بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین وصلّی الله علی جمیع الأنبیاء والمرسلین وصلّ علی محمّد وآله الطاهرین، ولعن علی اعدائهم اجمعین.
روايت بسيار مهمى از وجود مقدّس حضرت على بن موسى الرضا، عليهالسلام، دركتاب هاى مهم شیعه نقل شده است که در آن، حضرت نُه چیز را از نشانههای شیعه میدانند. در ابتداى روايت هم آمده است که اگر کسی اين نُه ویژگی را در وجود خود داشته باشد و در حدّ ظرفيت خود برای آنها تلاش کند، ما او را شيعه واقعى خود مى دانيم.
بارها در روايات آمده است طايفه اى كه در روز قيامت، اهل نجات هستند شيعياناند. اين مطلب را نیز وجود مقدّس امام ششم، عليهالسلام، با نقل آياتى از قرآن مجيد اثبات مى كنند.[1] سبب آن هم اين نیست که شيعه برای خود در میان طوایف مختلف بشر امتياز خاصى قائل است، بلكه عمل به فرهنگ باعظمت شيعه اين اقتضا را دارد؛ فرهنگى كه كامل و جامع است و از قرآن مجيد و دستورات پيامبر، صلىاللهعليهوآله، وجود مقدّس ائمهاطهار، عليهمالسلام، گرفته شده است.
همه دستورهایی که در این مذهب وجود دارد مثبت، عقلى، اجتماعى و خانوادگى است و هيچگونه دعوت منفىای در آنها وجود ندارد.
هر انسانى كه در حدّ ظرفيت خود به اين دستورها آراسته باشد، اهل نجات است. شخصى كه از اول تكليف تا لحظه بيرون رفتن از دنيا، عشق به پاكى و خير، گره گشايى و كمك به مردم، درمان كردن درد آنها، و عبادت داشته و همراه اين عشق، به اندازه ظرفيت خود عمل كرده است، چرا اهل نجات نباشد و اگر چنين شخصى اهل نجات نباشد، پس اهل نجات كيست؟
برخورد ابن سينا با نظام العلماء
ابن سينابا نظام العلماءكه شخص حسود و بى تربيتی بود برخوردی داشت. این فرد با آنکه باسواد بود و موقعيت علمى خوبى هم در جامعه آن روز داشت، تحمّل ابن سينا را نداشت. در حالی که انسان خوب انسانى است كه هر وجود شايسته اى را تحمّل كند و بدها را هم به جهت راهنمايى آنها به خوبی تحمّل نمايد. اما او از قدرت علمى خود استفاده كرد و به كُفر ابن سينا حكم داد.
تحمّل نداشتن مرض خطرناكى است، به ويژه اگر اين مرض به جان غير متخصصان بيفتد. ابن سينا در جواب نظام العلماء يك رباعى نوشت. ابن سينا، كه مانند خواجه نصير طوسىاز حکمای شیعه و بزرگ ترين فيلسوف مشاء كره زمين بود، نوشت:
كفر چو منى گزاف و آسان نبود محكم تر از ايمان من ايمان نبود.
یعنی به اين راحتى حکم به كفر من دادی؟ حال آنکه هيچ درى از كفر به روى من باز نيست.
در دهر چو من يكى و آن هم كافر پس در همه دهر يك مسلمان نبود.
اگر من با اين مقام علمى كافر شده باشم، پس در همه عالم يك مسلمان هم وجود ندارد.
اگر شيعه با اين قرآن و روايات و فرهنگ، به بهشت نرود، يك نفر هم بهشت رفتنى نيست. اين جاست كه انسان به اميدى عالى دست پيدا مى كند و مى فهمد كه خدا به او چه عنايتى كرده است. به اين معنا كه او را در چنين خطى قرار داده است. اين جاست که ارزش اين فرهنگ و آراسته شدن به آن معلوم مى شود.
صفات شيعه در كلام امام رضا (ع)
حضرت رضا، عليهالسلام، درباره صفات شيعه مى فرمايند:
«شيعتنا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة ويحجون البيت الحرام و يصومون شهر رمضان ويوالون أهل البيت و يتبرئون من أعدائنا أولئك أهل الايمان و التقى...».[2]
1. پايدارى در نماز
شيعيان ما چند برنامه در زندگى خود دارند که تا وقت مرگ به آن ادامه مى دهند: اول نماز است كه آن را بر پا میدارند، زیرا در قرآن آمده است كه انسانهای بى نماز اهل جهنم هستند.
در روايتى آمده است كه پيامبر، صلىاللهعليهوآله، با اصحاب خود از جایی میگذشتند که ناگاه سگ قوى هيكلى به شدت پارس كرد. اصحاب ترسيدند. حضرت فرمود: نترسيد، بگذاريد پارس كند.
