نويسنده: مهسا فاضلي
چگونگي تفسير قرآن کريم از منظر امام علی عليه السلام
علي عليه السلام درباره ي اهميت قرآن و تأکيد بر خواندن و انديشيدن و شنيدن گلبانگ نغمه هاي آسماني کتاب خدا، سخنان نغز و آموزنده اي دارد. اما کلمات ارزشمند آن حضرت عليه السلام درباره ي کتاب خدا تنها محدود در زيبايي هاي ظاهري قرآن نمي شود؛ بلکه اين پيشواي بزرگ تفسير، درباره ي فهم قرآن و تفسير کتاب الهي سخنان و نظريات بلندي دارد. در شرايطي که حاکمان روزگار از فهم و تفسير قرآن منع مي کردند و از تفسيرهاي آگاهانه اي که با سلطه ي حاکمان مسلط در تضاد بود، جلوگيري مي نمودند، امام علي عليه السلام بر روي آوردن به قرآن و فهم و تفسير کتاب خدا تأکيد مي کرد و در جهت نماياندن معارف بلند قرآن و تفسير راستين آيات الهي، تلاش مي نمود.
عليه عليه السلام در بياني دقيق به شناسايي و شناساندن محتواي قرآن مي پردازد و انواع معارف آن را مي نماياند و با بيان چگونگي پيوند قرآن و سنت، گويا غيرمستقيم مي فهماند که فهم استوار قرآن در گرو آگاهي به اين معارف و اطلاع از اين دانش هاست.(1) اين مطلب در آخرين بخش خطبه ي اول نهج البلاغه که از عميق ترين خطبه هاي علوي است، به چشم مي خورد:
کتاب ربّکم: مبيِّناً حلالَه و حرامَه و فرائضَه و ناسخه و منسوخَه و رُخَصَه و عزائمَه و خاصَّه و عامَّه و عِبَرَه و أمثالَه و مُرسلَه و مَحدودَه و محکمَه و متشابَهه، مُفسِّراً جُمَلَه و مبيّناً غوامضَه، بينَ مأخوذٍ ميثاقُ علمِه و موسّعٍ علي العبادِ في جَهلِه و بينَ مُثبَثٍ في الکتابِ فَرضُه و مَعلومٍ في السنّةِ نَسخُه و واجبٍ في السنّةِ أخذُه، و مُرخَّصٍ في الکتابِ تَرکُه و بينَ واجبٍ بوَقتِه و زائلٍ في مُستَقبَلِهِ و مباينٍ بينَ محارمِه: من کبيرٍ أَوعدَ عليه نيرانَه، أو صغيرٍ أرصَدَ له غفرانَه و بينَ مقبولٍ في أدناه و مُوسّعٍ في أقصاه؛
کتاب پروردگار در دسترس شماست. حلال و حرام آن پيداست؛ واجب و مستحب آن هويداست. ناسخ و منسوخش روشن، رُخصت و عزيمت آن معين، خاص و عامش معلوم، پند و مثل هايش مفهوم، مطلق و مقيدش پديدار، محکم و متشابهش آشکار، مجمل آن تفسير شده و نامفهومش تعبير شده، از حکمي که بدانند انجام دادني است و آنچه ندانند و واگذاردني است، حکمي است وجوب آن در قرآن معين و نسخ آن در سنّت مبرهن و حکمي که سنّت گويد بايد و کتاب رخصت دهد که ترک آن شايد و حکمي که در وقتي خاص بر مکلّف نوشته است و چون وقتش سپري شد تکليف هشته است و حرام هايي ناهمسان، با کيفرهايي سخت و يا آسان، گناهي بزرگ که کيفرش آتش آن جهان است و گناهي خُرد که براي توبه کننده، اميد غفران است يا آنچه مقبول، ميان دشوار و آسان است.(2)
قرآن کريم هدايت و مجموعه اي از تعاليم الهي در جهت راهبري و هدايت انسان است. قرآن، آيين نامه ي زندگي اجتماعي، سياسي و فکري مسلمانان است. انسان ها براي يافتن راه هدايت و فهم برنامه هاي هدايتي قرآن، نياز به مفسّراني آگاه و هوشيار دارند. اينان کساني هستند که بر معارف و دانش هاي قرآني احاطه ي کامل دارند و افزون بر آن در کوران هاي اجتماعي و سياسي و فرهنگي درگيرند و بر اين جريان ها نيز آگاه مي باشند.
علي بن ابي طالب عليه السلام قرآن را در کشاکش صحنه ي سياست و فرهنگ تفسير کرده و ابعاد آن را براي مردم آشکار نموده است و با تکيه بر آيات وحي، صف هاي گوناگون را بازشناسانده است. او با تفسيرهاي روشن گرانه ي خود، در حقيقت به تطبيق دقيق مفاهيم قرآني بر جريان هاي زمان و به ديگر سخن « تأويل » راستين قرآن کريم، پرداخته است.
شيوه آن حضرت در تفسير، اين گونه نبود که بدون توجه به جريان هاي زمان و رويدادهاي حاکم، به تفسير آيات توحيد و معاد بپردازد و با کناره گيري از رخدادهاي اجتماعي و فرهنگي، قرآن را تفسير نمايد.
علي عليه السلام در جايگاه مفسّري راستين و رهبري بيدار که بايد لحظه به لحظه، امت را راهبري کند و از اين که گرفتار حزب شيطان شوند، هشدار دهد، به چهره نمايي از منافقان مي پردازد و در قالب جمله هاي بس گويا و روشن، خُلق و خو و سلوک فردي و اجتماعي آنها را مي نماياند و در آخر، اين آيت الهي را تلاوت مي کند: (3)
( أُولئِکَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ أَلاَ إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ )(4)؛آنان حزب شيطانند، بدانيد که حزب شيطان زيانکارند.
دانش هاي مورد نياز در تفسير قرآن
مفسر براي تفسير قرآن به دانش هاي زيادي نيازمند است که در بحث هاي مربوط به مقدمات تفسير بدان ها پرداخته مي شود. علي عليه السلام به عنوان پيشواي مفسران در اين زمينه سرآمد همگان بود و بر اين دانش ها احاطه ي کامل داشت. اينک به اختصار درباره ي اين مطلب سخن مي گوييم.
آشنايي با لغت
شناخت معاني دقيق واژه هاي قرآن و دريافت مفهوم واژه هاي دشوار و تشخيص معنايي واژه ها، تنها با آشنايي دقيق به لغت امکان پذير است. از مجاهد نقل کرده اند:
لا يَحِلّ لأحدٍ يُؤمِنُ باللهِ و اليومِ الآخرِ أن يَتکَّلم في کتابِ اللهِ إذا لم يَکن عالماً بلغاتِ العربِ (5)؛
شايسته نيست کسي که به خدا و آخرت ايمان دارد درباره ي قرآن سخن گويد در حالي که به لغات عرب آگاهي ندارد.
قرآن کريم که به تعبير خود « مبين » ( شعراء، آيه 195 ) است و « غير ذي عوج » ( زمر، آيه 28 ) قطعاً سره ترين و ناب ترين کلمات را به کار برده است. از اين رو، براي دست يابي به فهم و تفسير قرآن، شناخت نسبت به لغات و واژه هاي قرآن و معاني آن ها، آگاهي کامل داشته است و با تکيه بر اين دانش به تفسير و تبيين آيات قرآن مي پردازد.
