فارسی
سه شنبه 01 خرداد 1403 - الثلاثاء 12 ذي القعدة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

هشدارى به هواپرستان‏

 

نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان

 

بدون شك انسان دشمنى نزديكتر، بى باكتر، خطرناكتر، كوبنده تر، و ويران كننده تر از نفس منهاى تربيت ندارد.

آرى نفس كه از ابتدا بآن توجه نشود، و در سايه چتر تربيت حق قرار نگيرد، نفسى كه از قانون رشد و كمال بى بهره بماند و بخاطر چند روزه زندگى محدود دنيا ويژه گيهايش را از دست بدهد، و بجاى تونجه بخصائص عالى اش، به تمايلات غلط و برنامه هاى ضد انسانى اش پاسخ داده شود، البته كوبنده ترين و خطرناكترين دشمن است.

على عليه السلام آن رادمرد مسئول، و آن انسان پربينش در ضمن خطبه 113 نهج البلاغه كه نمايانگر القاءش در برابر جمعيت زيادى از مردم كوفه است به روبناى دنيا و زرق و برق آن و فريكارى اش اشاره كرده، آنگاه فريب خورى نفس را از دنيا توضيح ميدهد و آثار شوم انسان مغلوب هواى نفس را بيان ميدارد، به برگردان فارسى سخنرانى على عليه السلام اكتفا كرده، باشد كه همه ما از سرمايه هاى فكرى آن انسان والا بهره ور شده بتزكيه نفس در سايه برنامه هاى الهى برخاسته و بمبارزه با شياطين انسى و جنّى بهر صورت كه جهاد و كوشش اقتضا نمايد اقدام كنيم، و در اين راه با تكيه بر عنايت و توجه حق استقامت ورزيده، و دشمنان كثيف و طاغوتهاى مختلف و پليد، و چهره هاى ضد خدا و خلق را از ميان برداشته و با آهن فكر و آهن شكل گرفته بصورت اسلحه ضربه هاى كوبنده بر آنان وارد آورده و بحيات خطرناكشان خاتمه بدهيم، امام عليه السلام سخن خود را اين چنين شروع ميكند: «شما را نسبت بمركزى كه بعنوان دنيا در آن زندگى ميكنيد، و از عوامل ماديش بهره برميداريد هشدار ميدهم، كه اينجا خانه اى نيست كه بتوانيد هميشه در آن بمانيد، و خيمه اقامت بكوبيد، و همت خويش را مصرف جمع كردن و خوردن آب و علف آن كنيد.

روبنايش ببرنامه هاى فريبنده آرايش شده، و بهمين آرايش و زينت خود مردمان را از راه هدايت بازداشته، و نفس آنان را براى چنگ زدن بدامنش تحريك ميكند، ولى اين عروسى است كه از مليونها شوهرى كه قبل از شما داشته باكره مانده، و چوپانى است كه رمه كسى را تا شامگاه نچرانده!

سرائى است كه از نظر حق فاقد ارزش است و بهمين خاطر آن را محل گذر قرار داده، جائى است كه حلالش بحرام مخلوط است، و رهروان راه الهى در جدا كردن حلال از حرام در زحمت اند، و نيز نيكى به بدى و شيرينى به تلخى و زندگى بمرگ در اين جايگاه بهم درآميخته و جداسازى هريك از ديگرى مرهون فداكارى و مبارزه در سايه قانون خدا است.

دنياى گذرا را براى عاشقانش گوارا نكرد، آنان بخاطر بدست آوردن آخرتى آباد بوسيله همين دنيا، تا زنده بودند رنج عبادت و فرمان بردارى از حق را تحمل كردند.

بخاطر بى ارزش بودن مواد اين دوره از زندگى، از عطا كردنش بدشمنان بخل نورزيد، و برايا نديشمندان همين برنامه نشانه بى اعتبار بودن اين سر است، ورنه معنا نداشت از عاشقان بگيرد و به دشمنان بسپارد، نيكى و خوشى را در اين سرا كم ميتوان يافت، شر و خطر درا ين ميدان هميشه آماده است، آنچه بوسيله فعاليت پى گير مردم جمع ميشود بباد ميرود، و مالكيت از همگان سلب ميگردد، آباديش رو به ويرانى رفته و آثارى از عمران در آن نخواهد ماند.

