فارسی
شنبه 15 ارديبهشت 1403 - السبت 24 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

آیین نامه دروغگویی

آیین نامه دروغگویی

 

پدید آورنده : سیدحسن اسلامی ، 

 

 ما در جهانی پر از شرارت زندگی می کنیم؛ جهانی که می کوشد از صدق ما سوء استفاده کند و چه بسا راستگویی ما به ناحق به بهای جان خود و یا دیگران تمام شود. به گفته کانت: «اگر ما بخواهیم در تمام موارد، حقیقت را دقیقاً مراعات کنیم، اغلب باید بهای شرارت دیگران را که از حقانیت ما سوءاستفاده می کنند، بپردازیم. اگر همه افراد، خوش طینت باشند، نه فقط تکلیف است که هیچ کس دروغ نگوید، بلکه همه باید به این جهت دروغ نگویند که دروغگویی موجب اضطراب و نگرانی آنها می شود؛ اما اکنون چون بسیاری انسان ها اهل شرارت اند، واقعیتْ این است که انسان، اغلب به موجب مراعات دقیق حقیقت، در معرض خطر قرار می گیرد. لذا اغلب در اندیشه دروغگویی است... در این شرایط، دروغ، یک سدّ حفاظتی محسوب می شود. سوء استفاده دیگران از قدرت، به من اجازه می دهد که از خود دفاع کنم... پس موردی پیدا نمی شود که من نیاز به دروغ داشته باشم؛ مگر این که تحت فشار قرار گیرم و قانع شده باشم که دیگری می خواهد از راستگویی من سوءاستفاده کند».(1) آری! مقصود، نادیده انگاشتن واقعیت نیست. لذا ما گاه ناگزیریم که دروغ بگوییم و این دروغ ما مصلحت آمیز خواهد بود. اما همچنان جای این پرسش است که در چه مواردی می توان دست به این کار زد و معیار مصلحت چیست؟

 

معیار مصلحت

در این جا به نظر می رسد به جای کاوش برای یافتن معیاری انتزاعی و کلی از طریق پرسش های مشخصی ببینیم که چه باید کرد. در نتیجه اگر نتوانستیم از پس پرسش های خود برآییم و هنوز دروغ را مصلحت آمیز دانستیم، به احتمال زیاد، دروغ ما چنین است، اما اگر اندک تردیدی داشتیم، باید احتمال قوی دهیم دروغ ما دروغی منفعت طلبانه و غیر اخلاقی است. در این نوشته پرسش هایی فراهم آمده است که می توان آنها را به شوخی، «آیین نامه دروغگویی» خواند؛ به این معنا که هرگاه خواستیم دروغی مصلحت آمیز بگوییم، باید با رعایت این آیین نامه باشد. هدف از این آیین نامه آن است که هرگاه خواستیم دروغ بگوییم، به جای آن که از تعبیر کلی و مبهم و سیال مصلحت آمیز استفاده کنیم، بکوشیم واقعا دریابیم که دروغ ما برای تأمین منافع ماست، یا حفظ جان و آبروی کسی و سلامت نظام اجتماعی. اما اصول آیین نامه از این قرار است:

 

اصول آیین نامه

یک . آیا در جایی که تصمیم گرفته ایم دروغ بگوییم، حاضریم که در همان شرایط به ما دروغ گفته شود؟ این پرسش جدی که راه را بر قاعده زرین می گشاید، در بسیاری از موارد، ما را به تجدید نظر در تصمیم خود وا می دارد. مقصود از قاعده زرین، کهن ترین قاعده اخلاقی جهان است، که رد پای آن را می توان در تعالیم اخلاقی همه ادیان و مکاتب اخلاقی یافت. از این قانون، تقریرهای گوناگونی ارائه شده است که همه یک حقیقت را بیان می دارد. اما تقریر کنفوسیوسی آن چنین است: روزی یکی از شاگردان کنفوسیوس (معلم و حکیم بزرگ چینی) از استاد پرسید: «آیا در جهان، کلمه ای عام و دستوری کلی وجود دارد که بتوان آن را قانون حیات در سراسر عمر قرار داد؟». استاد جواب داد: «آری! عمل متقابل، همان کلمه کلی و دستور عمومی است و آن این است که آنچه را که بر خود روا نمی داری، بر دیگران نیز روا مدار».(2)