دانش هاي بلاغي
شامل علم معاني، بيان و بديع مي باشد. معاني، دانشي است که با آن ويژگي هاي ترکيب کلام از جهت افاده ي معنا شناخته مي شود. بيان، علمي است که خصوصيات کلام را از جهت وجود اختلاف بين آن نشان مي دهد و به وسيله ي علم بديع، وجوه زيباسازي کلام شناخته مي شود. اين سه، از دانش هاي اساسي است که مفسر در تفسير قرآن بدان ها نياز دارد، زيرا مفسر بايد آنچه را با جنبه هاي اعجاز قرآن هماهنگي دارد، رعايت نمايد و اين امر جز با شناخت اين سه علم عملي نمي باشد.(6)
قرآن کتابي است که در اوج اعجاز بياني و در نهايت فصاحت و بلاغت نازل شده است و يک مفسّر قرآن براي درک جنبه هاي بلاغي آن، بايد آگاهي بر دانش هاي بلاغي داشته باشد و کلام فصيح را از غيرفصيح باز شناسد. علي عليه السلام به عنوان پيشواي فصيحان و بليغان، در اوج فصاحت و بلاغت سخن مي گويد و از بلاغتي بي نظير در کلام بهره مند مي باشد. ابن ابي الحديد در آغاز شرح نهج البلاغه، به اين مطلب اشاره نموده است و علي بن ابي طالب عليه السلام را در فصاحت و کلام، برجسته ترين افراد، امام الفصحا و سيد البلغا معرفي مي کند. اعتراف دانش پژوهان و سخن سرايان تاريخ به فصاحت و بلاغت کلمات، خطبه ها و سخنان نغز آن حضرت عليه السلام بيش از آن است که در اين مقال بگنجد.
آگاهي بر شأن نزول ها
قرآن طي 23 سال بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل گشته است و نزول بسياري از آيات بر اساس واقعه ها و حادثه هاي مختلف بوده است. بي گمان شناخت شأن نزول آيات، فهم معاني قرآن را آسان تر مي سازد. علاوه بر آن، يک مفسر براي تبيين و تفسير قرآن نياز به شناخت سبب نزول آيات دارد.
بي گمان علي عليه السلام آگاه ترين فرد در زمينه ي اسباب نزول آيات بوده و خود، شاهد بسياري از ماجراها و رويدادهاي مربوط به نزول آيات قرآن بوده است.
آگاهي از تاريخ محيط نزول قرآن
در نگاه ابتدايي شايد چنين به نظر مي رسد که اين عنوان با آنچه ذيل عنوان قبلي ( شأن نزول ) آورديم يکي باشد. اما اندکي تأمل نشان خواهد داد که چنين نيست. قرآن نازل شده است تا از يک سو بنيادها و پايه هاي غلط را فرو ريزد و از سوي ديگر، طرحي نو در اندازد و بنايي استوار بر آن ويرانه ها بنا کند. بدين سان، براي يافتن اهميت بناي جديد و ارزيابي منش خود و اجتماع، شناخت تاريخ محيط نزول و آگاهي بر فضاي فرهنگي و اجتماعي نزول قرآن بسيار اهميت دارد. بسياري از آيات قرآن به گونه اي گذرا حقايقي را بيان نموده اند که در ارتباط با موضوعي است که در آن ديار مي گذشته است و جز با توجه دقيق بدان ها نمي توان ابعاد ماجرا را دريافت و به تفسير آن پرداخت.
از نکته هاي قابل توجه در تفسير هاي علي عليه السلام اين است که حضرت با تکيه بر فضاي فرهنگي و اجتماعي نزول قرآن کريم و با اشاره بر معيارها و ارزش هاي حاکم بر زندگاني جاهليان، به تفسير آيات الهي مي پردازد و نشان مي دهد که قرآن کريم واقع نگرانه، بنيادهاي جهل آلود ناشايسته با شخصيت انسان را در هم کوبيده و بر ويرانه هاي آن، بناي رفيع ارزش هاي والاي الهي را بنيان نهاده است. و اينک به يک نمونه اشاره مي شود.(7)
قرآن کريم در جهت نماياندن بخشي از خُلق و خوي جاهليان و نشان دادن معيارها و ارزش هاي حاکم بر آن ها، با تعبيري کوتاه ولي کوبنده و تنبه آفرين، خطاب بدان ها مي فرمايد:
(أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ * کَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ ...)(8)
مفسران در تفسير آيه دو گونه سخن آورده اند:
1.فزون خواهي در مال و تمتعات دنيوي شما را از خدا دور گردانيد و اين دلبستگي با شما بود، تا مرگ فرا رسيد و به زيارت گورها رفتيد.
2.فزون خواهي و بزرگ نمايي نياکان و تبار براي نشان دادن قدرت و اعتبار، شما را به شمارش واداشت و اين شمارش قبيله و تيره تا بدان جا بود که به ديدار گورها رفتيد و براي اثبات افزوني قبايل خود، گورهاي نياکان خود را نيز شمرديد.
اما افزون بر اين مطلب، آنچه را که مي توان دقيق تر يافت، اين است که اين آيه نشان تفاخر در اجتماع آن روز است. قدرت و پول، معيار برتري و ارزش قبيله ها شمرده مي شد و موجب تفاخر بر يک ديگر مي گرديد. آيه ي شريفه نيز به اين معنا اشاره دارد که اين تفاخرها به حدي مي رسيد که آن ها به شمارش قبرها نيز دست مي يازيدند و يا در به دست آوردن اموال، به حدي فزون خواهي مي کردند تا اين که به گورها رسيدند و مردند. علي عليه السلام گويا آيات آغازين اين سوره را اشاره به اين واقعيت مي داند و محتواي آيات را در ارتباط با اين بخش از فرهنگ جاهلي مي انگارد. او در خطبه اي شگرف پس از قرائت اين دو آيه مي فرمايد:
يا لَه مراماً ما أَبعَده، و زوراً ما أَغفلَه، و خَطَراً ما أَفظعَه لقد استَخلَوا منهم أيَّ مُدَّکِرِ، و تَناوشُوهم من مکانٍ بعيدٍ، أفبمَصارعِ آبائِهم يَفخرون؟ أم بعديدِ الهَلکي يَتکاثَرون؟ يَرتَجِعُون منهم أجساداً خَوَت، و حرکاتٍ سَکنَت. و لأن يکونوا عِبراً أحقُّ من أن يکونوا مُفتَخَراً، و لأن يَهبِطوا بهم جنابَ ذِلّهٍ أَحجي من أن يَقوموا بهم مقامَ عِزَّةٍ، لقد نَظَروا إليهم بأبصارِ العِشوةِ، و ضَربوا منهم في غمزةِ جهالةٍ. و لو اِستَنطَقوا عنهم عرصاتِ تلک الديّارِ الخاويةِ و الرّبوعِ الخاليةِ لقالت: ذَهَبوا في الأرضِ ضُلاّلاً، و ذَهبتُم في أعقابِهم جُهّالاً. تَطأون في هامِهم، و تَستَثبِتُونَ في أجسادِهم، و تَرتَعُونَ فيما لَفَظوا، و تَسکُنون فيما خَرَّبوا، و إنّما الأيّام بينکم و بينَهم بواکٍ و نوائحُ عليکم...،
وه که چه مقصد بسيار دور و چه زيارت کنندگان بي خبر- و در خواب غرور - و چه کاري دشوار و مرگبار. پنداشتند که جاي مردگان تهي است، حالي که سخت مايه ي عبرتند. از دور جاي دست به مردگان يازيدند - و به آنان نازيدند - آيا بدان جا مي نازند که پدرانشان خفته اند، يا به کسان بسياري که در کام مرگ فرو رفته اند؟ خواهند کالبدهاي خفته بيدار شود و جنبش هاي آسوده در کار. حال که مايه ي پند باشند بهتر است تا وسيله ي بزرگواري و در آستانه ي خواري شان فرود آرند خردمندانه تر، تا نشاندن در سرير بزرگواري با ديده ي تار بدان ها نگريستند و نابخردانه نگريستند که چيستند و اگر از فراخناي خانه هاي ويران و سرزمين هاي تهي از باشندگان مي پرسيدند، مي گفتند: آنان به زمين در شدند گمراه و شما که به جاي آنانيد، مردمي هستيد ناآگاه سرهاشان را به پا مي سپريد و بر روي پيکرهايشان مي کاريد و در آنچه به در افکنده اند مي چريد و در خانه ها که ويران کردند دريد و روزگاري که ميان آنان و شماست، بر شما در گريه و عزاست و ...(9)
خطبه اي بس شکننده و کوبنده است و تصوير و تفسير علي عليه السلام از فرهنگ حاکم بر جاهليت، در اوج بلاغت و فصاحت و بسيار تنبه آفرين است. ابن ابي الحديد در شرح اين خطبه مي گويد:
سوگند ياد مي کنم که از پنجاه سال قبل تاکنون بيش از هزار بار اين خطبه را خوانده ام و هرگاه خواندم، قلبم تپيد، اعضاي بدنم لرزيد و ترس و لرزش وجودم را فراگرفت و از آن پند گرفتم. هرگاه در آن تأمل کردم، مردگان از خويشان ونزديکان و دوستانم را به يادآوردم و يقين کردم آن کس را که حضرت عليه السلام وصف مي کند، من هستم. واعظان و فصيحان، از اين گونه سخنان بسيار گفته اند و من بر اين سخنان، فراوان دست يافته ام، اما هرگز تأثير کلام امام عليه السلام را بر دل من نداشته اند.(10)
مصادر تفسير علي بن ابي طالب عليه السلام
1.قرآن کريم
با دقت در روايات تفسيري منقول از حضرت علي عليه السلام به خوبي روشن مي شود که امام عليه السلام در تفسير آيات الهي، قبل از هر چيز با مراجعه به خود قرآن و قرار دادن آيات در کنار يک ديگر به توضيح و تبيين آن ها مي پردازد و بدين ترتيب، شيوه اي استوار به نام تفسير قرآن به قرآن را در پيش مي گيرد.