پس چه خير اصيل و ريشه دارى است، در خانه اى كه همانند ساختمان پى در رفته و شكسته است، و در عمرى كه مطابق با خواست خدا صرف نشود چه بهره اى ميتوان يافت، عمرى كه مانند غذا كه لقمه خوردن از آن رو به اتمام ميرود در سراشيبى تمام شدن است، و چه سودى است در اين مدت كم اگر در بستر هدايت نباشد كه همانند بپايان رسيدن راه براى راه رو تمام ميشود.

براى نجات و بهره گيرى از عمر، واجبات خدا را خواسته خود قرار داده، و بخاطر اجراى فرمانهاى قاطع حق از خداوند كمك بگيريد، پيش از آن كه تهيدست و بيچاره از دنيا برويد، و بپايان عمر و برخورد با مرگ توجه داشته و بفكر تأمين آينده باشيد.

پارسايان كه بندگان واقعى حقنند، در اين سراى همراه با اوصاف عجيبى هستند، بر لب آنان خنده مى بينى، اما دلشان گريان است، آرى گريانند بخاطر اينكه دائم در حسرتند كه چرا آنسان كه بايد بعبادت برخيزند برنمى خيزند!

دلگيرى آنان سخت است گرچه در چهره شان انبساط، خوشحالى ديده ميشود، مردم بر سرمايه هاى معنوى و روحى آنان غبطه ميخورند، ولى خودشان بر خويش ناراحتند كه چرا كه سرمايه اند!! شما چرا اينسان نيستيد، روبناى دنيا شما را چگونه فريفته كه مسئله مرگ و جهان آخرت را از ياد برده ايد، و آرزوهاى بى پايه و پوچ و دروغ بر شما مسلط گشته آنچنان كه دنيا بيش از آخرت حاكم بر شماست، و كشش دنيا آنقدر شما را مجذوب كرده كه گوئى آخرتى در كار نيست، و اين نيست مگر مغلوبيت در برابر نفس، وعد تربيت آن.

ملت عجييب هستيد، درحاليكه داراى يك خدا وى ك كتاب و يك پيامبر و دينيد، ولى دچار بدبختى هاى فراوان گشته، و اين تيره روزيها نتيجه ناپاكى باطن و دل مريض و روح آلوده شماست، و همه اين امراض برگشتش بهواى نفس است، قسمتى از بدبختى هائيكه دچار آن هستيد از اين قبيل است:

غم يكديگر را نميخوريد و بار از دوش همديگر برنميداريد، به نصيحت و امر بمعروف و نهى از منكر نسبت بيكديگر اقدام نميكنيد و بهنگام نياز و تنگدستى از كمك بهمديگر دريغ ميورزيد.

درحاليكه يك ملت نسبت بيكديگر بايد كمال محبت و لطف را داشته باشند، تا خيمه عدالت برپا گردد. شما از اين نعمت هم بى بهره هستيد و چونان گدايان ندار بدبخت و سنگدلان نهى مغز با يكديگر زندگى ميكنيد، مسير شما مسيرى است كهجز آتش كينه و عداوت و بهم ريختن اساس وبنياد حيات اجتماعى چيزى از پى ندارد. آه، چه شده كه باندك دنيا خوشحال و راضى هستيد، ولى در برابر از دست دادن بهره هاى بزرگ آخرتى بى تفاوت!!

چون كم دنيا از دست برود، دچار چنان غصه و اندوهى ميگرديد كه علائم آن در چهره شما پيدا ميشود، انگار اينجا هميشگى هستيد و مال منال دنيا پايدار است.

بخاطر اينكه ديگران عيب شما را نگويند، از تذكر دادن عيوب ديگران باز ايستاده و هريك ديگرى را در لجن زار بدبختى مى بينيد و حرف نميزنيد.

