد: ميهمان دار شما در مرحله اول « غفور » است. يعنى تمام گناهان شما را مى آمرزد. در قيامت به رخ ما نمى كشد كه پرونده ات خيلى خراب بود. مى گويد: راحت باش ! تو را آمرزيدم.

امام صادق  عليه السلاممى فرمايد: قبل از ورود به بهشت، ياد گناه را از شما مى گيرند، تا ابد ياد نمى كنيد كه چه گناهى كرديد، والا در بهشت اگر ناراحت شويد كه آن بهشت نيست.[9]


 

آزاد شدگان از آتش جهنم

در روايات دارد: همه اهل جهنم ابدى نيستند. حق اين است كه همه ابدى نباشند. عده اى بالاخره نجات پيدا مى كنند. وقتى از جهنم درمى آيند، به پيشانى آنان نوشته شده است:

 

« فلان بن فلان من عتقاء الله من النار »[10]

 

اين ها آزاد شدگان از جهنم هستند.

بعد خدا مى فرمايد: به بهشت برويد. مى گويند: با اين نوشته روى پيشانى وارد شويم، هر كس ما را ببيند، به ما مى خندد. خطاب مى رسد: اى امين وحى ! چشمه اى دارم، تا كسى اين ها را نديده است، اين ها در آن چشمه بروند تا پاك شوند و چهره بهشتى بگيرند، بعد به بهشت بروند تا كسى بندگانم را سرزنش نكند:

 

« نُزُلاً مِّنْ غَفُورٍ رَّحِيمٍ »[11]

 

ميهمان دار شما خداى غفور رحيم است.

صبر در مقابل اين فتنه ها خيلى تلخ است، اما صبرهايى در اين دنيا كردند كه تلخى آن با اين تلخى ها قابل مقايسه نيست. شما را به فتنه دعوت مى كنند، اما شما بگوييد: نه، نمى روم. بگذار در قيامت، وقتى وارد شديم، با دامن پاك وارد
شويم و به خدا بگوييم: بارها زمينه زنا براى ما آماده بود، به خاطر تو نكرديم. بارها پول حرام براى ما آماده بود، به خاطر تو نخورديم. تلخ است، اما تلخى كه پيامدش شيرين است.
[12]

 

صبر تلخ اميرالمؤمنين و حضرت زهرا  عليهماالسلام

اميرالمؤمنين  عليه السلام در « نهج البلاغه » مى فرمايد:

 

« صبرت و فى العين قذى و فى الحلق شجى »[13]

 

بيست و پنج سال صبر كردم، اما مانند كسى كه تيغ تيز در چشمش بود و نمى گذاشتند در بياورد، استخوان تيز در گلويش بود، نه پايين مى رفت و نه در مى آمد. ما مقدارى از آن صبر را بايد داشته باشيم. در تلخى هايى صبر كردند كه
اگر اولياى خدا نبودند، همان مرحله اول آنها را از پا درمى آورد.

بعد از رحلت پيغمبر  صلى الله عليه و آله براى استرداد فدك رفت و سخنرانى كرد، اما بين در و ديوار قرار گرفت، ضربه ديد، وارد خانه شد، براى اولين بار با حزن و چهره درهم كشيده، فقط يك بار در عمرش اين گونه حرف زد، با صداى بلند به اميرالمؤمنين  عليه السلام عرض كرد: يابن ابى طالب !

 

« اِشْتَمَلَتْ شَمْلَةَ الجَنينٍ وَ قَعَدَتْ حُجْرَةَ الظنين »[14]

 

مانند جنين در شكم، زانو در بغل گرفته اى و مانند افراد تهمت خورده كه آبرو ندارند بيرون بروند، اينجا نشسته اى؟ حق ما را بردند، با غلاف شمشير مرا زدند، چرا نشسته اى؟

برخاست، بقچه لباسش را باز كرد، روى لباس خانه، لباسى كه در جنگ خندق و بدر و حنين و خيبر مى پوشيد، پوشيد. شمشير را از غلاف بيرون كشيد،
گفت: اى دختر پيغمبر ! چشم، من رفتم كه بجنگم. آمد درب چوبى اتاق را باز كند، مؤذن گفت: « أشهد أن لا اله الا الله »؛ گفت: اى دختر پيغمبر ! من دارم مى روم درگير شوم، ولى با درگيرى من، صداى اين اذان و اسم پدر شما تا قيامت خاموش مى شود. دامن على  عليه السلام را گرفت و عرض كرد: پس نرو. اگر اين دين با صبر من مى ماند، صبر مى كنم.