قرآن مشتمل بر ايجاز و اطناب، مجمل و مبين، مطلق و مقيد و عام و خاص است و اولين مرحله براي تفسير و تبيين قرآن، ارجاع متشابه به محکم، مجمل به مبيّن، عام به خاص و مطلق به مقيد مي باشد. تفسير قرآن به قرآن نخستين روش تفسيري است که ظهور يافته؛ زيرا خداوند قبل از هر کس ديگر، آيات قرآن را به وسيله ي ديگر آيات تبيين نموده است. اگر آيه اي در يک جاي قرآن به صورت موجز و مختصر بيان گرديده، خداوند در جاي ديگر به تفسير و توضيح آن پرداخته است. اگر آيه اي به صورت مطلق آمده است، در جاي ديگر مقيد شده و همين طور است عام و خاص قرآن.(11)
از آنچه از مطالعه در حالات پيامبر صلي الله عليه و آله و ائمه اهل بيت عليهم السلام استفاده مي شود، اين است که روش آن بزرگواران همواره چنين بوده است که در تفسير و تعليم آيات، به خود قرآن استشهاد مي کردند. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرمودند:
هنگامي که فتنه ها مانند پاره هاي شب ظلماني از هر طرف شما را احاطه مي کند، دست به دامن قرآن بزنيد؛ زيرا قرآن شفاعت کننده اي است که شفاعتش پذيرفته مي شود و شکايت کننده اي است که شکايتش مورد قبول قرار مي گيرد. کسي که آن را راهنماي خود قرار دهد، او را به بهشت رهنمون مي شود و کسي که آن را پشت سر اندازد او را به دوزخ مي راند. قرآن تبيان و تفصيل براي خود و همه چيز است.(12)
همان طور که پيشتر اشاره شد، روش گردآوري آيات مربوط به يک موضوع و تفسير آن ها به وسيله ي ديگر آيات - که بعدها نام تفسير قرآن به قرآن بر آن نهادند. در عصر نزول قرآن رايج بوده است و پيامبر صلي الله عليه و آله از اين روش در تفسير قرآن استفاده مي کرده اند و هنگامي که سؤالاتي درباره ي قرآن از ايشان مي شده است، با تکيه به اين روش، به تفسير مي پرداخته اند.
بنابراين، مي توان گفت پيشوايان دين، خود معلم و آموزنده ي شيوه تفسير قرآن به قرآن بوده اند و از اين روش در تفسير قرآن بهره مي جستند. امام علي بن ابي طالب عليه السلام نيز همان گونه که ذکر شد، در تفسير و تبيين آيات، از ديگر آيات قرآن کمک مي گرفتند و در پاسخ به سؤال ها و ابهام هاي مراجعان درباره ي يک موضوع، آيات را کنار هم قرار مي دادند تا حکم درست را ارائه نمايند.
علي عليه السلام در يکي از خطبه هاي نهج البلاغه، قرآن را اين گونه توصيف مي کند:
کتابُ الله تُبصِرون به، و تَنطِقون به، و تَسمعون به، و يَنطق بعضُه ببعضٍ، و يَشهد بعضٌ علي بعضٍ، و لا يَختلفُ في اللهِ و لا يخالفُ بصاحبِه عن الله؛
کتاب خدا که بدان راه حق را مي بينيد و بدان از حق سخن مي گوييد و بدان حق را مي شنويد. بعضي از آن، برخي ديگر را تفسير کند و پاره اي بر پاره ديگر گواهي دهد. همه ي آيه هايش، خدا را يکسان شناساند و آن را که همراهش شد، از خدا برنگرداند.(13)
علي عليه السلام با اين بيان ارزشمند، چگونگي تفسيرپذيري قرآن کريم را مي نماياند و راه بهره گيري از آيات الهي را مي آموزد. از نگاه آن بزرگوار، قرآن يکسر چونان کلامي واحد و سخني همگون است که براي دريافت محتواي يک آيه، بايد به آيات ديگر مراجعه کرد و در فضاي معنايي حاکم بر آيات همگون، به مفاهيم آن ها دست يافت. بدين سان، عليه عليه السلام، شيوه ي تفسيري ارزشمند قرآن به قرآن را مي نماياند و چونان مشعلي فروزان براي بهره گيري از انوار کتاب الهي، در مقابل ديده ها قرار مي دهد.(14)
2.سنت پيامبر صلي الله عليه و آله
دومين منبع مهم تفسير علي بن ابي طالب عليه السلام، سنت پيامبر مي باشد. مراد از سنت، همان گفتار ( قول ) و کردار ( فعل ) و تقرير ( تأييد ) معصوم است. علي عليه السلام در تفسير و تبيين قرآن، پاسخ به سؤال ها و رفع ابهام ها و حل معضلات مراجعين، از تعليمات پيامبر صلي الله عليه و آله بهره ي زيادي مي جست و به قول و فعل پيامبر استناد مي نمود. در کتب حديث و تفسير، نام علي عليه السلام به عنوان صحابي اي که روايات زيادي از پيامبر نقل کرده است، به چشم مي خورد.