براى رد آخرت و دورى از جهان ديگر گوئى با يكديگر دست برادرى داده و براى جلب دنيا و عشق باين بناى از دست رفتنى و بى اعتبار خيال ميكنى با هم متحد شده ايد، دين شما جز بازيچه اى بر زبان شما نيست، چنان آسوده خياليد كه گوئى تمام خواستنى هاى اللّه را بپايان برده و همه مسئوليت هاى خويش را عمل كرده ايد، و در انجام برنامه ها خوشنودى كامل حق را بدست آورده ايد، وه كه چه بيخيال شده ايد و چه زندگى پرننگى را ادامه ميدهيد!!»

آرى هنگاميكه انسان از مرز تربيت دور بماند، و هواى نفس بر او چيره شود اينچنين زندگى و حياتش توخالى و پوچ ميگردد و چنان آدمى در چاه تكبر و غرور و فريب خورى از دنيا فروميرود كه از تمام اهداف مثبت بازمانده و از وجود انسان انبار پر از شر و خطر ساخته ميشود.

 

دام لعنت

لعنت بمعناى دور ماندن از عنايت و لطف خداست، با توجه باين معنا شايد گروهى تصور كنند تنها مردم كافر، فاجر، فاسق، بت پرست، مشرك، ظالم گرفتار لعنت حقند، ولى اينطور نيست در گفتار پيامبر بزرگ چهره اى در گردونه لعنت معرفى شده كه براستى تكان دهنده و وحشت آور است!

رسول بزرگ ميفرمايد: النّاقص ملعون: آنكه كمبود دارد از رحمت خدا بدور است.

بدون ترديد ناقص در اين روايت منظور مردمى نيستند كه دچار نقص عضوند بلكه ناقص يعنى آن فرد يا خانواده يا ملتى كه از طرف خدا تمام عوامل رشد و كمال در اختيار آنهاست، ولى بعلت سهل انگارى و سستى از فضائل و پاكى و درستى و حسنات دورند، و براى جبران كمبودهاى خود اقدام نميكنند و بمبارزه با فقر مادى و معنوى برنميخيزند.

اينان چرا توقع دنياى آباد و آخرت آزاد از عذاب داشته باشند مگر جهل، وجدان خاموش، فطرت از دست رفته، نبود اخلاق ميتواند سبب سعادت و آفريننده سلامت باشد؟

دشمنان درونى و برونى بشر نميخواهند انسان براى جبران كمبودها برخيزد، دنيا با فريفتن، هواى نفس با تحريك تمايلات غلط، طاغوت با حكومت بر تمام هستى انسان، اربابان كفر با قواى مادى همه در كمين ربودن سرمايه هايند، و منتظرند كه با تكيه بر غفلت انسان بمحو آثار انسانى اقدام كنند، آيا ما هم بايد بنا بودى خويش كمك كنيم، و با دشمنان خويش بهمكارى برخيزيم و به كمبودهاى فكرى و روحى و تربيتى وقعى ننهيم؟! اگر اينطور باشد پس بايد گفت تا نقص هست ما در لعنت و عذاب خدائيم.

 

انسان محبوب

نفس طغيانگر نيرومندترين عامل توقف انسان از حركت بسوى خداست، هم اوست كه با تمام دشمنان ديگر همكارى كرده، انسان را دچار سيه روزى ميكند.

هواى نفس عينكى بر ديده طبع ميزند كه دشمن را دوست ببيند و دوست را دشمن و بقول قرآنمجيد عوامل خطر را در برابر انسان جلوه داده و تمام مشاعر و اعصاب را براى بدست آوردن آن عوامل بسيج ميكند، و با چنين خدعه و نيرنگى انسان را در آغوش بدبختى انداخته و راه زندگى را بجهنم منتهى ميكند.

اينجاست كه انسان مسئوليت عقلى و شرعى پيدا ميكند كه در مقام كسب قدرت و تحصيل نيرو و فراهم آوردن ابزار جهاد برآيد تا بهنگام هجوم هوا بتواند از خويش دفاع كند، و در ميدان مبارزه با اين گرگ خطرناك به پيروزى برسد.

