فارسی
سه شنبه 02 مرداد 1403 - الثلاثاء 15 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

معناى ذكر

آگاهى به خود و علم به حق و شناخت جهان و اطلاع حقيقى به روابط بين خود و خدا و جهان ، مفهوم واقعى ذكر است .البتّه ، مسئله ذكر به اين معنى ، تنها كار باطن و سرّ آدمى است و اين گونه ذكر در حقيقت تجلّى نور حق بر قلب انسان است .براى ايجاد زمينه براى تجلّى آن نور ـ كه جامع همه واقعيت ها است ـ مقدّماتى لازم است كه عاشق آن تجلّى مى بايست ، آن مقدّمات را فراهم آورد .

حقيقت ذكر

اين نكته ناگفته نماند كه براى يافتن حقيقت ذكر ، سير و حركت از ظاهر به باطن لازم است و آن حركت ، عبارت است از : گفتن ذكر با زبان و توجّه دادن قلب به آن ، تا جايى كه مفهوم ذكر در عرش قلب استقرار يابد و انسان به جايى برسد كه جز خدا نبيند و براى غير او قيام نكند و نيّتى جز حضرت دوست نداشته باشد .

تكرار كلمه طيّبه كه مهم ترين ذكر بر زبان است بدون توجه دل بى نتيجه است .اين گونه ذكر ، گويى ، كارى است كه طوطيان تعليم ديده هم انجام مى دهند .كلمه طيّبه مشتمل بر نفى و اثبات است تكرار آن با زبان به كمك توجه دل ، تمام حُجب و موانع را كنار زده و انسان را به حقيقت توحيد وصل كرده و به مقام فناء فى اللّه و بقاء باللّه نايل مى كند .يكى از عرفاى بزرگ مى گويد :هركسى كه به زبان بگويد : اللّه و اندر باطن وى مشاهده اللّه نباشد ، اين كس دروغ زن است .و بزرگى ديگر گفت :دل مر ديدار است و زبان مر عبارت را ، پس هركس كه عبارت كند نه از مشاهدت وى شاهد زور باشد .

أنت المولّه لى لا الذكر ولّهنى                       حاشا لقلبى أن يعلّق به ذكرى

 الذكر واسطة يحجبك عن نظرى                     إذا توشّحه من خاطرى فكرى

واله كننده من تويى ، ذكر مرا واله نگردانيده و دور بادا دل من از آن كه ذكر من به وى اندر آويزد .

يعنى : من كه چنين سرگردان گشته ام نه اندر ذكر تو گشته ام و لكن مرا مشاهده جلال و عظمت تو واله گردانيده و ذكر من صفت من است . چنان به تو مشغول گشته ام كه نه همى خويشتن ياد آيدم و نه صفت خويشتن . يعنى : حاشا كه دل من از شغل تو چندان فراغت يابد كه به خويشتن يا به صفت خويشن بپردازم .

باز در بيت ديگر گفت : ذكر ، واسطه است كه مر تورا از ديدار من حجاب كند .

يعنى : ذكر واسطه است ميان ذاكر و مذكور و استرواح است اندر حال غيبت از الم فراق و تا از نظر محجوب نباشد به تسلّى و استرواح حاجت نيابد .باز در بيت ديگر گفت : چون ذكر ، گرد دل من پيچد ، دل من از مشاهدت بازدارد پس من اين واسطه و اين حجاب برداشته ام تا همه تو را بينم . باز گفت : ذكر ، صفت من است كه ذاكر به ذكر ذاكر آيد ، چون من اندر ذكر غايب گردم اندر خويشتن غايب گشته باشم و نه من توام و نه صفت من تو ، چون به غير تو مشغول گشتم ، از تو محجوب گشتم و بنده كه از ديدار خداوند خويش محجوب گردد ، به صفات خويش محجوب گردد . خلاصه گفتار پاكان در باب ذكر ، اين است كه عبد بايد با تكرار ذكر بر زبان ، دل به نور حقيقت ذكر روشن كند و آن قدر در توجّه به مفهوم ذكر بكوشد ، تا توجّهش از گفتن و از لفظ ذكر ، به حقيقت ذكر كه اللّه است معطوف گردد و تا اين توجّه قلبى براى سالك حاصل نشود ذاكر نشده است .

 


منبع : بر گرفته از كتاب عرفان اسلامي استاد حسين انصاريان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

خوف از كوچكى خود ، در برابر عظمت حضرت حق
هفهاف بن مهند راسبى
مفهوم شكر، مدح، حمد
عارف كيست ؟
محبت به شقى ترین مردم
شش خصلت ماندگار
از راه نماز به بهترين حقيقت رسيد
پرهاى پرندگان و حیات انسان
زهد يا رهبانيت‏
راه اندازی بخش تخصصی عرفان اهل بیت(ع) در کتابخانه ...

بیشترین بازدید این مجموعه

آداب معاشرت
گلزار محبت
شرائط منزل تجلیه
پرهاى پرندگان و حیات انسان
محبت به شقى ترین مردم
اقسام غسل از ديدگاه عارفان
تلویزیون ا ینترنتی روی سایت عرقان افتتاح شد.
از راه نماز به بهترين حقيقت رسيد
راه اندازی بخش تخصصی عرفان اهل بیت(ع) در کتابخانه ...
قدردانی استاد انصاریان از خادمین سیدالشهدا علیه ...

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^