این قاعده در سنت ادیان ابراهیمی نیز جایگاه ویژه ای دارد و خاستگاه اخلاق و غایت آن به شمار می رود. حضرت عیسی مسیح این قاعده را عصاره کتاب های آسمانی بر می شمارد و چنین می گوید: «پس آنچه می خواهید دیگران برای شما بکنند، شما همان را برای آنها بکنید. این است خلاصه تورات و کتب انبیا».(3) ایشان همچنین می گوید: «با مردم، آن گونه رفتار کن که انتظار داری با تو رفتار کنند».(4)

در سنّت دینی ما نیز بر این قاعده، تأکید بسیار شده است. رسول خدا(ص) در سخنی که مقبول همگان است چنین می فرماید: «کسی از شما ایمان نمی آورد، مگر آنچه را برای خود دوست می دارد، برای برادر [مسلمان] خود نیز دوست بدارد».(5)

گمان نرود که این دستور، تنها رفتار ما را در برابر دیگر همکیشان ما تنظیم می نماید؛ این، قاعده ای است عام و فراگیر که بر زبان امام علی(ع) زبانی جهانی یافته و اساس رفتارهای اخلاقی به شمار آمده است. ایشان در طی سفارش های دقیقی به فرزندشان امام حسن(ع) چنین می فرماید: «پسرکم! خود را میان خویش و دیگری میزانی بشمار. پس آنچه برای خود دوست می داری، برای جز خود دوست بدار. و آنچه تو را خوش نیاید، برای او ناخوش بشمار. و ستم مکن، چنان که دوست نداری بر تو ستم رود و نیکی کن، چنان که دوست داری به تو نیکی کنند. و آنچه از جز خود زشت می داری، برای خود زشت بدان و از مردم برای خود، آن بپسند که از خود می پسندی در حق آنان».(6)

سعدی نیز این آموزه را این گونه تقریر می کند:

من شنیدم ز پیر دانشمند

تو هم از من به یاد دار این پند

آنچه بر نفس خویش نپسندی

نیز بر نفس دیگری مپسند.

این آموزه، در ضرب المثل های فارسی به تعبیرات گوناگونی بیان شده است که درخور توجه است، مانند «با کسان آن کن که با خود می کنی».(7)

دو . دروغی که می خواهیم بگوییم، به مصلحت کیست؟ به مصلحت ما، یا شخصی که می خواهیم به او دروغ بگوییم یا شخص دیگر؟ به جای استفاده از تعبیر کلی مصلحت آمیز، بهتر است بکوشیم دقیقا برای خویشتن روشن سازیم که از طریق دروغ، در پی تأمین مصلحت چه کسی هستیم.

سه . آیا این دروغ واقعا مصلحت آمیز است؟ این پرسش به ما کمک می کند که خود را نفریبیم و حتی المقدور به نام دروغ مصلحت آمیز (به تعبیر مرحوم مطهری)، دروغ منفعت خیز نگوییم؛ چرا که غالبا مقصود ما از مصلحت، همان منفعت است.

چهار . آیا چنین دروغی اجتناب ناپذیر است؟ بسیاری از دروغ ها به فرض مصلحت آمیز بودن هم اجتناب پذیرند. از این رو باید کوشید و در هر مورد که ممکن است، آن را با اقدامات دیگری جایگزین ساخت.

پنج . آیا این دروغ، پایاست؟ در موارد بسیاری دروغگویی، راه حل موقتی و ضعیفی برای حل مشکلی غیرمنتظره است. اگر آن موقع که احساس می کنیم باید دروغ بگوییم به این نکته توجه داشته باشیم که هیچ دروغی پایا نیست و به زودی دروغ ما آشکار می شود، شاید در تصمیم خود بازاندیشی نماییم.

شش . آیا برای دفاع از دروغ خود، تدبیری اندیشیده ایم؟ با توجه به اصل پیشین هر دروغی که بگوییم، دیر یا زود (اما غالبا زودتر از آنچه می پنداشته ایم)، آشکار می شود. حال آیا برای دفاع از درستی دروغی که می خواهیم بگوییم، اندیشیده ایم و آماده ایم که با آشکار شدن حقیقت، نشان دهیم که واقعا این کار ما از سر مصلحت و خیرخواهی بوده است؟ نتیجه این تأمّل، غالبا منفی است و در می یابیم که کمتر چنین آمادگی ای داریم و دفاع ما چندان مقبول نیست.