يکي از جهات کثرت نقل صحابي، طول مصاحبت با پيغمبر صلي الله عليه و آله است که قهراً مستلزم استماع احاديث بيشتري از آن جناب مي باشد. ديگر، کثرت ارتباط و آميزش با پيامبر صلي الله عليه و آله است که اين دو در علي بن ابي طالب عليه السلام بيش از همه ي صحابه بوده است؛ زيرا وي « اول من آمن » يعني اولين کسي است که اسلام آورده و به واسطه ي انتساب و مواصلت با پيامبر خدا صلي الله عليه و آله، بيش از بقيه، محضر شريفش را درک نموده است.(15)
حضرت علي عليه السلام به دليل همين ارتباط ها و همنشيني هاي فراوان با رسول خدا صلي الله عليه و آله، بيشترين بهره هاي معنوي را برده و روايات فراواني از آن حضرت صلي الله عليه و آله شنيده و نقل کرده است. لذا وي در فهم و تبيين آيات قرآن، جايگاه منحصر به فردي پيدا کرده است. اينک به منظور نماياندن پيوستگي امام عليه السلام با مراد و مربّي خود و تأثيرات آن حضرت بر روي شخصيت علي عليه السلام و دانش و فهم قرآني او، به ابعاد اين مسئله مي پردازيم:
علي عليه السلام در آغوش پيامبر صلي الله عليه و آله
مولود کعبه، در دوره ي حساس شکل گيري شخصيت خود، در خانه ي حضرت محمد صلي الله عليه و آله و تحت تعليم و تربيت حضرتش به سر مي برد. مورّخان اسلامي مي نويسند: در سال قحطي بزرگ مکه، پيامبر صلي الله عليه و آله براي کم شدن فشار مالي بر ابوطالب، علي عليه السلام را به خانه ي خود برد و تا زمان بعثت پيامبر صلي الله عليه و آله، او در محضر فرستاده ي خدا و در خانه ي او زندگي مي کرد و تحت نظارت و تربيت مستقيم پيامبر صلي الله عليه و آله به سر مي برد. علي عليه السلام در توصيف اين مرحله از زندگي خود، اين گونه سخن مي راند:
و قد عَلِمتُم مَوضعي من رسولِ الله صلي الله عليه و آله بالقرابةِ القريبةِ و المنزلةِ الخصيصةِ. وَضَعني في حِجره، و أنا ولدٌ يَضمُّني إلي صدرِه، و يَکنِفُني في فراشِه و يَمَسّني جسدُه، و يَشمّني عرفُه. و کان يمضغ الشيء ثمّ يلقمنيه. و ما وَجد لي کذبة في قول و لا خَطلةً في فعل. و لقد قرن الله به - صلّي الله عليه و آله - من لدن أن کان فطيماً أعظم مَلکٍ من ملائکتِه يسلک به طريق المکارم و محاسن أخلاق العالم ليله و نهاره. و لقد کنت أتبِعُه اتّباعَ الفصيلِ أثرَ أمّه، يَرفعُ لي في کلِّ يومٍ من أخلاقِه عِلماً و يَأمرني بالاقتداء به؛
شما مي دانيد مرا نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله چه رتبت است و خويشاونديم با او در چه نسبت است. آن گاه که کودک بودم مرا در کنار خود مي نهاد و بر سينه ي خويشم جاي مي داد و مرا در بستر خود مي خوابانيد. چنان که تنم را به تن خويش مي سود و بوي خوش خود را به من مي بويانيد و گاه بود که چيزي را مي جَويد، سپس آن را به من مي خورانيد. از من دروغي در گفتار نديد و خطايي در کردار نشنيد. هنگامي که از شير گرفته شد، خدا بزرگ ترين فرشته از فرشتگان را شب و روز همنشين او فرمود تا راه هاي بزرگواري را پيمود و خوي هاي نيکوي جهان را فراهم نمود و من در پي او بودم - در سفر و حضر - چنان که شتر بچه در پي مادر. هر روز براي من از اخلاق خود نشانه اي برپا مي داشت مرا به پيروي آن مي گماشت.(16)
هم او در جاي ديگر مي فرمايد:
من هر روز يک نوبت و هر شب نيز يک نوبت نزد پيامبر صلي الله عليه و آله مي رفتم. ايشان با من خلوت مي کرد و در هر موضعي با او بودم. اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله مي دانند که حضرتش با هيچ کس جز من چنين رفتار نمي کرد. بسياري از مواقع در خانه ي خود بودم که پيامبر صلي الله عليه و آله نزدم مي آمد و اين همنشيني بيشتر در خانه من انجام مي شد. در برخي از مجالس هنگامي که من بر آن حضرت صل الله عليه و آله وارد مي شدم، زنان خود را بيرون مي کرد و با من تنهايي به بحث مي نشست و هنگامي که به منزل من مي آمد تا به تنهايي با من سخن گويد، فاطمه و هيچ يک از پسرانم را بيرون نمي کرد.(17)
آري ، به گواهي تاريخ، پيامبر صلي الله عليه و آله علي عليه السلام را بسيار دوست مي داشت و از اوان کودکي مهد او را نزديک فراش خود مي نهاد، در وقت خواب آن را مي جنباند و شير و شربت در حلقش مي ريخت. او را نوارش مي فرمود و بر سينه و دوش خود مي نشاند و در کوچه ها و کوه هاي مکه و وادي هاي آن مي گرداند.(18)
علي عليه السلام نزديک ترين فرد به پيامبر صلي الله عليه و آله بود و پيامبر صلي الله عليه و آله با او نجواها و گفت و شنودهاي طولاني داشت.(19) حضرت در خلوت هاي خود با علي عليه السلام رازها و سخناني داشت که کسي از آن ها آگاه نبود. امام عليه السلام همواره در خانه و مسجد با پيامبر صلي الله عليه و آله بود و به عنوان کاتب وحي، آيات الهي را به خط خود مي نگاشت. آن گاه که در شبانگاهان، فرشته وحي بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل مي شد و آيات الهي را فرو مي فرستاد، رسول خدا صلي الله عليه و آله پيش از دميدن صبح، علي عليه السلام را از آن آگاه مي نمود و اگر در روز بر او وحي فرمود مي آمد، قبل از رسيدن شب، پسر عم خود را از آيات الهي با خبر مي ساخت.(20)
آري، علي عليه السلام از دوران کودکي در آغوش پيامبر صلي الله عليه و آله و در خانه ي او، در سفر و حضر و در همه جا و مصاحب پيامبر صلي الله عليه و آله بود و حتي بر بالين بيماري پيامبر صلي الله عليه و آله و در لحظه ي مرگ در کنار آن حضرت عليه السلام بود و بدين سان علي عليه السلام از اوانِ زندگي، جان و دل را با تعاليم و کلمات پيامبر صلي الله عليه و آله شست و شو مي داد.
علي عليه السلام در غار حرا
پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله قبل از رسالت، سالي يک ماه در غار حرا به عبادت و راز و نياز با خداوند مي پرداخت. پيامبر صلي الله عليه و آله با عنايت شديدي که به علي عليه السلام داشت، او را همراه خود به غار حرا مي برد. آن گاه که فرشته ي وحي براي نخستين بار در حرا بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شد و او را به مقام نبوت مبعوث گردانيد، علي عليه السلام در کنار آن حضرت صلي الله عليه و آله بود. امام عليه السلام در خطبه ي قاصعه، در اين باره اين گونه مي فرمايد:
هر سال پيامبر صلي الله عليه و آل در حرا خلوت مي گزيد، من او را مي ديدم و جز من کسي وي را نمي ديد. آن هنگام جز خانه اي که رسول خدا صلي الله عليه و آله و خديجه در آن بود، در هيچ خانه اي مسلماني راه نيافته بود، من سومين آنان بودم. روشنايي وحي و پيامبري را مي ديدم و بوي نبوت را مي شنودم. من هنگامي که وحي بر آن حضرت صلي الله عليه و آله فرود آمد، آواي شيطان را شنيدم. گفتم: اي فرستاده ي خدا اين آوا چيست؟ گفت: اين شيطان است که از آن که او را نپرستند، نوميد و نگران است. همانا تو مي شنوي آنچه را من مي شنوم و مي بيني آنچه را من مي بينم. جز اين که تو پيامبر نيستي و وزيري و بر راه خير مي روي و مؤمنان را اميري.(21)
در روايت ديگري نيز آمده است که اين پيشواي راستين، در هنگام نزول آيات الهي، نور وحي را مي ديد و صداي فرشته ي وحي را مي شنيد.(22)
برترين مربي و شايسته ترين شاگرد
پيشواي متقين علي عليه السلام در محضر رسول خدا صلي الله عليه و آله برترين معلم و مربّي جهان، بيشترين تعليم ها را فرا گرفت و با واسطه ي پيامبر صلي الله عليه و آله از سرچشمه ي علم الهي بهره مي برد. امام صادق عليه السلام در اين باره مي فرمايد:
إنّ اللهَ عَلّمَ رسولَه الحلالَ و الحرامَ و التنزيلَ و التأويل. فَعَلَّم رسولُ الله علمَه کلَّه عليّاً(23)؛
خداوند حلال و حرام و تنزيل و تأويل را به فرستاده ي خود آموخت و او نيز دانش آن را تماماً به علي تعليم داد.
