فارسی
پنجشنبه 15 شهريور 1403 - الخميس 29 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

شکیبایی در برابر مشکلات - جلسه هفتم - (متن کامل + عناوین)

     

    جلسه هفتم : قدرت ایستادگی انسان در برابر مشکلات

    (مسجد امیر المومنین علیه السلام)

     

     

    بسم الله الرحمن الرحیم

    الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سید الانبیاء والمرسلین حبیب الهنا وطبیب نفوسنا، ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

     

    ساده زیستی در اوج ثروتمندی

     

    مشکلات و رنجها در زندگی انسان قطعی است. خداوند متعال راه فراری از آنها برای کسی قرار نداده است. بافت دنیا چنین است، ولی پروردگار و انبیاء و ائمه طاهرین و اولیاء الهی مردم را راهنمایی کردند که با مشکلات و سختی‌ها چگونه از احسان و الطاف پروردگار بهره‌مند شوند. دراین زمینه مومنین باید همواره خداوند و انبیا و ائمه و اولیای خود را سرمشق قرار دهند.

    از سیره زندگی انبیا و ائمه اطهار علیه السلام این بود که با فراهم بودن رفاه و آسایش و ثروت حلال به خود سخت می‌گرفتند، برای اینکه به مردم اعلام کنند، انسان قدرت ایستادگی در برابر مشکلات را دارد، و می‌تواند زیانی به دین و شخصیت و آخرت او وارد نشود.

     

    امام علی مولای پرهیزگاران عالم

     

    امیرالمومنین علیه السلام می توانست با داشتن مقام حکومتی و منافع نخلستان‌های خرما و‌کشاورزی بیرون مدینه وحقوق شرعی‌ از امورحکومتی، ثروتی برای خود قرار بدهند، ولی سختی ورنج درزندگی را قبول کرده بودند، پس برای حضرت روشن بود پروردگار عالم واجب نکرده بود که بهترین ها را برای خود فراهم کنید، بلکه خداوند به ثروتمندان دستور داده است به مقدار نیاز مصرف کنید و قناعت کنید واضافه ثروت خود را با پروردگارتان معامله کنید، باثروتی که خدا به شما عنایت کرده از راه بهترین کارهای خیر به خدا برگردانید.

    درآیات و روایات پروردگار عالم، انبیا و ائمه علیه السلام به قناعت حلال وپرهیز ازاسراف امرکرده اند ونسبت به رفاه درحد معقول هم ساکت هستند. بنابراین، با داشتن ثروت و دارایی و حکومت برای خود ایجاد محدودیت و قناعت کردن، خلاف رضای پروردگار نیست.

     

    حکایت ثروتمندان قناعت پیشه

     

    ابن ابی الحدید درشرح نهج البلاغه نقل می‌کند:

    «درزمان امیر المومنین علیه السلام مردی بنام شعبی معروف بود، گفت من با چند نفر از رفقایم با هم به میدانی کنارکوفه رفتیم. آنجا دو کوت و انبار طلا و نقره ویک کوت گندم و برنج وخاک اشیاء انباشته شده بود که ازگوشه وکنارکشور به عنوان مالیات خراج رسیده است. چون کلمه مالیات درفرمایش امام درعهد نامه مالک آمده و این غیر از زکات و خمس است. البته واژه خراج در قرآن نیامده است، خراج مربوط به مخارج دولت اسلامی است، که بسیاری از کارها درکشوربااستفاده ازآن انجام می شود؛ چون همه مردم بهره می‌برند به یک نوعی مردم باید مالیات بدهند، ولی سفارش امیر المومنین علیه السلام این بود که مالیات عادلانه از مردم بگیرید، یعنی برابر با درآمدی که دارند. به مالک می‌فرماید درمالیات حرف مردم مؤمن و مسلمان را هم قبول کن، اگرگفتند ما امسال درآمد نداشتیم بپذیر؛ یعنی به گونه‌ای حضرت طرح داده بودند که دولت و ملت همدیگر را باور و قبول داشته باشند، یعنی حضرت به گونه‌ای کارگزاران حکومت را جهت داده بود که به مردم ظلم نکنند و به حرف مردم احترام بگذارند و به مردم هم به گونه‌ای جهت داده بود که به دولت دروغ نگویند.