هفت . آیا حاضریم هزینه دروغ خود را بپردازیم؟ هیچ دروغی (حتی مصلحت آمیز آن)، بی هزینه نیست. این پندار خامی است که: زبان، استخوان ندارد و آن را هرگونه بخواهیم می توانیم در دهان خود بچرخانیم. حقیقت مطلب، این است که ما همواره اسیر سخنی هستیم که می گوییم. پدری که ناخواسته و از سر عادت زبانی به فرزندش وعده ای می دهد، تا آن را بر آورده نسازد، از بند اسارت سخن خود نخواهد رست. حال ما باید ببینیم در صورت آشکار شدن دروغ خود حاضریم هزینه های احتمالی و قطعی آن را بپردازیم.

هشت . آیا به پیامدهای درازمدت دروغ خود اندیشیده ایم؟ هر دروغی که ما بگوییم با همان تحلیل و بر اساس همان اصول، احتمالاً دیگران نیز خواهند گفت؛ برای مثال اگر من به عنوان یکی از مسئولان اجتماعی، مصلحت عمومی را در انکار حقیقتی دیدم و برای پوشاندن آن دروغی گفتم، به احتمال زیاد، مسئولان دیگر نیز در همان شرایط و با همان تحلیل، دروغ خواهند گفت. نتیجه آن است که این استثا به صورت قاعده در خواهد آمد و دروغی که قرار بود راه حل مشکلی باشد، کارکرد خود را از دست خواهد داد؛ یعنی دیگر این دروغ، دروغ نخواهد بود؛ چرا که توان فریفتن کسی را نخواهد داشت. این، کمترین پیامد اجتناب ناپذیر دروغگویی است.

حال اگر واقعا هم در جایی بخواهیم دروغ بگوییم و این کار از سر مصلحت باشد، باز مصلحت اقتضا می کند که دروغ نگوییم و این حربه را برای روز مبادا نگه داریم. به تعبیر دیگر، برای این که بتوانیم دروغی بگوییم که از ما باور کنند، باید هرگز دروغ نگوییم. این جمله ای تناقض دار است، اما واقعیت، همین است. مردم، دروغ کسی را باور می کنند که راستگو باشد. به تعبیر سعدی، دروغ گفتن، مانند ضربتِ اثرگذار است که اگر زخمش بهبود یابد، نشانه اش برجا می ماند: «همچون برادران یوسف که به دروغی موسوم شدند، نیز به راست گفتن ایشان اعتماد نماند».(8)

یکی را که عادت بود راستی

خطایی رود، در گذارند از او

وگر نامور شد به قول دروغ

دگر راست باور ندارند از او».(9)

نُه . چگونه دروغ خود را باورپذیر کنیم؟ از سخن بالا می توان چنین نتیجه گرفت که برای این که دروغ ما پذیرفته شود، باید خود راستگو باشیم. از سوی دیگر اگر بخواهیم راستگو باشیم، نباید دروغ بگوییم. و این، قضیه منفصله ای است که ظاهرا از آن گریزی نیست؛ اما ممکن است راه حل میانه ای در پیش بگیریم؛ به این معنا که راستگوی مطلق (جز معصوم)، وجود ندارد و همچنین دروغگوی مطلق نیز امکان زیست ندارد و اگر کسی هم اعتراف کند که هر چه می گویم دروغ است، باز حداقل همین گزاره او راست خواهد بود. در نتیجه می توان نموداری رسم کرد که یک سر آن، دروغگوی محض و سوی دیگر آن، راستگوی محض قرار می گیرد. اعتماد مردم به اندازه تمایلی که یک فرد به سمت راستگویی پیدا می کند، نسبت به وی افزایش می یابد و به میزانی که به سمت دروغگویی میل می کند، کاسته می شود. حال، راه حل مسئله این است که حتی المقدور دروغ نگوییم و با گفتن راست های پیاپی، اعتماد عمومی را به خود جلب کنیم و آن گاه به هنگام ضرورت می توانیم دروغ مصلحت آمیز بگوییم.

این تحلیل، درست است. تنها یک اشکال دارد و آن این است که پدید آمدن اعتماد عمومی، غالبا محصول هزاران راستی است که انسان می گوید؛ اما این اعتمادِ برآمده از هزاران راست، معمولاً با چند و حتی گاه با یک دروغ، از میان می رود و دو باره نیز نمی توان به سادگی، وضع گذشته را پدید آورد؛ چرا که: تجربه نشان داده است که اعتمادی که از دست می رود، بازسازی آن غیرممکن و لااقل بسیار مشکل خواهد بود.