همين امام معصوم در جاي ديگر مي فرمايد:
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله به علي عليه السلام هزار باب از علم آموخت که از هر بابي، هزار باب ديگر مي گشود.(24)
بدين ترتيب، تمام دانش و اطلاعات از جانب خداوند به رسولش القا شده و آن حضرت نيز آن ها را به علي عليه السلام تعليم نموده است و علي عليه السلام به امامان تعليم نموده است تا همه از علم الهي بهره برند. بنابراين، منشأ دانش بي انتهاي علي عليه السلام تعليمات الهي و سخنان رسول خدا صلي الله عليه و آله بوده است. وقتي معلم و مربي، کامل ترين انسان و در اوج عرفان و يقين و دانش جاي دارد و شاگرد نيز در کمال فطانت و قدرت فراگيري و معنويت، بايد اين شاگرد برجسته به بلنداي قله ي کمال دست يازد و به بالاترين مدارج دانش دين و کتاب الهي صعود نمايد.
همان گونه که اشاره شد، در سايه ي مصاحبت هميشگي علي عليه السلام با پيامبر صلي الله عليه و آله و توجه خاص رسول خدا صلي الله عليه و آله به پسر عم و داماد خود، وي به جايگاه ويژه اي از کمال و دانش دست يافت.
حضرت علي عليه السلام را در محضر رسول الله صلي الله عليه و آله جايگاهي ويژه بود. امام عليه السلام را با پيامبر خلوتهايي بود که هيچ کس از آنچه در آنها مي گذشت آگاه نبود. علي عليه السلام از معاني قرآن و کلام رسول الله صلي الله عليه و آله فراوان سؤال مي کرد و هرگاه نمي پرسيد، پيامبر صلي الله عليه و آله در تعليم و تربيت وي لب به سخن مي گشود و هيچ کس از صحابيان اين جايگاه را در منظر رسول الله صلي الله عليه و آله نداشت.(25) کلامي بلند از زبان اين پيشواي راستين در اين باره نقل شده است:
کنتُ إذا سألتُ رسولَ الله صلي الله عليه و آله أنبَأني، و إذا سکتّ ابتدأني؛(26)
هنگامي که از پيامبر صلي الله عليه و آله سؤال مي کردم، پاسخم را مي داد و چون پرسشم تمام مي شد و ساکت مي شدم، ايشان شروع به سخن گفتن مي فرمود. در برخي مجالس چون بر آن حضرت صلي الله عليه و آله وارد مي شدم، با من به تنهايي به بحث و گفت و گو مي نشست.(27)
افزون بر اين، روايات فراواني وجود دارد و در آن ها از قول علي عليه السلام نقل شده است که: نهاني رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم فلان ... أمرني رسول الله صلي الله عليه و آله فلان... و يا رواياتي که با عبارت « فيما أوصي به رسول الله صلي الله عليه و آله علياً » وارد شده است، همگي بيانگر آن است که پيامبر صلي الله عليه و آله رهنمودها و توصيه هاي مختلفي در مسائل دين و دنيا به امام عليه السلام داشته است.
در موارد زيادي علي عليه السلام از سنت پيامبر صلي الله عليه و آله و چگونگي برخورد او با مسائل مختلف سخن مي گويد و يا در سخنان خود به قول و فعل پيامبر صلي الله عليه و آله استناد مي کند که همه ي اينها بيانگر ارتباط و پيوستگي علي عليه السلام با مربي و مراد خود و تعليمات هدايت گر اين معلم آسماني به امام عليه السلام است. اين امر، موجب شده است، علي عليه السلام در زمينه ي دانش ديني و قرآني به جايگاه ويژه اي دست يابد و پس از رحلت رسول الله صلي الله عليه و آله در پاسخ به مردم و تبيين آيات قرآني، از اين گنجينه ي دانش به خوبي استفاده نمايد.
به عنوان نمونه امام عليه السلام هنگامي که لباس نو مي خرد و مي پوشد: اين گونه دعا مي خواند: « الحمد الله الذي رَزَقني من الرّياشِ ما أتَجمّلُ به في الناسِ، و أُواري به عَورتي؛ سپاس خداي را که به من پوشش و لباس عطا فرمود تا بدان وسيله در ميان مردم آراسته گردم و خود را بپوشانم. » پس از آن مي فرمايد: « هکذا سمعتُ رسول الله صلي الله عليه و آله يقول؛ از رسول خدا صلي الله عليه و آله شنيدم که چنين مي فرمود ».(28)
امام عليه السلام در وضو گرفتن به کيفيت وضوي پيامبر تأسّي مي نمود و بسان رسول خدا صلي الله عليه و آله وضو مي گرفت و مي فرمود: « هذا وضوءُ رسولِ الله، من سَرّه أن يَنظرَ إلي وضوءِ النّبي فَليَنظر إلي هذا؛ اين طريق وضو ساختن رسول خدا صلي الله عليه و آله است، هرکس او را خوش آيد که وضوي پيامبر صلي الله عليه و آله را ببيند، به وضو گرفتن من درنگرد.»(29)
داماد و پسر عم رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم، حتي در نوشيدن و آداب آن، لباس پوشيدن و زينت کردن، کيفيت دعا کردن، شب زنده داري و عبادت، صدقه دادن و مجالست و همنشيني با ديگران، تعاليم و دستورهاي صريحي از پيامبر صلي الله عليه و آله داشت و سيره ي نبوي را در اين امور براي ديگر اصحاب توضيح مي داد.(30) بر طبق گواهي اخبار و روايات شيعه و سُنّي، پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به گونه اي منظم احاديثي را بر علي عليه السلام املا مي کرده است و او نيز آن ها را به طور دقيق يادداشت مي کرده و همه ي حقايق، به ويژه تفسير قرآن را، از زبان پيامبر صلي الله عليه و آله مي نگاشته است و همه ي اين احاديث را به صورت مکتوب - حتي پس از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله – هميشه به همراه داشته است. صحيفه ي جامعه ي علي بن ابي طالب عليه السلام به عنوان نخستين مجموعه ي تأليف يافته در تاريخ اسلام، نمونه اي از اين تلاش مي باشد.
اينک به شواهد روايي اشاره مي شود که در آن ها حضرت عليه السلام براي راهنمايي ديگران، از وصايا و سخنان رسول خدا صلي الله عليه و آله ياري مي گيرد و پاسخ آن ها را به نيکي مي دهد: در مقامي امام عليه السلام مي فرمايد: « سوگند به خداوند که محمد صلي الله عليه و آله را به حق مبعوث نمود، پاسخ هر سؤال و درمان هر گرفتاري و مشکلي در قرآن وجود دارد و من نيز بدان ها آگاهي دارم.» در اين جا مردي بر مي خيزد و از دزدي هايي که هر شب در خانه ي او اتفاق مي افتد، شکايت مي کند و از امام عليه السلام مي خواهد تا اگر راه چاره اي در آيات قرآن وجود دارد، او را راهنمايي نمايد. امام عليه السلام در پاسخ مي فرمايد: « براي امان از دزدي و سرقت، هنگام خواب آيه ي شريفه ي : ( قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيّاً مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى وَ لاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِکَ وَ لاَ تُخَافِتْ بِهَا وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِکَ سَبِيلاً * وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَکُنْ لَهُ شَرِيکٌ فِي الْمُلْکِ وَ لَمْ يَکُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِيراً )(31)را تلاوت نما.»(32)
در روايتي ديگر، ذيل آيه ي شريفه به نقل از پيامبر صلي الله عليه و آله مي خوانيم: « في وصيّةِ النبيِّ لعلِّيٍ: يا عليُّ، أمانُ لأمّتي مِنَ السّرقِ « قل ادعوا الرّحمن أيّاً ما تدعوا...»إلي آخر السورة.»(33)
با قرار دادن اين دو روايت در کنار يک ديگر، به خوبي روشن مي شود که علي عليه السلام در رفع مشکل و پاسخ به سوال سائل، از وصيت و کلام نوراني پيامبر صلي الله عليه و آله کمک مي گيرد و به راهنمايي او مي پردازد.