    شعبی گفت: من دیدیم حضرت چوبی دردست مبارک ایشان است که با اشاره آن نمی‌گذارند مردم جلو بیایند، تا با دوتا کوت طلا و نقره تقسیم عادلانه لازم را بین مردم انجام دادند، قطعه طلا ونقره ای روی زمین نماند. وقتی که تقسیم طلاها و نقره‌ها تمام شد، امام بدون اینکه اندکی از این طلا و نقره برداشته باشند به طرف خانه‌ برگشت . شعبی گفت: من پیش پدرم رفتم، به او گفتم امروز من یا بهترین مردم عالم را دیدم، یا دورترین از عقل دیدم، پدرم گفت: چه کسی را دیدی؟ گفتم امیر المومنین علیه السلام، گفت: چطور می‌گویی بهترین انسان یا دورترین انسان از عقل است، گفتم برای اینکه ایشان دو تا انباشته ازطلا و نقره دراختیارش بود، تمام آنها را به گونه ای مساوی بین اهل آن تقسیم کرد، اما برای خود ذره ای طلا، یعنی یک دینار و نقره برنداشت، چگونه خود را یکی از مردم حساب نکرد، اگراین طلا و نقره حق مردمی بوده که اهل بودند، پس چرا او با لباسها وکفش کهنه‌ مثل بقیه برای خود سهمی برنداشت؟ گفت: پدرم گریه کرد و به من گفت که پسرم چشم تو امروز به چهره بهترین انسان عالم افتاد، علی یک زندگی درکوفه دارد که با غله‌ای که در مدینه برای او می‌فروشند و پول آن را می‌فرستند، مردم را اداره می‌کند، اگر از همان پول هم اضافه بیاید به خدا برمی‌گرداند، می‌توانست برای خود حق بردارد و برای خود رفاهی فراهم کند.»[1]

    یعنی انسان درمیان رفاه و ثروت باشد، با اختیار به خود سخت بگیرد که از جهتی با خدا معامله کند و از جهتی هم به مردم بگوید می توان مشکلات را تحمل کرد و از دین خارج نشد، و همچنین می خواهد بگوید که پیشامدها شما را نلغزاند. قرآن هم می‌گوید انواع پیشامدها دربدن، مال، اولاد، باغ، محصولات و جامعه، برای شما پیش می‌آید، اما می‌توانید مقاومت کنید ودرکنار دین، پیامبران، ائمه اطهار و رضایت خدا بمانید.گاهی اولیاء خدا در حوادث عملی شبیه معجزه کردند.

     

    خاطره مردان مخلص خدا

     

    خداوند متعال در اوایل طلبگی لطفی که به من داشت این بودکه دوستانی را نصیب من کرد که البته همه از دنیا رفتند ولی بعد برای من ثابت شد که تک تک آنان از اولیاء واقعی الهی بودند، هرکدام دنیایی از ایمان و تقوا و نورانیت و عبادت و نماز شب با نفس‌های اثرگذار بودند. از جمله آنان شخص روحانی که شیفته امام حسین علیه السلام بود به من فرمود من شاگرد مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری بودم، ایشان نسبت به سید الشهداء علیه السلام چند خصوصیت داشت. دراوج مرجعیت گریه ‌شدیدی برای ابی عبدالله علیه السلام می کرد. هر چه کتاب نوشته بالای تمام صفحات آنها یا حسین نوشته است. از شنبه تا چهارشنبه بیشترآنان که پای درس ایشان می‌آمدند از مراجع تقلید شدند، قبل از اینکه درس را شروع کند، روی منبر به طلبه ای می‌گفت روضه بخوان، خوب که گریه می‌کرد بعد درس می‌داد. من یکی از روضه ‌خوان‌های حاج شیخ بودم که من را به ایشان معرفی کردند وگفتند اهل تهران ودرس خوان است و درروضه‌ خوانی تخصص دارد.

    روزی به من گفتند یک روحانی در پایین شهر قم خیلی مورد محبت آقا شیخ عبدالکریم و باسواد است و با تو تناسب دارد، چون او هم خیلی اهل گریه است . پنجشنبه‌ها روضه دارد وشما می‌توانی چند پنج شنبه برای او منبر بروی و روضه بخوانی. من هفته اول خطبه کوتاهی درباره مرگ و برزخ و قیامت از نهج البلاغه انتخاب کردم و توضیح دادم. دیدم این روحانی باحال آشفته به روضه نرسیده بود وبی‌طاقت شد، گفت روضه را هم خواندم و کسی بیرون به من گفت یک مقدار مطلب را ساده‌تر بگیر، او طاقت شنیدن مرگ و قیامت و برزخ را ندارد و روضه را هم آرامتر بخوان، می‌ترسیم جان دهد.