پارسهای سگ كه تمام شد، حضرت فرمود: این سگ با من حرفی داشت، لذا همين كه چشمش به من افتاد گفت[3]: يا رسول اللّه، خدا را شكر كه مرا سگ آفريد، ولى انسان بى نماز نيافريد و ما را تكليف به نماز نكرد. از اين رو، راحت هستيم که به ما نگفته نماز بخوان تا شانه بالا بيندازيم و بگوييم نمى خوانيم! سگ هستيم و به نماز دعوت نشده ايم، ولى آنها كه به نماز دعوت شده اند و نماز نمى خوانند چه مى كنند؟
حقيقت نماز
شرط نماز طهارت و پاكى است؛ پاكى و طهارت بدن و دل و معده و شهوت و فكر، زیرا گفتهاند:
پاك شو اول و پس ديده بر آن پاك انداز.
بعد كه وارد نماز میشويم مى گوییم:
«الله اكبر».
يعنى محبوب من از همه موجودات شرق و غرب، از همه قدرت ها و قوّت ها، و از همه بود و نبود اين عالم بزرگ تر و والاتر است.
«بسم الله الرحمن الرحيم».
من همراه محبوبم در حركت هستم؛ من هم عاطفه و مهر دارم؛ من هم محبت و دوستى دارم؛ من هم عشق دارم؛ فرقى نمى كند كه طرف من چه مؤمنى است: زن و بچه خودم است يا مردم يا بچه ديگرى. من اهل نماز هستم؛ يعنى اهل رحم و محبت و مهربانی هستم.
«الحمد لله رب العلمين».
اهل شكر هستم و هيچ نعمتى را حرام نمى كنم.
«الرحمن الرحيم».
باز هم اهل رحمت و بخشش هستم.
«ملك يوم الدين».
خودم را در دادگاه الهی حاضر مى بينم.
«إياك نعبد وإياك نستعين».
منبع كمك من اوست و پيشانى من بر خاك آستان اوست.
«اهدنا الصراط المستقيم».
راه من راه اوست.
«صراط الذين أنعمت عليهم».
راه انبيا.
«غير المغضوب عليهم ولا الضآلين ».
نه يهودى ام و نه مسيحى ام، در صراط مستقيم هستم؛ نه يهودى كه اهل ربا و جاسوسى و حيله و كلك باشم و نه مسیحی كه اهل شراب و قمار و عيش و نوش باشم. من بنده خدا هستم.
«بسم الله الرحمان الرحيم».
باز هم در ارتباط با رحمت خداست.
«قل هو الله أحد * الله الصمد * لم يلد ولم يولد * ولم يكن له كفوًا أحد».
حرف من اين است:
امروز شاه انجمن دلبران يكى است دلبر اگر هزار، ولى دل بر آن يكى است.
«قل هو الله أحد».
يكتاگو، يكتانگر و يكتابين هستم. به اين اندازه عبادت قانع نيستم. ركوع مى كنم؛ يعنى مولاى من، پشتم براى قبول سنگين ترين مسئوليت ها آماده است.
«سبحان ربى العظيم بحمده».
باز هم قانع نيستم. با همه وجود روى خاك مى افتم و مى گويم:
«عبدك الضعيف»
مغرور و متكبر نيستم، منافق و مشرك نيستم. من در برابر تو بندهای خاكى ام.
«سبحان ربى الأعلى وبحمده».
دو بار هم اين كار را مى كنم كه حسابى تواضع خود را نشان دهم. بعد، بلند مى شوم و مى گويم:
«أشهد أن لا اله الا اللَّه وحده لا شريك له»
باز هم يكتابين، يكتانگر و يكتاگو هستم و معلم من هم در اين راه فقط رسول گرامى اسلام و اهل بيت اوست.
«وأشهد أن محمداً عبده ورسوله اللهم صل على محمد وآل محمد».
و اين چنين گواهى مى دهم و درود مى فرستم:
«السلام عليك أيها النبى ورحمة الله و بركاته. السلام علينا وعلى عباد اللَّه الصالحين. السلام عليكم ورحمة الله وبركاته».
اىگروه انبياء و ملائكه، مرا بشناسيد! من هم جزو گروه پاكان و از اعضای انجمن شما هستم. من جزو فرقه كفر و زندقه نيستم. شما مرا جزو خود بدانيد و در قيامت براى من شهادت دهيد.
2. روزه داران حقيقى
دومين صفت شيعه اهل روزه بودن آنهاست. يعنى زبان، شهوت، چشم و همه اعضاى دیگر او روزه اند. آنها روزه ماه رمضان را در اول هر غروب افطار مى كنند و روزه حقيقت خود را روز قيامت و با ورود به بهشت افطار مى نمایند.[4]
3. حج گزاران
نشانه سوم شيعيان این است که اهل حج هستند:
«يحجون البيت الحرام».
