امام زين العابدين عليه السلام عرض مى كند:
« الهى البستنى الخطايا ثوب مذلّتى و جلّلنى التباعد منك لباس مسكنتى و أمات قلبى عظيم جنايتى »
تمام گناهان جمع شده و قاتل قلبم شده اند و قلبم را كشته اند. آيا اين مرده ديگر زنده نمى شود؟ يعنى ديگر بايد رهايش كنم و تسليم اين مرده شوم و با آن به جهنم بروم؟ بگويم: آب كه از سرم گذشت، چه يك وجب، چه صد وجب؟
اگر اين طور بود، امام زين العابدين عليه السلام در ادامه نمى فرمودند:
« امات قلبى عظيم جنايتى فأحيه بتوبة منك »
تو توبه مرا بپذير تا با قبولى و پذيرش توبه ام، قلب مرده من زنده شود. موعظه و توبه اين مرده را زنده مى كند.
اگر پدران، معلمان، جوانان و جريانات اجتماعى حيات الهى قلب را نابود كردند، من به آخر جاده نرسيده ام، بن بستى براى من ايجاد نشده و قلبم مرده است، اما عقل، وجدان و حالات انسانى من كه نمرده است. بالاخره با وجود قلب مرده من، به ذهنم مى زند كه بروم حرف هاى پدر و مادر، معلم خوب و حرف ديگران را نيز گوش بدهم. اين نور به عقل من مى زند ؛ چون پروردگار
عالم در ازل اراده دارد كه تا جايى كه زمينه مساعد است، اجازه ندهد حتى يك نفر نيز به جهنم برود.
منبع : پایگاه عرفان