قرار گرفتن در ميدان اين تجارت و كسب است كه انسان را محبوب خدا كرده و زمينه پيروزى در تمام زاياى زندگى را براى آدمى فراهم ميكند.

در اين جو است كه انسان مصداق اتم و اكمل الكاسب حبيب اللّه ميگردد، و چنين انسانهائى هستند كه خداوند در قرآن كريم در سه مورد از آنان بعنوان محبوب خويش ياده كرده:

1- إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ «1» 2- فِيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ «2» 33- إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ «3» در آيه اول و دوم اشاره بمردمى دارد كه درون را از دشمنان انسانيت پاك ميكنند و در آيه سوم اشاره بمجاهدان و مبارزانى كه كشور و جويار زندگى ملت را از شر دشمنان خارجى حفظ مينمايند، اين نكته ناگفته نماند كه قرآن و روايات اصرار به پاكسازى هر دو جهت درون و برون انسان را دارند، و پاكى درون است كه آدمى را به پاكسازى برون واداشته و بعبارت ديگر پاكى باطن همان تقوا و نيروى پرهيزگاريست كه علت ارزش و قبولى اعمال است.

نهج البلاغه در خطبه 191 سود پاكسازى درون و تقوا را چنين بيان ميدارد: فان التقوى فى اليوم الحرز و الجنّة، و فى غد الطّريق الى الجنّة، نيروى خويشتن دارى در زندگى دنيا پناه و سپر دفع عوامل ذلت است، و در جهان بعد راه بسوى بهشت.

گروهى پس از اينكه دعوت بحق و باصول تربيت الهى ميشوند در پاسخ ميگويند: در چنين زمانيكه عوامل فساد همچون كمربند زندگى را احاطه كرده كسب نيروى مقاومت امكان ندارد و بايد با سيل زمان و همرنگى با اكثريت بزندگى ادامه داد، لازم است كه پاسخ باين دسته از مردم كه عافيت طلبى و تن پرورى و گناه را بر حسنات و فضائل اخلاقى و روحى ترجيح ميدهند داده شود، تا آنان كه شيفته حقند دلگرمى بيشترى بدست آورده، و براى رسيدن بمقام قرب نيروى بهترى خرج كنند.

 

پاسخ بيك پرسش

آيا تحصيل نيروى مقاومت، در برابر دشمنان درونى و برونى درهر زمانى امكان دارد يا نه؟

بدون ترديد جوابا ين مسئله صددرصد مثبت است، زيرا تا انسان وجود دارد دشمن هم وجود دارد، و تا انسان و دشمنش در مقابل هم هستند، راه تحصيل نيروى باطنى و ظاهرى براى راندن دشمنان از صحنه زندگى باز است، اگر دشمن باشد ولى راه كسب نيرو براى جنگ با او فراهم نباشد بايد گفت از عدل دور است عدلى كه آسمان ها و زمين بر آن استوار است.

اما راه بدست آوردن نيروى ظاهر كه عبارت از سلاح جنگ و كارزار با دشمنان ملت و كشور و طاغوت هاى هر زمانست روشن و حركت در اين مسير هم بر ملت اسلام برنامه ايست ضرورى و واجب.

بدست آوردن نيروى باطن واجب تر و راهش رجوع به كتاب خدا و سنت پيامبر و گفتار ائمه و حكمت حكيمان و عرفان عارفان حقيقى و پند ناصحان و نوشته هاى دانشمندان بيدار و امثال اين برنامه هاست و هم اكنون «كه زمان ما دلگرمى شديد است و بشر در شرق و غرب در محاصره انواع عوامل فساد قرار دارد» آن منابع عالى تربيتى در اختيار انسان است و تا ظهور امام دوازدهم در اختيار تمام مردم آينده خواهد بود، اسلام باتمام ابعادش در هر عصرى پاسخگوى نيازهاى انسان است، و براى تربيت بشر و تقويت نيروهاى معنوى او، و شكوفا كردن استعدادهايش بهترين مكتب است.