در روايت ديگري نقل شده است که علي عليه السلام در هنگام وقوع جنگ، مسلمين را به برپايي نماز توصيه مي فرمود و آن ها را به مراقبت و محافظت از اين فريضه ي الهي فرمان مي داد و با استناد به آيه ي شريفه ي: ( وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاَةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْهَا )(34) و اشاره به سيره ي نبوي، مي فرمود: « پيامبر نيز پس از نازل شدن اين آيه، خاندان خود را به برپايي نماز سفارش مي فرمود و در راه اقامه و برپا شدن نماز صبر مي نمود.»(35)
هم چنين در مقامي ديگر آن حضرت عليه السلام در پاسخ به سؤال فردي که از رام نبودن چارپاي خود شکايت دارد، به او توصيه مي نمايد در گوش چارپا، آيه ي شريفه ي: ( وَ لَهُ أَسلَمَ مَن فِي السَّمواتِ وَ الأرضِ طَوعاً وَ کَرهاً وَ إِليهِ يُرجَعُونَ) را بخواند. در روايتي ديگر مي خوانيم که امام عليه السلام اين مطلب را از تعاليم و وصاياي رسول خدا صلي الله عليه و آله آموخته است.(36)
امام علي عليه السلام در محضر برترين مفسّر قرآن
به گواهي اخبار و روايات متعدد، پيامبر رحمت، حضرت محمد صلي الله عليه و آله پس از نزول وحي، آيات قرآن را بر علي عليه السلام مي خواند و او را از محتواي آيات آگاه مي نمود و تأويل و تنزيل آن ها را به حضرتش مي آموخت. حتي زماني که فرشته ي وحي بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل مي شد و علي عليه السلام نزد پيامبر حضور نداشت، رسول خدا صل الله عليه و آله آياتي که در آن فاصله نازل شده بود بر امام عليه السلام مي خواند و مي فرمود: « يا علي؛ در غيبت تو، چنين و چنان نازل شد و تأويل و تفسير آن نيز چنين است.»(37) لذا علي عليه السلام در فهم و تفسير آيات، تحت تعليم و آموزش مستقيم پيامبر صلي الله عليه و آله به سر مي برد و چند و چون تفسيرها و تأويل هاي کتاب خدا را از محضر مربي و مراد خود، برترين مفسر قرآن، مي آموخت. اينک به نمونه اي در اين باره اشاره مي شود:
علي عليه السلام مي فرمايد:
ألا أُخبرکم بأفضل آيةٍ في کتابِ الله تعالي حَدَّثنا بها رسولُ الله: (وَ مَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَيْدِيکُمْ وَ يَعْفُو عَنْ کَثِيرٍ )(38)و سَأُفَسِّرها لک يا عليّ؛ آيا به برترين آيه اي که رسول خدا صلي الله عليه و آله درباره ي آن با ما سخن گفت، شما را آگاه سازم؟ آن آيه ي: ( مَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا...) مي باشد که پيامبر فرمود: يا علي آيه را برايت تفسير مي کنم.(39)
در ادامه روايت، علي عليه السلام از چگونگي تفسير آيه به وسيله ي رسول خدا صلي الله عليه و آله، اصحاب را آگاه مي سازد و مي فرمايد: رسول الله صلي الله عليه و آله اين آيت مبارک را براي من اين گونه تفسير فرمود:
منظور از : (مَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ ) بيماري، عقوبت يا بلاهاي دنيوي است که به واسطه ي آنچه انجام مي دهيد، گريبان گير شما مي شود؛ زيرا خداوند تعالي، بزرگوارتر از آن است که آنچه در دنيا بر بندگان عفو کرده، عقوبت آن را در آخرت تکرار کند. خداوند بردبارتر از آن است که از عفو خود صرف نظر کند و بندگان را عقوبت نمايد.(40)
در همين باره در يک از خطبه هاي نهج البلاغه مي خوانيم که امام عليه السلام مشغول ايراد خطبه بودند که مردي برخاست و گفت: ما را از فتنه خبر ده، آيا درباره ي آن از رسول خدا صلي الله عليه و آله پرسيده اي؟ امام عليه السلام در پاسخ فرمود: « چون خدا اين آيت را فرستاد: (أالم * َحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَکُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لاَ يُفْتَنُونَ ) دانستم تا رسول خدا صلي الله عليه و آله در ميان ماست، فتنه نتواند برخاست. پرسيدم: اي رسول خدا صلي الله عليه و آله ، اين فتنه اي که خدا تو را از آن خبر داده چيست؟ فرمود: اي علي! امت من پس از من به زودي دچار فتنه گردند. مردم به مال هاي خود فريفته شوند و به دين خويش بر خدا منت نهند. رحمت پروردگار آرزو کنند و از سطوت او ايمن زيند. حرام خدا را حلال شمارند، با شبهت هاي دروغ وهوس هايي که به غفلت در سر دارند. « مي » را « نبيذ » گويند و حلال پندارند. حرام را « هديّت » خوانند و ربا را معاملت دانند. گفتم: اي رسول خدا صلي الله عليه و آله، آن زمان آن مردم را در چه پايه نشانم؟ از دين برگشتگان يا فريفتگان؟ فرمود: فريفتگان».(41)
هم چنان که مي بينيم، امام علي عليه السلام پس از نزول آيه ي فوق براي درک و فهم بيشتر مقصود خداوند، به حضور مربي و مراد خود، رسول خدا صلي الله عليه و آله مي رود و تفسير و معناي فتنه را که در آيه بدان اشاره شده است از حضرت رسول صلي الله عليه و آله مي پرسد و او نيز به توضيح و تبيين مطلب مي پردازد. در آثار روايي، روايت ديگري به چشم مي خورد که نشان گر آن است که امام عليه السلام در محضر رسول خدا صلي الله عليه و آله تفسير بسياري از آيات را آموخته است:
امام محمد باقر عليه السلام فرمودند:
علي عليه السلام تفسير آيه ي : (لکِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِهَا غُرَفٌ )(42) را از رسول الله صلي الله عليه و آله پرسيد و فرمود: اين خانه ها و غرفه ها از چه بنا شده است؟ حضرت رسول صلي الله عليه و آله در پاسخ به علي عليه السلام فرمود: اين غرفه ها را خداوند براي اوليا خود از درّ و ياقوت و زبرجد بنا نموده است. سقف اين خانه ها را نقره است و هر خانه، هزار درب طلا دارد و فرشته اي نگهبان، و ...(43)
بدين سان، علي عليه السلام در سايه ي توفيقات الهي، بيش از همه از برکات و فيوضات درک محضر رسول خدا بهره برده و به تربيت و رشدي منحصر به فرد، دست يافته است. اين امر، بر آگاهي و فهم قرآني امام عليه السلام تأثير فراوان داشته و موجب شده تا سنّت پيامبر، يکي از منابع مهم تفسيري امام علي عليه السلام به شمار آيد.
مصحف امام علي بن ابي طالب يا تفسير آن بزرگوار
قبل از پرداختن به چگونگي و ويژگي هاي مصحف امام عليه السلام، لازم است به يکي از عوامل بسيار مهم در حفظ و صيانت قرآن از تحريف اشاره نماييم. علي عليه السلام در اين مرحله از تاريخ قرآن، نقش مهم و اساسي داشته است و به عنوان صحابي پيشگام رسول خدا صلي الله عليه و آله در اين زمينه به شمار مي آيد. دانش پژوهان قرآني از اين مرحله به نام جمع قرآن ياد مي کنند که اکنون به ابعاد آن پرداخته مي شود:
جمع قرآن و علي عليه السلام
قرآن بر رسول خدا نازل مي شد و آن حضرت با توجه به علاقه و اشتباق فراوان به نزول آيات قرآن، آنها را حفظ و بر صحابي ارجمند خود مي خواند. علاقه ي فراوان رسول خدا صلي الله عليه و آله و ياران او به حفظ و قرائت آيات الهي، عامل مهمي در صيانت قرآن از هرگونه تصحيف و تحريف به شمار مي آيد. دکتر صبحي صالح در اين باره مي نويسد:
پيامبر صلي الله عليه و آله، خود سيد حفّاظ بود و آيات قرآن را در سينه حفظ و نگه داري مي نمود و در اين زمينه اهتمام فراواني مبذول مي داشت. علاوه بر پيامبر صلي الله عليه و آله، تعدادي از صحابه مانند: خلفاي اربعه، ابن مسعود، حذيفه، عايشه و ... قرآن را حفظ مي کردند و به رسول خدا صلي الله عليه و آله عرضه مي داشتند. نگه داري قرآن در حافظه ها، يکي از مهم ترين عوامل حفظ و صيانت قرآن بوده است. عامل دوم، نگارش وحي بر روي نوشت افزارهاي موجود بوده است. پيامبر صلي الله عليه و آله در کار نوشتن آيات سعي فراواني داشت و به تعدادي از صحابه، مانند علي عليه السلام فرمان مي داد تا آيات قرآن را بنگارند.(44)
دکتر صبحي صالح جمع قرآن را به دو معناي ذکر شده - يعني حفظ در سينه ها و نوشتن بر روي نوشت افزارها - مي داند و معتقد است اين کار در زمان پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله انجام مي شده است.
