
سخن حضرت سجادعليهالسلام درباره تواضع
حضرت سجادعليهالسلام مىفرمايد: مسلمان همه را از خودش بهتر بداند، چون مردم يا در عمر از ما بزرگترند ولو يك دقيقه يا كوچكترند، يك ساعت از ما ديرتر به دنيا آمدهاند.
امام زين العابدين عليهالسلام مىفرمايد:
آن كسى كه از تو زودتر به دنيا آمده ولو يك دقيقه، فرصت براى يك الله اكبر بيشتر داشته، فكر كن يك الله اكبر اضافهتر از تو گفته، پس از تو بهتر است و آن كسى كه يك دقيقه از تو ديرتر به دنيا آمده، ديرتر متولد شده، فرصت كمترى براى گناه
داشته، احتمال بده كه كمتر از تو گناه كرده، پس از تو بهتر است، پس همه از تو بهترند. چرا تكبر مىكنيد؟
چرا خود را از ديگران بالاتر مىدانيد كه براساس اين حال مردم را نپذيريد، در را به روى مردم ببنديد، شانه بالا بيندازيد براى مردم و از گشودن گره كار مردم رو برگردانيد و مردم را كوچك ببينيد.
على بن يقطين نخست وزير عصر هارون الرشيد كه به اجازه موسى بن جعفر عليهماالسلام پست نخست وزيرى را قبول كرده بود، يك بار فقط يك شيعه را راه نداد، گفت من وقت ندارم، بگوييد يك وقت ديگر بيايد.
وقتى با لباس مبدل به مكه آمد و اعمال حجش را انجام داد، با اينكه در روايات آمده است. حاجى وقتى اعمالش تمام مىشود مانند روزى است كه از مادر متولد شده، ديگر هيچ گناهى در پروندهاش نيست، ولى اين نخست وزير حج انجام داده، وقتى آمد مدينه، سحر كه مأمورين هارون الرشيد هم او را نبينند، درب خانه موسى بن جعفر عليهماالسلام را زد، حضرت آمد پشت در و گفت من وقت ندارم تو را ملاقات كنم.
سه شبانه روز در زد و گريه مىكرد و گفت من چه كردم كه مرا را راه نمىدهيد؟ فرمود: ابراهيم جمال را چرا در اداره راه ندادى؟ وقت ندارم يعنى چه؟ چرا روى صندلى نخست وزيرى كسى را كوچك ديدى و بى ارزش و قرب راهش ندادى مگر كيستى؟ تو چه مىدانى، شايد اينهايى كه به تو مراجعه مىكنند در بين اينها اولياى خاص خدا وجود داشته باشد، كه وقتى تكبر كنى، او دل شب بلند شود و يك قطره
اشك بريزد و بگويد اى خدا و همان اى خدا گفتن او هزار گره به زندگيت بيندازد.
متكبر اگر متواضع بشود، يعنى به دايره انسانيت برگردد، چون كبر مال شيطان است، خدا او را مىآمرزد، رحمتش را نصيب او مىكند، مغفرتش را نصيب او مىكند، و شايسته شفاعت شفيعان مىشود.