« محمّد بن ابى عمير » يكى از برجسته ترين افرادى است كه تاريخ نمونه او را كمتر به ياد دارد . كتب رجالى از او مسائل مهمّى نقل كرده اند كه در اينجا به ترجمه مقاله « رجال الكشى » درباره او اكتفا مى كنيم : على بن الحسن مى گويد : ابن ابى عمير به خاطر جانب دارى از حق گرفتار و به حبس محكوم و از نابسامانى وضع زندان و شكنجه دچار بلاهاى زيادى شد . آنچه داشت به حكم خليفه ستمگر مصادره شد ، از ميان اموال او كتاب هاى گرانبهايى كه در حديث تأليف كرده بود نيز به غارت رفت . او نزديك به چهل جلد از نوشته هايش را از حفظ داشت كه از بازگوشده هاى آن كتب ، تحت عنوان « نوادر » ياد مى شود . فضل بن شاذان كه خود از كم نظيرترين عاشقان بود مى گويد : از محمّد بن ابى عمير نزد حاكم وقت شكايت شد كه او نام تمام شيعيان را در عراق مى داند ، او را گرفتند و گفتند از تشكيلات شيعه پرده بردار ، امتناع كرد ، عريانش كردند و او را بين دو درخت آويختند و صد ضربه تازيانه زدند ، فضل مى گويد : ابن ابى عمير گفت : وقتى مرا مى زدند و تازيانه ها را يكى پس از ديگرى فرود مى آوردند درد شديدى مرا گرفت ، كم مانده بود كه اسرار شيعه را فاش كنم ؛ امّا ناگهان نداى « محمّد بن يونس بن عبدالرحمان » را شنيدم كه گفت : اى محمّد بن ابى عمير ! به ياد ايستادن در برابر محضر الهى باش . از اين ندا قوّت گرفتم و بر آنچه بر من رفت استقامت كردم و از اين
بابت خداى بزرگ را شكر مى كنم . فضل بن شاذان مى گويد : بر اثر آن گرفتارى بيش از صدهزار درهم به او زيان وارد شد . هم چنين فضل بن شاذان مى گويد : وارد عراق شدم ، كسى را ديدم شخصى را مورد عتاب قرار داده و مى گويد : تو مرد صاحب عيالى و كسب و درآمد تو براى آنان از راه نوشتن است ، مى ترسم كه طول سجده هايت به ديدگانت ضربه وارد كند !! چون او سخن خود را تكرار و بر آن اصرار ورزيد گفت : چقدر با من حرف مى زنى واى بر تو ، اگر بنا بود با سجده طولانى چشم كسى از بين برود ؛ بايد تاكنون
چشم ابن ابى عمير از بين رفته باشد !! چه گمان دارى درباره كسى كه بعد از نماز صبح سجده شكر مى كند و تا هنگام زوال آفتاب سر برنمى دارد . آرى ، اينان از بى نظيرترين افرادى بودند كه محبوبى به جز خدا نداشتند و هر محبّتى را براى او مى خواستند و هيچ گاه با همه پيشامدها و سختى ها چيزى را بر حضرت او ترجيح نمى دادند .
منبع : بر گرفته از كتاب عرفان اسلامي استاد حسين انصاريان