    یکی از پنج شنبه‌ها بعد از منبر پرسیدم این آقا اولاد دارد؟ گفتند: او هنوز ازدواج نکرده و پول هم ندارد، این خانه ملکی اوست؟ گفت من ‌جستجو کردم چرا ازدواج نکرده است، معلوم شد دخترانی دیده و آنان هم حاضر به ازدواج بودند ولی اوگفته بود من هردختری را که دیدم،هرکار می‌کردم نیت را در ازدواج خدا قرار بدهم که از امر غریزه جنسی خارج باشد، چنین نیتی تا حالا برایم حاصل نشده است، نمی‌خواهم چیزی را با غیر خدا معامله کنم.

    پنج شنبه ها قناعت نکردند وبه من گفتند شما درطول سال بیا، یک هفته پنجشنبه رفتم، گفتند دراین هفته ازدواج کرد، خدا را شکرکردم. بعد معلوم شد درهمان محل خانمی شوهرش از دنیا رفته بوده وچهره سیاه و سه بچه یتیم داشت. اوگفته بود کاملا می‌پسندم توانستم برای خدا نیت کنم، هم زن پاکدامن ومومنی نصیب من شد وهم عبادت بزرگی برای اداره سه بچه یتیم توفیق من شد.

     

    ارتباط با اهل بیت علیه السلام سرچشمه برکات زندگی

     

    ارتباط با ابی عبدالله علیه السلام چه برکاتی فروانی در زندگی دارد. کسانی بعد از نماز شب آرام و با محبت بچه‌ ها را بیدار می‌کردند. نماز هم به بچه‌ها واجب نبود. کسی می‌گفت من از پنج سالگی پدرم این برنامه را داشت، لب حوض آب، قربان صدقه من می‌رفت، می گفت من نمی‌خواهم خیلی معطل‌ کنم، یک وضو بگیر به اتاق برگردیم، پسرم بنشین روبروی من تو برای ابی عبدالله علیه السلام گریه کن من هم گریه می‌کنم بعد برو بخواب.

    این روابط عاطفی واعتقادی برکاتی در زندگی دارد، امتحان کنید سخت نیست. علامه مجلسی هر شب جمعه برای خانواده خود منبر می‌رفت و تا آخر عمر روضه بچه شش ماهه ابی عبدالله را خواند و گریه می‌کرد و هیچ روضه دیگری هم نمی‌خواند، می‌گفت: درمظلومان عالم، مظلومتراز کودک ابا عبدالله پیدا نمی‌شود.

     

    امیر مومنان مظهر زهد حقیقی

     

    امیرالمومنین علیه السلام درباب زهد چگونه با خدا معامله کرد، ابن ابی الحدید نقل می‌کند:

    «سوید بن علقمه می‌گوید: یک روز گرم درخانه امیر المؤمنین علیه السلام را زدم، حضرت در را باز کرد و به درون تعارف فرمود، وقت ناهار امیر المؤمنین علیه السلام یک کاسه ماست ترش جلوی حضرت بود، درزمانی که حاکم مملکت است، یک نان جو دست حضرت بود که سبوس جو روی نان نشان داده می‌شد، امام با قدرت دست گاهی نان جو را می‌شکست و درماست می‌زد و می‌خورد وگاهی هم از زانو کمک می‌گرفت که نان جوی خشک را بشکند. من از یک طرف قیافه امیرالمومنین علیه السلام را با ماست ترشیده و نان جو دیدم، از طرف دیگرمقام و بیت المال را بهت ‌زده شدم، ناگهان دیدم فضه خادمه بیرون اتاق است، آرام به فضه گفتم: حق مرد خدا را رعایت نمی‌کنید، این چه غذایی است که برای او ساختید یعنی در خانه دو سیر گوشت و یک ظرف عسل پیدا نمی‌شود؟ فضه گفت: ما خادم متعهدی هستیم که از دستور مولا سرپیچی نمی کنیم .ایشان به ما برنامه غذایی می‌دهد، ما هم تخلفی نمی‌کنیم، امیر المومنین علیه السلام به فضه فرمود: با سوید چه می‌گویی؟ فضه گفت:که شما از او بپرسید. حضرت به سوید فرمود: فضه چه می‌گفت؟ گفت: من گفتم که شما با این سن چه غذایی می خورید. حضرت لقمه را زمین گذاشت و زانوان را بغل گرفت وگریه کرد و فرمود: من چگونه برسفره رنگین بنشینم، درحالی که هرگز پیامبر را سرسفره رنگین ندیدم.»[2]