4. اهل خمس و زكات
شيعيان مردم سخاوت مندى هستند كه از هر چه خدا به ايشان مى دهد انفاق میکنند و اگر وجوهاتى به گردنشان باشد، مى پردازند و اهل خمس و زكات هستند. آنها خيلى هم در اين قسمت راحتند، لذا اگر كسى در اين باره مريض است، باید زود خودش را درمان كند. چون خمس ملك انسان نيست که تصرف در آن جايز باشد. لذا مصرف آن حرام است.
شخصى كه خواست حساب سال خود را بپردازد
تاجرى نزد مرحوم كلباسى بزرگ(حدود دويست سال پيش) آمد و گفت: آقا من هر سال مى خواهم خمس خود را حساب كنم، ولی نمى شود. امسال مى خواهم حساب كنم. حدود ده هزار تومان مى شود، اما نمى توانم بدهم، چون ده هزار تومان پول زیادی است. من اين مبلغ را شمرده ام و در گاوصندوقِ خانه پنهان كرده ام. فردا يا پس فردا به منزل ما بیایید و دست هاى مرا با طناب ببندید و این پول را بردارید. هر چه هم من مخالفت كردم توجه نكنید. شما پول را بردارید و ببرید، اما من خودم نمى توانم بدهم.
وقتی مرحوم كلباسى به در منزل او رفت، مى خواست ایشان را راه ندهد، اما او مرد مهمى بود و داخل شد. سپس به او گفت: آن ده هزار تومان را با دست خودت بياور و به من بده! گفت: كدام ده هزار تومان؟ ما با هم حسابى نداريم و با هم معامله اى نكرده ايم. بعد هم داد و بيدادش بلند شد كه تو چه آخوندى هستى؟ تو چه عالمى هستى؟ مرحوم کلباسی به چند نفر از اطرافیانش اشاره کرد که او را ببندند و كليد را از جيبش در آورند و آن ده هزار تومان را بردارند.
فردای آن روز، آن شخص آمد و گفت: خدا رحمتت كند! مرا راحت كردى. چون اگر خودم بودم نمى دادم!
اگر اينجا يك نفر مثل كلباسى پيدا شود که از آدم آن پول را بگيرد، خوب است، چون اگر اين پول ها در اموال کسی بماند، در برزخ و قيامت كسى نيست كه آن را از او بگيرد.
برخورد مرحوم كلباسى با مرد مقدّس در حمام
روزی مرحوم كلباسىوارد حمام شد (حمام ها در آن زمان به صورت خزينه بود) و دید مرد مقدّسى براى غسل كردن سى دفعه زير آب میرود و بيرون میآید، با اينكه در اسلام برای غسل ارتماسى يك دفعه فرو رفتن در آب كافى است. مرحوم كلباسى او را صدا زد. شخص تا چشمش به ایشان افتاد ترسيد و گفت: بله، حضرت آيت اللَّه. گفت: مقلد چه كسى هستى؟ مرد دید اگر بگويد مقلد حضرت عالى، ايشان مى گوید در رساله من چنین ننوشته و من اين طور فتوا نداده ام، لذا گفت: آقا، من مقلد شيطانهستم! گفت: من كه هستم، چرا از من تقليد نمى كنى؟ گفت: آخر من مراعات أعلميت را مى كنم!
در هر صورت، شيعيان اهل خمس و زكات هستند و هر چه هم خمس ناچيز باشد، باز پرداخت میكنند.
5. شيعيان شيفته اهل بيتاند
شيعيان ما با ما در ارتباطاند:
«ويوالون أهل البيت».
و حكومت و فرهنگ و دستورهاى ما را قبول دارند:
6. از دشمنان ما بیزارند
«ويبرؤون من أعدائنا».
آنها رو در روى دشمنان ما قرار دارند.
7. اهل تقوا و ایماناند
«أولئك أهل الايمان والتقي».
