فارسی
دوشنبه 01 مرداد 1403 - الاثنين 14 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

در آغوش میدانبرای «نضر بن ابی نیزر» از جواد محمدزمانی

خرماپزانِ دردهای فراهم آمده بود و نخل ها به مهربانی، بر سر عابران سایه می افکندند. خورشید، تازیانه ی شعله های خود را بر زمین می نواخت و عطش از لبانِ انتظار لبریز می شد. صدای مردی از تبار آسمان، حجم زمین را در آغوش کشیده بود. صدایش باران بود و می بارید. هنگامی که در نخلستان، قوتِ لا یموتِ خود را می خورد، نخل ها برای تماشا خم می شدند و خورشید از شرم، عرق می ریخت. هر ضربه اش بر خاک، چشمه ای می شد جوشنده تر از آتشفشان و هر جرعه ی آن، زلال ترینی برای محرومان و دردکشان؛ و در خاک بذر می افشاند، آن گونه که «أَلدُّنْیا مَزْرَعَةُ الآخِرَة»: همه برای خدا و با هردانه اش، هزار «یا قُدُّوس» می شکُفت.
به روزگار می اندیشید، و به آدمی که در فریب ابوالمال ها «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاِحسَان» را به دست فراموشی سپرده بود!به این می اندیشید پای انسانی چگونه در شن زارها و ماسه ها، حماسه ها را به مرگ وا می دارد و چگونه خاطر خود را بدین خوش می دارد که پیروزی، فرار از مرگ است! در این فکر بود که چگونه مرده روح ها از خوبی سخن می گویند و با آن زندگی نمی کنند!
هم او بود که به «علی» می اندیشید؛ فرابشری که همیشه ی بشارت بود؛ فرا حماسه ای که دشمنش همیشه در هراس بود؛ فرا عرفانی که دعای کمیلش، درخشنده تر از ستاره ی سهیل بود؛ فرا فرهنگی که زیستنش تمدّن ساز بود؛ فرا اندیشه ای که آسمان پیشه بود: می بارید و درختان فطرت را طراوتِ برگ و میوه و ساقه و ریشه بود.
و در سال شصت هجری، به هجرت از خود آماده می شد و به کربلایی که برایش آغوش گشوده بود. به سالار عشقی که «هَلْ مِنْ معین»اش ندایی برای آزاد ساختن هر آن که مرغِ روحش در قفس گرفتار است، بود؛ و اکنون فرا فرصتی که در کاروان سربداران، نام نویسی کند؛ چرا که حروفِ مشترک «حسین» و «حماسه» را حس می کرد!
«نصر بن ابی نیزر» به میدانی می رفت که شقایق نام خدای را می توان دید و هر زخمی، مُهری است که عشق را در تن آدمی به یادگار وا می نهد. میدانی که فرشتگان، رکابِ اسب سوار آن را بوسه می زنند و ملکوت در چکاچک شمشیرهایش برق می زند. میدانی که پایان آن پرنده شدن است و در آن می توان حماسه را به گرمی در آغوش کشید.
و اینک «نصر» به نَصْر نزدیک می شود و جاودانه خواهد شد!


منبع : جواد محمدزمانی
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

دگر چه باغ و درختی بهار اگر برود ازعلی محمد مو’دب
قمر منیر بنی ‏هاشم‏ از صامت بروجردی
دستهایت عشق را... از پروانه بهزادی آزاد
در این دیار هوای نفس کشیدن نیست از محسن عرب خالقی
میدان جنگ‏ از صابر همدانی
گر جگر خشک شود، خشکی لب ها حتمی ست از سعید توفیق
آدینه از محمد حسین انصاری نژاد
ظهرعاشورا حسین بن علی یاور نداشت
قمر بنی هاشم (س) ازمجید صالحی
پیکرم چشم انتظار تیزی شمشیرهاست از سید علیرضا ...

بیشترین بازدید این مجموعه

میدان جنگ‏ از صابر همدانی
قمر منیر بنی ‏هاشم‏ از صامت بروجردی
قمر بنی هاشم (س) ازمجید صالحی
ظهرعاشورا حسین بن علی یاور نداشت
آدینه از محمد حسین انصاری نژاد
لب باز‌کن که زخم مکرّر رسیده‌ است از محسن حسن ...
یک خیابان کرده مجنونم تو می دانی کجاست از سید حسن ...
پیکرم چشم انتظار تیزی شمشیرهاست از سید علیرضا ...
برای حضرت علی اصغر از مهدی بوشهریان
گر جگر خشک شود، خشکی لب ها حتمی ست از سعید توفیق

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^