    این تحمل سختی با اختیار است، غیراز سختی‌ هایی است که متناسب با بافت دنیاست. آنان می‌توانستند دررفاه کامل باشند ولی با خدا معامله کردند، خدا هم از این سختی‌های اختیاری منعی نکرد، از جهتی هم به ما درس دادند که امکان تحمل مشکلات است.دین خود را سر مشکلات وجود دارد ، ایمان را جلوی قدم مشکلات قربانی نکنید.

     

     

    پی نوشت ها:

     

    .[1] شرح نهج البلاغه،ابن أبي الحديد : 2 / 198 «ذكر الشعبي قال: دخلت الرحبة بالكوفة وأنا غلام في غلمان فإذا أنا بعلي علیه السلام قائما على صبرتين من ذهب و فضة و معه مخفقة و هو يطرد الناس بمخفقته ثم يرجع إلى المال فيقسمه بين الناس حتى لم يبق منه شي ء ثم انصرف و لم يحمل إلى بيته قليلا و لا كثيرا فرجعت إلى أبي فقلت له لقد رأيت اليوم خير الناس أو أحمق الناس قال من هو يا بني قلت علي بن أبي طالب أمير المؤمنين رأيته يصنع كذا فقصصت عليه فبكى و قال يا بني بل رأيت خير الناس .»

     

     

    .[2] شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد: 2/ 201 «عن سويد بن علقمة قال دخلت على علي علیه السلام بالكوفة فإذا بين يديه قعب لبن أجد ريحه من شدة حموضته و في يده رغيف ترى قشار الشعير على وجهه و هو يكسره و يستعين أحيانا بركبته و إذا جاريته فضة قائمة على رأسه فقلت يا فضة أ ما تتقون الله في هذا الشيخ أ لا نخلتم دقيقه فقالت إنا نكره أن نؤجر و يأثم نحن قد أخذ علينا ألا ننخل له دقيقا ما صحبناه قال و علي علیه السلام لا يسمع ما تقول فالتفت إليها فقال ما تقولين قالت سله فقال لي ما قلت لها قال فقلت إني قلت لها لو نخلتم دقيقه فبكى ثم قال بأبي و أمي من لم يشبع ثلاثا متوالية من خبز بر حتى فارق الدنيا و لم ينخل دقيقه قال يعني رسول الله صلی الله علیه وآله .»

     


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

حاج حسين، حمام‌دارى ديندار
داستان اول: ماجراى برخورد بد استاد با شاگرد ...
مرگ و عالم آخرت - جلسه سوم (2) - (متن کامل + عناوین)
باز بودن پرونده خوبان عالم‏
هدایتی مضاعف، نخستین خواستۀ حضرت زهرا(س)
عبادت، سبب ریزش فضل و رحمت
ارزشها و لغزشهاى نفس - جلسه بیست و سوم – (متن کامل ...
قدم برداشتن برای خیر
بندگى و عبادت على عليه‏السلام‏
مرگ و فرصتها- جلسه دوازدهم

بیشترین بازدید این مجموعه

دنيا در ديدگاه على (ع)
تواضع و آثار آن - جلسه بیست و ششم - (متن کامل + ...
بركات قرآن كريم از زبان قرآن‏
هدف خلقت از زبان امام على عليه السلام‏
گناه: ويرانگر بناى انسانيت‏
رهايي از اسارت دنيا
ارزشها و لغزشهاى نفس - جلسه بیست و سوم – (متن کامل ...
داستان اول: ماجراى برخورد بد استاد با شاگرد ...
حاج حسين، حمام‌دارى ديندار
شکیبایی در برابر مشکلات - جلسه هفتم - (متن کامل + ...

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^