قيام بى نظير مرجع بزرگ شيعه حضرت امام خمينى، و نداهاى بيدار باش آن انسان والا پيكر اسلام را از خرافات و برنامه هاى وارداتى زدود، اسلام راستين و سازنده در سايه كوشش آن حضرت بجامعه ارائه شد، در چنين فرصتى كه اميد در قلوب نااميدان تابيد، مستضعفين نيرو گرفتند، بسيارى از مردم كه تا قبل از طلوع وجود او در سستى و تنبلى و غرب زدگى ميزيستند خويش را در برابر منابع سازنده آئين حق قرار دادند و بسرچشمه هاى فضيلت ساز نزديك كردند و براى دفع خطرات دشمنان درونى و برونى بصحنه جهاد با هوا و با دشمن قدم نهادند، جوانانى كه از دين خبر نداشتند، و اگر بعضى از آنان در مدرسه و دبيرستان و دانشگاه ميخواستند نماز بخوانند خجالت ميكشيدند امروز در صف هاى منظم چند هزار نفرى در خيابانهاى ايران بنماز ميايستند و افتخار ميكنند، در تظاهراتى كه گاهى از يك مليون نفر تجاوز ميكند بوقت نماز بنماز ميايستند، با رباخوارى و بانكدارى سخت مبارزه دارند، مراكز فساد را يكى پس از يكى نابود و تعطيل ميكنند.

زنان و دخترن مسلمان كه عفت و فضيلتشان بوسيله عوامل غرب در خطر بود و از حجاب شرم داشتند هم اكنون در دسته هاى چند هزار نفرى با حجابى كه از دختر پيامبر سرمشق گرفته در تظاهرات شركت كرده و بنماز ميايستند، هم اين مرد و زن هستند كه به واجبات رو آورده از محرمات دور گشته و آراسته بحقوق اسلام شده و نويد بپا كردن حكومت اسلامى و پيروزى بر تمام دشمنان شرق و غرب را سر داده اند، در اين زمان كه بنگارش اين دفترچه مشغولم بلوك غرب و شرق، و ابرقدرتهاى زمان از سازندگى و نيروبخشى اسلام به تعجب آمده و در برابر ملت مسلمان ايران در تمام جبهه ها مشغول به عقب گرد هستند، عوامل آنان در داخل ايران درتمام زوايا شكست خورده، و جامعه اسلامى با سربلندى هرچه تمامتر بفعاليت الهى خود مشغول است، حتى كودكان و اطفالى كه هنوز بمدرسه نرفته در خيابانها و كوچه ها با شعارهاى اسلامى حركته ميكنند و خواستار عمل بقرآن و بپا شدن حكومت اسلامى هستند «4» من كه خود در مسير روحانيت قرار دارم در طول مطالعاتم بملتى كه رشد سياسى و مذهبى و انسانى آنان هم چون ملت روزگار ما كه در سال 1357 شمسى هستند برنخورده ام، تمام اين برنامه ها از بركت اسلام است، اسلامى كه مزجع بزرگ شيعه و دستيارانش بمردم معرفى كردند، و جامعه ايرانى را از ذلت و بدبختى رهاندند.

انسان هرچند كه در قله خطر قرار گرفته باشد، و دشمن از هرسو كه او را احاطه كرده باشد و در وارد آوردن ضربه هاى هولناك پافشارى كند، ميتواند با اتصال بمنابع نيروبخش فرهنگ اللّه و آراسته شدن بترتيب توحيدى با دشمن بجنگ برخاسته و بدون شك بر او پيروز گردد و نيروهاى ابليسى را وادار به عقب نشينى كند.

حر بن يزيد رياحى از چهره هائيست، كه در قله خطر قرار داشت و با آخرين طبقه جهنم لحظه اى بيش فاصله نداشت، ولى با كمك گرفتن از نيروى انديشه و قدرت وجدان، و شعله ايمان، و نداى فطرت و عاقبت انديشى و برگشت بآئين الهى، با هواى نفس و تمايلات غلط بجنگ برخاست و پس از غلبه بر دشمن درون بمبارزه با دشمنان بيرونى و ارتش كثيف يزيد اقدام كرد، و با حركت در جويبار معنويت خود را بحوزه حيات عاشقان خدا رساند، و نام پاك و مقدسش را در زمره آزادمردان عالم قرار داد.

