سعدى در مواعظ خود بيت زيبايى دارد. مىگويد:
صدها چراغ دارد و بيراهه مىرود بگذار تا بيفتد و بيند جزاى خويش.
راست هم گفته است. چرا بايد انسان طورى زندگى كند كه از قرآن اثرى برندارد و هستى خود را نابود كند؟ چرا وقتى قرآن مجيد، طبق نظر بزرگان دين، 25 بار به صراحت يا به اشاره بر مساله حجاب تأكيد كرده است، دختران و زنان مسلمان بايد بد حجاب يا بىحجاب باشند؟ هيچ يك از اين افراد مسيحى و يهودى و زرتشتى نيستند. برعكس، همه شناسنامه اسلامى دارند و وقتى مىخواستند ازدواج كنند، در كنار سفره عقدشان يك قرآن 30- 40 هزار تومانى قرار داشت! به راستى، كجاى كار ايراد دارد كه اين آيات در كشور اسلامى و به دست خود مسلمانان پايمال مىشود؟ آيا اين بيمارى نيست؟ آيا اين بدان سبب نيست كه مردم در قرآن انديشه نكردهاند و به حق بودن آن ايمان نياوردهاند؟
يكى از نامها و اوصاف قرآن «حق» است، اما تنها كسانى حق بودن آن را درك مىكنند كه در آن انديشه كنند. كسانى كه عقل را به كار نمىگيرند قرآن را مجموعهاى از كلمات مىبينند، اما كسانى كه تعقل مىكنند با توجه به حقيقتى كه از آن شناختهاند دلهاشان مىلرزد و چشمهاشان پر از اشك مىشود:
«و إذا سمعوا ما أنزل إلى الرسول ترى أعينهم تفيض من الدمع مما عرفوا من الحق يقولون ربنا آمنا فاكتبتا مع الشاهدين».
تنها كسانى كه خود اين ويژگى را پيدا كردهاند مىتوانند به فرزندانشان اين راه را نشان دهند و بگويند: فقط با زبان قرآن را نخوان و با چشم اين آيات را نگاه نكن! بلكه ببين قرآن بر پيغمبر چگونه نازل شده و چه تاثيرى بر پيامبر داشته است! زيرا هر آيهاى كه نازل مىشد، چنان پيغمبر را تحت تأثير مىداد كه امير المؤمنين مىفرمايد حضرتش مدهوش مىشد و تا مرز مرگ پيش مىرفت. و مگر خود امير المومنين در پيشگاه حق جز اين بود؟
منبع : پایگاه عرفان