شيعيان ما مؤمن هستند، خدا و قيامت را قبول دارند و اهل تقوا و ایمانند و در امانت خيانت نمى كنند.²
پینوشت
[1]. امالي، شيخ صدوق، ص 657؛ نيز فضائل الشيعه، شيخ صدوق، ص 16: «عن ابي عبدالله الصادق عن آبائه عن علي قال: قال لي رسول الله، صلیاللهعلیهوآله: «... يا علي، أنت وشيعتك على الحوض تسقون من أحببتم وتمنعون من كرهتم، وأنتم الآمنون يوم الفزع الأكبر في ظل العرش، يفزع الناس ولا تفزعون، ويحزن الناس ولا تحزنون، فيكم نزلت هذه الآية: إن الذين سبقت لهم منا الحسنى أولئك عنها مبعدون. وفيكم نزلت لا يحزنهم الفزع الأكبر وتتلقاهم الملائكة هذا يومكم الذي كنتم توعدون؛ يا علي، أنت وشيعتك تطلبون في الموقف، وأنتم في الجنان تتنعمون. يا علي، إن الملائكة والخزان يشتاقون إليكم، وإن حملة العرش والملائكة المقربين ليخصونكم بالدعاء، ويسألون الله لمحبيكم، ويفرحون بمن قدم عليهم منكم كما يفرح الأهل بالغائب القادم بعد طول الغيبة»؛ نيز فضائل الشيعة، شيخ صدوق، ص 31: «يا علي تخرج أنت وشيعتك من قبوركم ووجوهكم كالقمر ليلة البدر وقد فرجت عنكم الشدائد وذهبت عنكم الأحزان تستظلون تحت العرش تخاف الناس ولا تخافون وتحزن الناس ولا تحزنون وتوضع لكم مائدة والناس في المحاسبة؛ روضة الواعظين، فتال نيسابوري، ص 105: «قال رسول الله، صلىاللهعليهوآله، لعلي مبتديا: ان الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية. هم أنت وشيعتك وميعادي، وميعادكم الحوض إذا حشر الناس حيث أنت وشيعتك شباعا مرويين غرا محجلين»؛ شرح الأخبار، قاضي نعمان، ج 2، ص 377: «يا فاطمة إن علياً وشيعته هم الفائزون»؛ ارشاد، شيخ مفيد، ج 1، ص 41؛ نيز با اختلاف در شرح الأخبار، قاضي نعمان، ج 3، ص 454: «جابر بن يزيد، عن محمد بن علي الباقر، عليهماالسلام، قال: «سئلت أم سلمة زوج النبي، صلىاللهعليهوآله، عن علي بن أبي طالب، عليهالسلام، فقالت: سمعت رسول الله، صلىاللهعليهوآله، يقول: إن عليا وشيعته هم الفائزون»؛ إقبال الأعمال، سيد ابن طاووس، ج 1، ص 507 (دعاي ندبه): «وشيعتك على منابر من نور، مبيضة وجوههم حولي في الجنة».
[2]. فضائل الأشهر الثلاثة، شيخ صدوق، ص 105؛ نيز با اختلاف در يك كلمه (كه به جاي «أعدائنا» «أعدائهم» آمده) در صفات الشيعة، شيخ صدوق، ص 4.
[3]. (من مى توانم براى شما ثابت كنم كه انبيا زبان حيوانات را مى فهميدند. اصولا، پيامبر و امامى كه از كل جهان عالم تر نباشد، نه پيامبر است نه امام، لذا او بايد به همه عالم اشراف داشته باشد (مولف).
نمل، 16: «وورث سليمان داوود وقال يا أيها الناس علمنا منطق الطير وأوتينا من كل شيء إن هذا لهو الفضل المبين»؛ نيز بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفار، ص362: «فضيل بن يسار عن أبي عبد الله، عليهالسلام، قال كنت عنده إذ نظرت إلى زوج حمام عنده فهدر الذكر على الأنثى فقال لي أتدري ما يقول قلت لا قال يقول يا سكنى وعرسي ما خلق أحب إلى منك الا أن يكون مولاي جعفر بن محمد»؛ همان، ص 363: «أبي احمد عن شعيب بن الحسن قال كنت عند أبي جعفر، عليهالسلام، جالسا نسمع صوتا من الفاختة فقال تدرون ما تقول قال تقول فقدتكم فافقدوها قبل ان تفقدكم»؛ همين صفحه: «عن أبي حمزة قال كنت عند علي بن الحسين وعصافير على الحايط قبالته يصحن فقال يا با حمزة أتدري ما يقلن قال يتحدثن ان لهن وقت يسالن فيه قوتهن يا أبا حمزة لا تنامن قبل طلوع الشمس فانى أكرهها لك ان الله يقسم في ذلك الوقت أرزاق العباد وعلى أيدينا يجريها»؛ همين صفحه: «أبي عبد الله، عليهالسلام، قال: قال أمير المؤمنين، عليهالسلام، لابن عباس ان الله علمنا منطق الطير كما علمه سليمان بن داود ومنطق كل دابة في بر أو بحر»؛ نيز همين كتاب، ص 365:«محمد بن مسلم قال سمعت أبا جعفر، عليهالسلام، يقول يا أيها الناس علمنا منطق الطير وأوتينا من كل شئ ان هذا لهو الفضل المبين».
[4]. كافي، ج 4، ص 65؛ نيز با اختلاف كلمات در خصال، صدوق، ص 44: «للصائم فرحتان فرحة عند إفطاره وفرحة عند لقاء ربه».
منبع : پایگاه عرفان