بهنگاميكه در سايه نيروى معنوى و قدرت خودنگهدارى دشمنان درون از پاى درآمدند، جنگ با دشمن بيرون كار سهلى خواهد شد، با سركوب كردن هواى نفس، و شهوت غلط، آدمى مال و جان را بعنوان دو برنامه ناقابل به پيشگاه الهى نثار كرده، و نه اينكه از شركت در ميدان جنگ نميهراسد، بلكه با عشق و شوق وارد كارزار شده و همچون عمرو بن جموع براى رسيدن به لقاء اللّه اصرار ميورزد. زمانيكه هواى نفس با نيروى تقوا مهار شد، و دست جنايت بار نفس اماره از برنامه هاى آدمى از ريشه جدا گشت، انسان تمام دشمنانش را در ابعاد مختلف حيات بصورت اصلى مشاهده خواهد كرد، و بدشمن اجازه تعرض بحريم مادى و معنوى خود نخواهد داد.

راستى انسانى را كه منابع ملكوتى سير كرده، و تشنه اى را كه چشمه هاى فضائل سيراب كرده چه راه آشتى با دشمن است، و چه ميلى بسفره خصم دارد و چه نيازى به لذت برن از گناه و عوامل آن؟

آدم سير چه ميلى به غذا دارد، سيراب چه تمايلى به آب، و پهلوان نيرومند تمرين ديدهه چه ترسى از حريف؟

 

راه صحيح

ميدانيم كه قرآن و پيامبر و امام همه ميزان شناخت حق از باطلند، و روشن است كه اگر از اين چهره هاى اصولى بعنوان تراژدى مشخص كننده درستى از نادرستى استفاده نكنيم، در دنيا دچار شقاوت و در آخرت گرفتار عذاب خواهيم شد.

جوامعى كه برنامه هاى حيات خود را با اين ميزانها تنظيم نكردند يا نميكنند در زندگى مادى و معنوى دچار بحرانهاى سخت بودند و هستند و هرچه براى گشودن گره مشكلات فعاليت ميكنند، بر مشكلات افزوده تر ميگردد، و تنها راه حل نابسامانيها بازگشت بفرهنگ خداست.

پيامبر بزرگ اسلام پس از قرآن مجيد مهمترين ميزان اللّه بروى زمين است، روى اين حساب عمل و سخن و امضاى او براى تمام انسانها حجت است، و با توجه بحيات سراسر پر افتخار و پاك او ميتوان راه صحيح حيات را از مسير غلط بازشناخت.

در اين بخش به پاسخى از پيامبر در برابر يك پرسش اشاره ميشود، تا با در نظر گرفتن آن پاسخ براى زندگى خويش جهت تعيين كرده و براى نيل بعزت در حركت آئيم، از آن پيشواى بى نظير پرسيدند سعادت در چيست؟ پاسخ گفت: طول العمر فى طاعة اللّه، زندگى دراز مدت در ميدان فرمانبردن از خدا، آرى ماندن بيشتر كسب نيروى فوق العاده تر، مبارزه گسترده تر، شناخت بهتر، جنگ با دشمن، فعاليت برتر، گردش در مدار والاتر، تحصيل سعادت دو سرا ترجمه اين جمله است.

كراهت انبياء و ائمه از مرگ باين خاطر بود كه عمر هرچه كوتاهتر باشد سرمايه كمترى نصيب آدمى ميگردد، آنان آرزوى مرگ نداشتند و طلب مردن نميكردند، زيرا ميدانستند دنيا خانه ايست كه براى كسب فضيلت بهترين تجارتخانه است و هرچه انسان بيشتر بماند و مبارزه گسترده ترى با هواى نفس و دشمنان بيرونى داشته باشد، بفيوضات برترى نائل ميآيد.