 

« أُوْلئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَ تٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُوْلئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ »[15]

« الَّذِينَ قَالُواْ رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَـمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَئِكَة أَلاَّ تَخَافُواْ وَ لاَ تَحْزَنُواْ وَ أَبْشِرُواْ بِالْجَنَّةِ الَّتِى كُنتُمْ تُوعَدُونَ »[16]

 

سى سال اين صبر تلخ ادامه داشت. لذا وقتى فرقش را شكافتند، اعلام كرد:

 

« فزت و ربّ الكعبة »[17]

 

راحت شدم. ما مأموم اين امام هستيم؟ كجا آزمايش و بلاى ما مانند آزمايش و بلاى على  عليه السلاماست؟

حضرت زهرا  عليهاالسلام بر سر قبر پدرش گفت:

 

« رَفَعَتْ قُوَّتى . . . وَ شَمَتَ بى عدوّى وَ الكَمَدُ قاتِلى »[18]


تمام نيرويم از بين رفت، هر روز در مدينه به ما زخم زبان مى زنند، غصّه مرا دارد مى كشد.

 

اقتدا به معصومين  عليهم السلام در برابر فتنه ها

كجا صبر زنان ما، مانند صبر او است؟

 


صبر و ظفر دوستان قديمند

 بر اثر صبر نوبت ظفر آيد[19]



 

در برابر فتنه ها صبر كنيد. صبر براى حفظ اين گوهر. گوهرى كه در درياى هستى مثل و نمونه ندارد. اگر كسى در مقابل فتنه ها بى طاقت شود، بايد با از دست دادن اين گوهر در آغوش فتنه بيافتد، چرا كه پيغمبر  صلى الله عليه و آله مى فرمايد: آن كسى كه در حال زنا، يا گرفتن رشوه، يا خوردن مال حرام است، در آن وقت:

 

« خرج منه روحُ الايمان »[20]

 

در آن حال دين ندارد. ممكن است بعد ديندار شود و ممكن است نشود ؛ چون ممكن است مزه گناه را بچشد و به قدرى براى او خوشمزه باشد كه تا آخر عمر، دين را رها كند، اما گناه را رها نكند.


« ثُمَّ كَانَ عَـقِبَةَ الَّذِينَ أَسَــٔواْ السُّوأَى أَن كَذَّبُواْ بِـٔايَـتِ اللَّهِ »[21]

 

صبر در برابر اين ها ويژگى مردم مؤمن است.

 

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

 

 

 

پی نوشت ها:

 


 

 

 

 

 



[1] ـ الكافى: 2/230، حديث 2؛ الخصال: 2/406، حديث 1؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام قَالَ يَنْبَغِي لِلْمُؤمِنِ أَنْ يَكُونَ فِيهِ ثَمَانُ خِصَالٍ وَقُورٌ عِنْدَ الْهَزَاهِزِ صَبُورٌ عِنْدَ الْبَلاَءِ شَكُورٌ عِنْدَ الرَّخَاءِ قَانِعٌ بِمَا رَزَقَهُ اللَّهُ لاَ يَظْلِمُ الْأَعْدَاءَ وَ لاَ يَتَحَامَلُ لِلْأَصْدِقَاءِ بَدَنُهُ مِنْهُ فِي تَعَبٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ إِنَّ الْعِلْمَ خَلِيلُ الْمُؤمِنِ وَ الْحِلْمَ وَزِيرُهُ وَ الصَّبْرَ أَمِيرُ جُنُودِهِ وَ الرِّفْقَ أَخُوهُ وَ اللِّينَ وَالِدُهُ.»

 

[2] ـ ابراهيم 14 : 27؛ «خدا مؤمنان را به سبب اعتقاد و ايمانشان در زندگى دنيا و آخرت ثابت قدم و پابرجا مى دارد.»

 

[3] ـ بقره 2 : 257؛ «خدا سرپرست و يار كسانى است كه ايمان آورده اند.»

 

[4] ـ بقره 2 : 157؛ «آنانند كه درودها و رحمتى از سوى پروردگارشان بر آنان است.»

 

[5] ـ فصلت 41 : 30؛ «بى ترديد كسانى كه گفتند: پروردگار ما خداست ؛ سپس [ در ميدان عمل بر اين حقيقت ] استقامت ورزيدند، فرشتگان بر آنان نازل مى شوند [ و مى گويند:  ]مترسيد و اندوهگين نباشيد و شما را به بهشتى كه وعده مى دادند، بشارت باد.»