بر اساس روايات و اخبار فراوان، علي عليه السلام در هر دو مرحله، پيشگام بوده است. او در حفظ و قرائت قرآن بيش از همه ي صحابه اهتمام داشته و تحت نظارت رسول خدا صلي الله عليه و آله، با علاقه فراوان به اين کار مي پرداخته است. افزون بر آن، امام عليه السلام به عنوان کاتب وحي در زمينه ي نگارش آيات الهي نيز بيش از ديگران کوشش مي کرده است. او داراي خط خوشي در نگارش کوفي بوده و آيات قرآن را با خط خود مي نگاشته است.(45)
پيش تر به نقل از امام عليه السلام آورديم که آن بزرگوار فرمودند: « چون آيات الهي نازل مي شد، پيامبر مرا مي خواند و آن ها را بر من املا مي کرد تا من با خط خود، آيات قرآن را مي نگاشتم و...»
امام عليه السلام پس از رحلت پيامبر خدا صلي الله عليه و آله بنا به وصيت حضرتش به جمع و گردآوري قرآن پرداخت. او خود در اين باره مي فرمايد:
رسول خدا صلي الله عليه و آله به من سفارش و وصيت فرمود که پس از دفن او جز براي نماز جمعه از خانه خارج نشوم تا آن گاه که کتاب خدا را جمع آوري نمايم؛ زيرا قرآن در آن زمان روي چوبه هاي نخل و استخوان هاي شانه ي شتر نوشته شده بود.(46)
پيشواي متقيان، پس از آن خود را ملازم خانه ساخت و مشغول جمع و تأليف آيات قرآن گرديد و از خانه جز براي نماز بيرون نيامد تا اين که تمام آيات را يک جا جمع نمود و تنزيل و تأويل و ناسخ و منسوخ آن ها را نيز با خط خود نگاشت.(47) بنابراين، نخستين کسي که پس از رحلت رسول خدا صلي الله عليه و آله، مشغول گردآوري قرآن شد و کتاب خدا را طبق ترتيب نزول جمع نمود، علي بن ابي طالب عليه السلام بود.(48)
ويژگي هاي مصحف امام علي عليه السلام
پرداختن به چگونگي جمع قرآن به وسيله ي علي عليه السلام و مصحف آن امام بزرگوار، نيازمند، پژوهشي گسترده مي باشد و گفت و گو در اين باره نيز مجال وسيعي مي طلبد و ما بخشي را که در ارتباط با اين بحث است، بر مي گزينيم. در آثار روايي و تفسيري شيعه و سني، ويژگي هايي براي مصحف علي عليه السلام بيان شده است که در اين جا بدان مي پردازيم:
1.مصحف امام عليه السلام نخستين تأليف در تاريخ اسلام مي باشد. اگر مصحف امام عليه السلام تنها مشتمل بر آيات قرآن بود، به عنوان نخستين تأليف از آن ياد نمي شد. بنابراين، مي توان گفت اين مصحف علاوه بر نص قرآن، شامل تفسير و تأويل آيات نيز بوده است و از اين رو، به عنوان نخستين تأليف يا صحيفه ي مکتوب، معرفي شده است.
2.اين مصحف مشتمل بر شروح و تفاسيري بر آيات مبهم و بيان اسباب نزول آيات بوده است. در آن مکي بر مدني و منسوخ بر ناسخ مقدم شده است. در اين مصحف، به مکاني و زماني که آيات قرآن در آن نازل شده و يا مناسبتي که نزول آيات را موجب گرديده نيز اشاره شده است. قرائت موجود در مصحف نيز، قرائت رسول خدا صلي الله عليه و آله مي باشد.
اين مصحف جنبه هاي عام و هميشگي آيات را در بردارد. به گونه اي که اين جوانب محدود در زمان و مکان يا شخص خاصي نمي شود. اين معنا همان تأويل است که در مصحف علي عليه السلام مشاهده مي شود. تنزيل مناسبتي است که مربوط به زمان نزول آيه مي شود و مصحف امام عليه السلام مشتمل بر همه ي اين دقايق است که حضرت علي عليه السلام آن ها را از شخص پيامبر صلي الله عليه و آله فرا گرفته بود و بدون آن که ذره اي از آن ها را فراموش کند، در مصحف خود گرد آورده بود.(50)
3.در اين مصحف محکم و متشابه، اسامي اهل حق و باطل و انحرافات برخي مهاجران و انصار ذکر شده است.(51)
در برخي روايات ديگر آمده است که امام عليه السلام اسامي منافقان را از رسول خدا صلي الله عليه و آله آموخته بود. بعيد نيست که پيامبر صلي الله عليه و آله چهره ي يک عده از منافقان را در مجالس خصوصي به برخي خواص اصحابش مانند اميرمؤمنان عليه السلام معرفي نموده باشد و امام عليه السلام نيز آن ها را در مصحف خود ذکر کرده باشد.(52)
آية الله خويي پس از آن که روايات مختلفي را درباره ي مصحف علي عليه السلام مي آورد، بر اين نکته تصريح مي کند که آن مصحف افزوني هايي داشته و آن افزوني ها، تفسير و تأويل آيات بوده است که علي عليه السلام آن ها را به املا رسول الله صلي الله عليه و آله ثبت و ضبط مي نموده است. به ديگر سخن، هر آنچه بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل مي شده، قرآني نبوده است؛ بخش هايي قرآني و جلوه ي اعجاز الهي و برخي توضيحات و تفسيرها و تأويل هاي آيات بوده است. بنابراين، آنچه در آن مصحف به وسيله ي حضرت جمع آوري شده، وَحياني بوده و همه آن ها قرآني نبوده است. او در توضيح اين مطلب، مي نويسد:
قرآن علي عليه السلام مشتمل بر اضافاتي است که جزء قرآن نبوده است. اين اضافات يا تفسير آيات بوده و به عنوان تأويل و بيان آنچه بازگشت کلام خدا بر آن است، و يا شرح و توضيح آيات، به عنوان تنزيل از سوي خداوند. تنزيل در اين جا تنها به معناي آن چيزي نيست که به صورت قرآن نازل شده است؛ زيرا تنزيل در مواردي در قرآن و روايات به معناي خود قرآن است ولي گاهي هم در معناي اصلي و مصدري خود ( فرو فرستادن ) استعمال مي گردد، گر چه به عنوان آيات قرآن نباشد. زيرا آنچه از سوي خداوند نازل مي گردد، مستلزم آن نيست که قرآن باشد. ممکن است سخني از طرف خدا نازل شود که غير از آيات قرآني بوده باشد. بنابراين، اضافات تنزيلي که طبق روايات، در قرآن علي عليه السلام وجود دارد، شايد از اين گونه سخنان بوده که در شرح و تبيين آيات قرآن از طرف خدا نازل گرديده است، بدون اين که جنبه ي قرآني داشته باشد. روايات مربوط نيز تنزيل بودن برخي اضافات قرآن علي عليه السلام را مي رساند، نه قرآن بودن آن ها را. (53)
علامه سيد جعفر مرتضي عاملي پس از نقل گزارش هاي بسياري درباره ي چگونگي مصحف علي عليه السلام مي نويسد: « بدين سان، روشن شد که مصحف علي عليه السلام با قرآن موجود هيچ گونه تفاوتي نداشته است و تفاوت هاي ياد شده، تنها در چينش سوره ها و ترتيب نزول آن ها و هم چنين تفسير و تأويل آيات بوده و نه جز آن.»(54)
بدين ترتيب، مصحف علي عليه السلام عملاً تفسير قرآن بوده است، تفسير عظيم و بي نظير و نخستين تفسير تدوين يافته ي قرآن کريم. آري، علي عليه السلام نخستين کسي است که تفسير قرآن را با تلقي از وحي و تعليمات پيامبر صلي الله عليه و آله نگاشت و حقايق و دانش هاي فراواني در آن جاي داد. اما دريغ که مردم آن روزگار، قدر آن گوهر ارزشمند و گنجينه ي علم و معرفت را ندانستند و از آن بهره ي لازم را نبردند. علاوه بر مصحف آن بزرگوار، انبوه نقل هاي تفسيري ارزشمند امام عليه السلام در متون حديثي و تفسيري پراکنده است و اين همه، نمونه هاي روشن تفسير علوي و نشانِ دانش انبوه آن حضرت مي باشد.