طاعت از خدا يعنى چه؟ يعنى جهاد، و مبارزه با موانع راه انسانيت، و اگر عمر در فرمانبرى از اللّه صرف نشود عمر نيست، روى گرداندن از منابع توليد حسنات، بخاموشى دادن شعله فطرت و وجدان، تمام انديشه را صرف كردن در برنامه هاى شكم و شهوت، همت واراده را خرج كردن در راه بدست آوردن زيور و زينت كار مردم زبون و پست است، مردميكه تعدادشان در زمان ما كم نيست، راج فساد در همه شئون حيات بوسيله ستمگران و اربابان طاغوتى بدست همين مردم سست اراده و عاشق ماديات است.

اينان روح مواج و ابدى خواه انسانى را از ملكوت عالم جدا كرده، و بسوى حوزه ماديت محض سوق داده و باين خاطر با هيچ گناه و معصيتى قانع نشده و خويش را تبديل بيك موجود پليد و شيطانى نموده، چون سگ هار بهركسى حمله ميبرند، و چونكفتار بهر لاشه اى دست ميآلايند و چيزى جز خاك گور آنان را آرام نخواهد كرد.

اينان همان مردمى هستند كه با فعاليتهاى غلط خود، و با معكوس كردن واحدهاى تربيتى، براى رشد ديو درون و شيطان برون حمالى كره و از اين راه ضربه هاى غير قابل جبرانى بخويش وارد ميكنند.

على عليه السلام بنا به نقل تحف العقول ص 217 ميفرمايد: و اعلموا انّ الهالك من هلك دينه والحريب من حرب دينه: هلاك شه آن بدبختى است كه دين از دست داده و غارت زده آن بيچاره ايست كه پيوندش را با خدا بريده است، راستى چه اندازه احمقى است كه انسان با دست خويش گرگ درون و گرگهاى برون را بپرورد و اول بار خود انسان طعمه آنان شود!!

رابطه داران باحق از خداوند عمر طولانى ميخواهند، و از سر رسيدن مرگ وحشت ندارند.

عمرى كه در پرستش حق سپرى شود، روزگار انسانى كه تمامش بمبارزه با شرك و هواپرستى تمام گردد، اوقاتى كه بتحصيل خير دنيا و سعادت آخرت بپايان برسد چرا صاحبش از مرگ كراهت داشته باشد و بچه خاطر از مردن بترسد؟

در ميان انسانها يك نفر از مرگ نميترسد و بهنگام در رسيدن وقت انتقال از اين عالم بجهان ديگر غرق در شوق و لذت ميگردد دو نفر از مرگ و مردن سخت در وحشت و ترسند، سه گروه شدن مردم در برابر مرگ بمقتضاى اجراى مسئوليت و تكليف و نقص در اجرا يا عدم اجراى آن است.

 

 

 

پی نوشت ها:

 

 

______________________________

 

(1)- البقره 222

(2)- التوبه 108

(3)- الصف 4

(4)- اين مطالب را من قبل از محرم و صفر نوشته بودم، ولى در روز سيزدهم فروردين ماه 1358 كه مشغول غلطگيرى بودم راديو در ساعت 8 صبح اعلام جمهورى اسلامى كرد و پيروزى ملت را برهبرى حضرت امام خمينى در همه جوانب اعلام كرد.

 

 

  مطالب فوق برگرفته شده از

کتاب : نظام تربيت در اسلام   


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

اعمال ماه ذی‌القعده
ابلیس یا شیطان؟ کدام واژه صحیح است؟
روایتی از امام صادق(ع) درباره تهمت
رابطه بین استاد و شاگرد در امور تربیتی
حورالعین در برزخ یا قیامت؟
راهکار بدست آوردن يقين
فضیلتی که ثمره‌اش دوام نعمت است!
چرا خدا به شیطان مهلت داد؟
چه کسانی مورد رحمت خدا قرار نمی گیرند؟
خلقت آدم و حوا و نسل آنان‏

بیشترین بازدید این مجموعه

دعای امام سجاد(ع) به وقت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان
اسوة حسنه از ديدگاه قرآن كريم
مساله عطش در کربلا
گزارشی از سیره نبوی
اسرار زیارت امام رضا (ع)
واژه‌ی کلام در قرآن
مقام حضرت خدیجه(س)
روزشمار واقعه‌ كربلا در یک نگاه
سوره ای از قران جهت عشق و محبت
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^