 

[6] ـ فصلت 41 : 31؛ «ما در زندگى دنيا و آخرت، ياران و دوستان شما هستيم.»

 

[7] ـ فصلت 41 : 31 ـ 32؛ «آنچه دلتان بخواهد، در بهشت براى شما فراهم است، و در آن هر چه را بخواهيد، براى شما موجود است. * رزق آماده اى از سوى آمرزنده مهربان است.»

 

[8] ـ حديد 57 : 20؛ «و فخرفروشيتان به يكديگر. . . .»

 

[9] ـ قريب به اين مضمون آمده: الكافي: 2/430، حديث 12؛ «عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام يَقُولُ إِذَا تَابَ الْعَبْدُ تَوْبَةً نَصُوحاً أَحَبَّهُ اللَّهُ فَسَتَرَ عَلَيْهِ فَقُلْتُ وَ كَيْفَ يَسْتُرُ عَلَيْهِ قَالَ يُنْسِي مَلَكَيْهِ مَا كَانَا يَكْتُبَانِ عَلَيْهِ وَ يُوحِي اللَّهُ إِلَى جَوَارِحِهِ وَ إِلَى بِقَاعِ الْأَرْضِ أَنِ اكْتُمِي عَلَيْهِ ذُنُوبَهُ فَيَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حِينَ يَلْقَاهُ وَ لَيْسَ شَيْءٌ يَشْهَدُ عَلَيْهِ بِشَيْءٍ مِنَ الذُّنُوبِ.»

هم چنين آمده: بحار الأنوار: 54/354، تتمه باب 2؛ «مَا رَوَاهُ الشَّيْخُ الْبَهَائِيُّ ره فِي كِتَابِ مِفْتَاحِ الْفَلاَحِ عِنْدَ تَأْوِيلِ مَا وَرَدَ فِي دُعَاءِ التَّعْقِيبِ يَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ وَ سَتَرَ الْقَبِيحَ عَنِ الصَّادِقِ  عليه السلام أَنَّهُ قَالَ مَا مِنْ مُؤمِنٍ إِلاَّ وَ لَهُ مِثَالٌ فِي الْعَرْشِ فَإِذَا اشْتَغَلَ بِالرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ وَ نَحْوِهِمَا فَعَلَ مِثَالُهُ مِثْلَ فِعْلِهِ فَعِنْدَ ذَلِكَ تَرَاهُ الْمَلاَئِكَةُ عِنْدَ الْعَرْشِ وَ يُصَلُّونَ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لَهُ وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَعْصِيَةٍ أَرْخَى اللَّهُ تَعَالَى عَلَى مِثَالِهِ سِتْراً لِئَلاَّ تَطَّلِعَ الْمَلاَئِكَةُ عَلَيْهَا فَهَذَا تَأْوِيلُ يَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ وَ سَتَرَ الْقَبِيح.»

 

[10] ـ بحار الأنوار: 66/412، باب 38، حديث 131.

 

[11] ـ فصلت 41 : 32؛ «رزق آماده اى از سوى آمرزنده مهربان است.»

 

[12] ـ بحار الأنوار: 67/286، باب 56؛ عدة الداعي: 313؛ «وَ قَالَ النَّبِيِّ  صلى الله عليه و آله أَصْلُ الدِّينِ الْوَرَعُ كُنْ وَرِعاً تَكُنْ أَعْبَدَ النَّاسِ وَ كُنْ بِالْعَمَلِ بِالتَّقْوَى أَشَدَّ اهْتِمَاماً مِنْكَ بِالْعَمَلِ بِغَيْرِهِ فَإِنَّهُ لاَ يَقِلُّ عَمَلٌ بِالتَّقْوَى وَ كَيْفَ يَقِلُّ عَمَلٌ يُتَقَبَّلُ لِقَوْلِ اللَّهِ  عز و جلإِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ وَ فِي الْوَحْيِ الْقَدِيمِ الْعَمَلُ مَعَ أَكْلِ الْحَرَامِ كَنَاقِلِ الْمَاءِ فِي الْمُنْخُلِ.»