از سوی دیگر، کافی است که ما دروغی مصلحت آمیز بگوییم و توفیق حاصل کنیم. این کامیابی، دامی می شود و ما را به دروغ های مشابه در شرایط مشابه و به تدریج حتی در شرایط غیر مشابه بر می انگیزد. دروغ گفتن هم (به گفته کسانی که آن را آزموده اند) مانند اعتیاد است که به سادگی نمی توان از آن باز ایستاد. حاصل این تأمّل، آن است که اگر در پی منافع دراز مدت خود هستیم، نباید آن را با دروغی تباه کنیم و اگر هم در پی مصلحت برآمده ایم، باز به گفته حافظ: کار بد، «مصلحتْ» آن است که مطلق نکنیم.

ده . آیا می ارزد که دروغ بگوییم؟ اگر این فرایند طولانی را بپیماییم، احتمالاً ترجیح خواهیم داد که از دروغی که منافع و مصالح آن مشکوک، اما زیان هایش قطعی است،بپرهیزیم و برای حل مشکل خود یا دیگری، راه سالم تری در پیش بگیریم؛ زیرا در نهایت، حقارت دروغگو را نشان می دهد و چونان آینه ای او را رسوا می سازد. به گفته تئودور آدورنو: «آدمی که دروغ می گوید، شرمنده است؛ چرا که هر دروغ، به او پَستی جهانی را می آموزد که در حالی که او را وادار می سازد تا برای زنده ماندن دروغ بگوید، بی درنگ، آوازی در مدح وفاداری و صداقت می خواند...دروغ... امروزه به یکی از تکنیک های وقاحت، بدل شده است که هر فرد را قادر می سازد که به دور خود، فضایی یخزده را بگستراند تا بتواند در پناه آن، رشد و نمو کند».(10)

 

 

پی نوشت ها:

 

 

1 . درس های فلسفه اخلاق، ایمانوئل کانْت، ترجمه: منوچهر صانعی درّه بیدی، تهران: نقش و نگار، 1378، ص307 ـ 308 .

2 . تاریخ جامع ادیان، جان بی. ناس، ترجمه: علی اصغر حکمت، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1373، ص377.

3 . عهد جدید، انجیل متی، ترجمه: کشیش ساروخاچیکی، باب7، بند12 .

4 . همان، انجیل لوقا، باب6، بند31 .

5 . الموسوعة العربیة العالمیة، ریاض: مؤسسة اعمال الموسوعة للنشر، 1419ق، ج18، ص34 .

6 . نهج البلاغه، ترجمه: سیدجعفر شهیدی، نامه 31، ص301 .

7 . ده هزار مثل فارسی، ابراهیم شکورزاده، مشهد: آستان قدس رضوی، 1372، ص36 .

8 . سوره یوسف، آیه 18.

9 . گلستان، ص186.

10 . «گزیده هایی از اخلاق صغیر»، تئودور آدورنو، ترجمه: هاله لاجوردی، فصل نامه ارغنون، ش 16 (تابستان 1379)، ص 396.


منبع : پايگاه حوزه
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

چهره ملكوتى شهيد در آیات و روايات‏
فاطمه زهرا علیها السلام سر لیلة القدر
فرخنده میلاد حضرت ثامن الائمه علی ابن موسی الرضا ...
گوشه‌‌هایی از الگوی رفتاری سیدالشهدا (ع) در ...
امام جواد (ع) از منظر دیگران
گره‌های زندگی از این جا شروع می‌شوند!
آیا پاداش ده برابر، براى انجام هر كار نیك است؟
سفارش به دعا براي ديگري
آيات و روايات در منزلت دعا
استجابت دعاى چهار گروه‏

بیشترین بازدید این مجموعه

خیانت در امانت
خيانتها و جنايات شيطان‏
گریه ملائکه و اهل آسمان بر امام حسین (ع)
با تندی اخلاق، زیارت حضرت مهدی (عج) ممکن نیست!
شهادت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام
چه کسانی امام حسین (ع) را یاری نکردند؟
نظم دقیق در هستی
اعتکاف؛ مکتب خودسازی
پنج قدم تا بهشت !!
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^