تفسير به رأي
روشي که در تفسير قرآن در ميان برخي مفسران ديده مي شود، روش تفسير به رأي است که در آن، نظر و انديشه ي مفسر محور استنباط قرار مي گيرد. مفسر در اين روش، به اجتهاد خود در تفسير قرآن اعتماد مي نمايد و از روايات منقول از صحابه يا تابعين در تفسير استفاده نمي کند. در اين نوع که تفسير مذموم و باطل به شمار مي آيد، قرآن بدون علم و آگاهي و از روي هوا و ناداني به قواعد زبان و مقاصد قرآن تفسير مي شود و در تبيين آيات الهي، بدعت و روشي نادرست و مخالف احکام شرع گذاشته مي شود. چنين تفسيري است که در روايات شديداً نهي شده است.(55)
رسول خدا صلي الله عليه و آله نيز چنين تفسيري را شديداً نهي کرده و مي فرمايد:
من قال في القرآن برأيهِ فَليتبَّوأ مَقعَدَه من النّار؛(56)
کسي که قرآن را به رأي و نظر خود تفسير کند. جايگاهش آتش جهنم است.
پيشواي آگاه، علي عليه السلام در اين باره نيز با آگاهي تمام سخن مي گويد و تفسير به رأي را مذمت مي نمايد. وي به مخاطب خود مي فرمايد:
بر تو باد که از تفسير به رأي در قرآن دوري کني و مفهوم و تفسير آيات را از آگاهان و دانايان به کتاب خدا بپرسي. ظاهر برخي آيات قرآن شبيه سخنان بشر مي باشد، در حالي که آن کلام خداست و تأويلي و معناي آن هيچ شباهتي به سخنان انساني ندارد؛ هم چنان که احدي از مخلوقات خدا و افعال آن ها شباهتي به ذات مقدس الهي ندارد. کلمات و آيات خداوندي نيز قابل سنجش با سخنان بشري نمي باشد. بنابراين هرگز آيات الهي و کلمات خداوند را به کلام بشر تشبيه نکن و ميان اين دو، مقايسه قرار مده که گمراه و هلاک خواهي شد.(57)
امام عليه السلام در اين روايت با اشاره به اين مطلب که تأويل و تفسير آيات الهي کار هر کسي نيست، مي فرمايد: « سخنان خداوند نبايد با کلام بشري مقايسه شود و با همان روشي که سخنان انسان ها مورد بررسي قرار مي گيرد تفسير شود. فهم و درک سخنان خداوند با درک سخنان انساني تفاوت دارد و براي تفسير آن بايد از اعمال نظر و تحميل پندارهاي شخصي پرهيز نمود که اين کار، هلاکت و ضلالت به دنبال خواهد داشت.»
وي در مقامي ديگر، تفسير به رأي را پيروي از خواست ها و تحميل پندارها و هواها بر قرآن مي داند و مي فرمايد:
و آخر قد يَسَمّي عالماً و ليس به، فاقتبس جهائل من جهّال، و أضاليل من ضلّال، و نصب للنّاس شرکاً من حبائل غرورِ و قول زورِ قد أحمَلَ الکتابَ علي آرائهِ، و عَطف الحقَّ علي أهوائِه؛
و ديگري که دانشمندش دانند و بهره اي از دانش نبرده، ترّهاتي چند از نادانان و مايه هاي جهلي از گمراهان به دست آورده، دام هايي از فريب و دروغ گسترده، کتاب خدا را به رأي خويش تفسير نمايد و حق را چنان که دلخواه اوست تعبير کند.(58)
پينوشتها:
1.مهدوي راد، « تاريخ تفسير و تطور آن »، ميراث جاويدان، شماره 14، ص 20
2.نهج البلاغه، ترجمه سيد جعفر شهيدي، خطبه 1، ص 7
3.همان، خطبه ي 194
4.مجادله، آيه ي 19
5.ذهبي، التفسير و المفسرون، ج1، ص 266
6.همان، ج1، ص 267
7.ميراث جاويدان، ص 23
8.تکاثر، آيه ي 1-3
9.فيض الاسلام، نهج البلاغه، خطبه ي 212
10.ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج11، ص 153
11.حضيّر جعفر، تفسير القرآن بالقرآن عند العلامة الطباطبايي، ص 67
12.الميزان في تفسير القرآن، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، ج1، ص 11
13.نهج البلاغه، خطبه ي 133
14.ميراث جاويدان، ص 19
15.مديرشانه چي، علم الحديث و دراية الحديث، ص 24
16.نهج البلاغه، خطبه ي 192
17.کافي، ترجمه و شرح سيد جواد مصطفوي، ج1، ص 82
18.اربلي، کشف الغمة، ج1، ص 184
19.همان، ص 184 و بحارالانوار، ج 38
20.بحارالانوار، ج40، ص 151
21.نهج البلاغه، خطبه ي 192
22.شرح نهج البلاغه، ج3، ص 210
23.بحارالانوار، ج40، ص 208
24.همان، ص 132
25.کتاب سليم بن قيس هلالي، ص 63
26.متقي هندي، کنز العمال، ج13، ص 128
27.کافي، ج1، ص 82
28.مسند احمد بن حنبل، ج1، ص 254
29.همان، ص 182 و 230
30.ر.ک: همان، ص 126، 138-139، 149، 217 و 235
31.اسراء، آيه ي 110-111
32.نورالثقلين، ج3، ص 233
33.همان
34.طه، آيه ي 132
35.نور الثقلين، ص 409
36.همان، ج1، ص 360
37.بحارالانوار، ج89، ص 79
38.شوري، آيه ي 30
39.مسند احمد بن حنبل، ج1، ص 137
40.همان
41.عنکبوت، آيه ي 3
42.نهج البلاغه، خطبه 156
43.زمره، آيه ي 20
44.نورالثقلين، ج5، ص 217
45.صبحي صالح، مباحث في علوم القرآن، ص 65 و 66
46.حجتي، پژوهشي در تاريخ قرآن کريم، ص 204 و 409
47.همان، ص 216 و سيوطي، الاتقان، ج1، ص 183
48.همان
49.التمهيد في علوم القرآن، ج1، ص 225
50.همان، ص 225-229
51.مرتضي عاملي، حقايق هامة حول القرآن الکريم، ص 157-161
52.سيد ابوالقاسم خوئي، البيان، ج1، ص 318-321
53.همان
54.حقايق هامه حول القرآن الکريم، ص 157-161
55.التفسير و المفسرون، ج1، ص 264 و صابوني، التّبيان في علوم القرآن، ص 155
56.طبري، جامع البيان، ج1، ص 34
57.بحراني، البرهان في تفسير القرآن، ج1، ص 3 و نورالثقلين، ج3، ص 351
58.نهج البلاغه، خطبه ي 87
منبع مقاله :
صاحبي، محمدجواد، بوستان کتاب، قم، مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول/ 1391
منبع : راسخون