همچنين آمده: «وَ عَنْهُمْ  عليه السلام جِدُّوا وَ اجْتَهِدُوا وَ إِنْ لَمْ تَعْمَلُوا فَلاَ تَعْصُوا فَإِنَّ مَنْ يَبْنِي وَ لاَ يَهْدِمُ يَرْتَفِعُ بِنَاؤهُ وَ إِنْ كَانَ يَسِيراً وَ إِنَّ مَنْ يَبْنِي وَ يَهْدِمُ يُوشِكُ أَنْ لاَ يَرْتَفِعَ بِنَاؤهُ.»

و نيز آمده: غرر الحكم: 282، حديث 6298؛ «وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤمِنِينَ  عليه السلام مِنْ كُنُوزِ الاْءِيمَانِ الصَّبْرُ عَلَى الْمُصَاب.»

و غررالحكم: 283، حديث 6303؛ «وَ قَالَ  عليه السلام الصَّبْرُ صَبْرَانِ صَبْرٌ عِنْدَ الْبَلاَءِ واحسن مِنْهُ الصَّبْرُ عِنْدَ الْمَحَارِمِ.»

 

[13] ـ نهج البلاغه: خطبؤ3 (المعروفة بالشقشقية)؛ «فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذىً وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِي نَهْباً حَتَّى مَضَى الْأَوَّلُ لِسَبِيلِهِ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى فُلاَنٍ بَعْدَهُ ثُمَّ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الْأَعْشَى . . . .»

 

[14] ـ بحار الأنوار 29 234؛ المناقب، ابن شهر آشوب: 2/208؛ «قَالَتْ لِأَمِيرِ الْمُؤمِنِينَ  عليه السلام يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْكَ السَّلاَمُ اشْتَمَلْتَ شَمْلَةَ الْجَنِينِ، وَ قَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنِينِ، نَقَضْتَ قَادِمَةَ الْأَجْدَلِ، فَخَانَكَ رِيشُ الْأَعْزَلِ، هَذَا ابْنُ أَبِي قُحَافَةَ يَبْتَزُّنِي نَحِيلَةَ أَبِي وَ بُلْغَةَ ابْنَيَّ، لَقَدْ أَجْهَرَ فِي خِصَامِي، وَ أَلْفَيْتُهُ أَلَدَّ فِي كَلاَمِي، حَتَّى حَبَسَتْنِي قَيْلَةٌ نَصْرَهَا، وَ الْمُهَاجِرَةُ وَصْلَهَا، وَ غَضَّتِ الْجَمَاعَةُ دُونِي طَرْفَهَا، فَلاَ دَافِعَ وَ لاَ مَانِعَ، خَرَجْتُ كَاظِمَةً، وَ عُدْتُ رَاغِمَةً، أَضْرَعْتَ خَدَّكَ يَوْمَ أَضَعْتَ حَدَّكَ، افْتَرَسَتِ الذِّئَابُ وَ افْتَرَشْتَ التُّرَابَ، مَا كَفَفْتَ قَائِلاً، وَ لاَ أَغْنَيْتَ بَاطِلاً، وَ لاَ خِيَارَ لِي، لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَنِيئَتِي  ]هَيْنَتِي ] وَ دُونَ زَلَّتِي، عَذِيرِي اللَّهُ مِنْكَ عَادِياً، وَ مِنْكَ حَامِياً، وَيْلاَيَ فِي كُلِّ شَارِقٍ، مَاتَ الْعَمَدُ، وَ وَهَتِ  ]وَهَنَتِ  [الْعَضُدُ، شَكْوَايَ إِلَى أَبِي، وَ عَدْوَايَ إِلَى رَبِّي، اللَّهُمَّ أَنْتَ أَشَدُّ قُوَّةً وَ حَوْلاً، وَ أَحَدُّ بَأْساً وَ تَنْكِيلاً. فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤمِنِينَ  عليه السلام لاَ وَيْلَ عَلَيْكِ، الْوَيْلُ لِشَانِئِكِ، نَهْنِهِي عَنْ وَجْدِكِ يَا ابْنَةَ الصَّفْوَةِ، وَ بَقِيَّةَ النُّبُوَّةِ، فَمَا وَنَيْتُ عَنْ دِينِي، وَ لاَ أَخْطَأْتُ مَقْدُورِي، فَإِنْ كُنْتِ تُرِيدِينَ الْبُلْغَةَ، فَرِزْقُكِ مَضْمُونٌ، وَ كَفِيلُكِ مَأْمُونٌ، وَ مَا أُعِدَّ لَكِ أَفْضَلُ مِمَّا قُطِعَ عَنْكِ، فَاحْتَسِبِي اللَّهَ. فَقَالَتْ حَسْبِيَ اللَّهُ . . . وَ أَمْسَكَتْ.»

