فارسی
سه شنبه 02 مرداد 1403 - الثلاثاء 15 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

تبرك جستن به نامه‏هاى آخوند ملا عباس‏

او هميشه نامه هايى را كه به اشخاص مى نوشت، ترتيب اثر مى دادند، پيش از نام خودش كلمه الأحقر و مانند اينها نمى گذاشت و تمام صفحه كاغذ را كه معمولًا به اندازه كارت ويزيت بود از نوشته پر مى كرد و هيچ كنارش را سپيد نمى گذاشت زيرا آن را اسراف مى دانست و آن كاغذ كوچك را تا مى كرد و همچنان بدون پاكت به دست صاحب حاجت مى داد، با نامه او اگر كسى را توقيف كرده بودند، رها مى كردند و اگر از كسى جريمه اى مى خواستند، مى بخشيدند و اگر آن كس مديون بود، مهلتش مى دادند.

من به ياد دارم كه روزى زنى به شكايت آمد كه شوهرش را يكى از خوانين محل كه رئيس قراسوران «1» بود به سببى توقيف كرده بودند، پدرم نامه اى از همان گونه كه ذكر شد به آن خان نوشت، هنگام ظهر بود كه آن زن رفت و پس از ساعتى برگشت و گفت: نامه شما را بردم و دادم، نهارش را خورده بود و مى خواست بخوابد و نوكرش قطيفه يعنى شمد رويش را مى كشيد، نامه را خواند و پاره كرد و دور انداخت! پدرم از اين موضوع دلگير شد، اين مطلب به گوش آن خان رسيد، روزى آمد نزد پدرم، عين همان نامه را از بغلش در آورد و بوسيد و به آخوند نشان داد و گفت: من تمام نامه هايى كه از شما دريافت كرده ام نگهداشته و وصيت كرده ام كه وقتى از دنيا رفتم آنها را در لاى كفنم بگذارند كه وسيله نجات من باشد در نزد خدا، من به اين زن گفتم: الآن مى خواهم بخوابم و فلانى اينجا نيست كه بگويم شوهرت را آزاد كند، عصر كه پيش من آمد، مى گويم برود و شوهرت را آزاد كند و اين زن آمده به شما چنين دروغى گفته است. متأسفانه ارباب حوائج از اين گونه دروغ ها فراوان مى گفتند و اكنون نيز مى گويند.

بدين گونه مرحوم حاج آخوند علاوه بر مواظبت دائم بر عبادات شخصى در تمام بيست و چهار ساعت، شب و روز حتى بعد از نيمه شب زمستان و در نيمه روز تابستان براى هرگونه كار شرعى و حاجتى كه مردم داشتند مى شتافت و در راه انجام اين وظايف و خدمات، آنچه را كه در نظر نداشت فقط خودش بود.

من كه نزديك به چهل سال از عمرم را در زمان حيات مرحوم حاج آخوند گذرانده ام با اطمينان مى گويم او مردى بود كه نفس خود را كشته بود، مثلًا پيش مى آمد كه گاهى بعد از نيمه شب در خانه ما را مى زدند و ما با وحشت از خواب بيدار مى شديم، مى ديديم كسى است از خانه اى آمده، مى گويد: فلانى در حال احتضار است، آقاى حاج آخوند به بالينش بيايند! فوراً بى تأمل و بى كمترين اكراه مانند پرنده سبك بالى برمى خاست وضو مى گرفت و مى رفت .


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

معراج و صعود انبیا و اولیا
با هر کس رفیق نشو!
بدترین فقر
عذاب الهی
آنچه خوبان همه دارند
قسمتى از مشکل با ارایه ى توبه برطرف شد
مقام حضرت عباس (ع)
به جان كسى تعرّض نكنيد
على (ع) هم اين دعا را مى‏خواند
همسايه امام صادق عليه السلام‏

بیشترین بازدید این مجموعه

قسمتى از مشکل با ارایه ى توبه برطرف شد
نماز گامى براى توبه
انسان مطلع الفجر اسماى حق
به جان كسى تعرّض نكنيد
روش رسول خدا، صلى اللّه عليه و آله، درباره ...
قدر عافيت كسى داند كه به مصيبتى گرفتار آيد
رابطه علم خداوند و سرنوشت انسان‏
عقل انسان
مقام حضرت عباس (ع)
هرچه خوبی برای خود می‌ پسندی، برای دیگران هم ...

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^