 

[15] - بقره 2 : 157؛ «آنانند كه درودها و رحمتى از سوى پروردگارشان بر آنان است و آنانند كه هدايت يافته اند .»

 

[16] ـ فصلت 41 : 30؛ «بى ترديد كسانى كه گفتند: پروردگار ما خداست ؛ سپس ] در ميدان عمل بر اين حقيقت ] استقامت ورزيدند، فرشتگان بر آنان نازل مى شوند [ و مى گويند:  ]مترسيد و اندوهگين نباشيد و شما را به بهشتى كه وعده مى دادند، بشارت باد..»

 

[17] ـ بحار الأنوار: 41/2، باب 99، حديث 4.

 

[18] ـ بحار الأنوار: 43/174 ـ 175، باب 7، حديث 15؛ «رَوَى وَرَقَةُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَزْدِيُّ قَالَ خَرَجْتُ حَاجّاً إِلَى بَيْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ رَاجِياً لِثَوَابِ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ فَبَيْنَمَا أَنَا أَطُوفُ . . . هِيَ تَقُولُ رُفِعَتْ قُوَّتِي وَ خَانَنِي جِلْدِي وَ شَمَتَ بِي عَدُوِّي وَ الْكَمَدُ قَاتِلِي يَا أَبَتَاهْ بَقِيتُ وَالِهَةً وَحِيدَةً وَ حَيْرَانَةً فَرِيدَةً فَقَدِ انْخَمَدَ صَوْتِي وَ انْقَطَعَ ظَهْرِي وَ تَنَغَّصَ عَيْشِي وَ تَكَدَّرَ دَهْرِي فَمَا أَجِدُ يَا أَبَتَاهْ بَعْدَكَ أَنِيساً لِوَحْشَتِي وَ لاَ رَادّاً لِدَمْعَتِي وَ لاَ مُعِيناً لِضَعْفِي فَقَدْ فَنِيَ بَعْدَكَ مُحْكَمُ التَّنْزِيلِ وَ مَهْبَطُ جَبْرَئِيلَ وَ مَحَلُّ مِيكَائِيلَ انْقَلَبَتْ بَعْدَكَ يَا أَبَتَاهْ الْأَسْبَابُ وَ تَغَلَّقَتْ دُونِيَ الْأَبْوَابُ فَأَنَا لِلدُّنْيَا بَعْدَكَ قَالِيَةٌ وَ عَلَيْكَ مَا تَرَدَّدَتْ أَنْفَاسِي بَاكِيَةٌ لاَ يَنْفَدُ شَوْقِي إِلَيْك . . . .»

 

[19] ـ حافظ شيرازى.

[20] ـ من لايحضره الفقيه: 4/22، حديث 4987.

 

[21] ـ روم 30 : 10؛ «آن گاه بدترين سرانجام، سرانجام كسانى بود كه مرتكب زشتى شدند به سبب اينكه آيات خدا را تكذيب كردند.»

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
70% (نفر 1)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

عناصر ظهور و رشد استعدادها
متن سخنرانی استاد انصاریان در مورد قرآن
پايبندى روح در تمايلات بدنى‏
راه رسیدن به رستگاری - جلسه اول - (متن کامل + عناوین)
نمونه هایی از بهشت در دنیا
راه رسيدن به اوج وصال و علت هجران و فراق
توحید (1) - جلسه ششم – (متن کامل + عناوین)
سفارش خدا به پيامبر
خطر حبط اعمال
چاه‏كن در ته چاه

بیشترین بازدید این مجموعه

عرفان در سوره حضرت یوسف (ع)- جلسه دهم
فلسفه تكرار داستان حضرت موسى عليه السلام در ...
خصوصيات مؤمن و وعده بهشت‏
عشق و اخلاص امير المؤمنين عليه السلام‏
ارزش عمر نزد ارزش‏شناسان
اثبات وحدانيت خدا ، هدف انبيا عليهم السلام
توحید (1) - جلسه نهم – (متن کامل + عناوین)
اذان نگفتن بلال در حكومت خلفاي غاصب
راه رسیدن به رستگاری - جلسه اول - (متن کامل + عناوین)
دهه اول محرم 94 حسینیه آیت الله علوی تهرانی ...

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^