دو راه ديگرى كه شيطان از آن دو راه مى تواند بر قلب انسان ، اين عرش پاك الهى تسلّط پيدا كند غضب و شهوت است . غضب ، راهزن عقل و غول پرخطر جاده باطن پاك انسان است ؛ با ضعف ارتش عقل ، هجوم ارتش شيطان شروع مى شود . به هنگام خشم است كه شيطان هم چون كودكى كه با توپ بازى مى كند با انسان و سعادت انسان بازى مى كند . روايت بسيار مهمى در اين زمينه رسيده كه جدّاً قابل دقت است ، مى فرمايد :
شيطان ، موسى را ملاقات كرد و به حضرت عرضه داشت : اى موسى ! تويى آن انسانى كه خداوند مهربان تو را به رسالت برگزيده و بى واسطه با تو سخن مى گويد ، روى اين حساب از آبروى فوق العاده اى برخوردارى ، من يكى از مخلوقات خدايم و گناهى را مرتكب شدم و علاقه دارم از آن گناه به درگاه حضرت حق توبه كنم !! به پيشگاه محبوب عالميان واسطه شو تا توبه ام را بپذيرد . موسى بزرگوار قبول كرد ، از خداوند مهربان درخواست كرد : الهى ! توبه اش را بپذير . خطاب رسيد : موسى ! خواسته ات را قبول كردم ، به شيطان امر كن به قبر آدم سجده كند ، چرا كه توبه از گناه ، جبران عمل فوت شده است . موسى ، ابليس را ديد و پيشنهاد مقصود خلقت را به او گفت . سخت عصبانى و خشمگين شد و با تكبّر گفت : اى موسى ! من به زنده او سجده نكردم ، توقّع دارى به مرده او سجده كنم !! سپس گفت : اى موسى ! به خاطر اين كه به درگاه حق جهت توبه من شفاعت كردى بر من حق دار شدى ، به تو بگويم كه در سه وقت مواظب ضربه من باش كه هركس در اين سه موضع ، مواظب من باشد از هلاكت مصون مى ماند .
1 ـ به هنگام خشم و غضب ، مواظب فعاليت من باش كه روحم در قلب تو و چشمم در چشم تو است و همانند خون در تمام وجودت مى چرخم ، تا به وسيله تيشه خشم ، ريشه ات را بركنم .
2 ـ به وقت قرار گرفتن در ميدان جهاد ، متوجّه باش كه در آن وقت من مجاهد فى سبيل اللّه را به ياد فرزندان و زن و اهلش انداخته ، تا جايى كه رويش را از جهاد فى اللّه برگردانم !
3 ـ بترس از اين كه با زن نامحرم خلوت كنى كه من در آنجا واسطه نزديك كردن هر دو به هم هستم !
در اين داستان عجيب ، شيطان به سه برنامه خطرناك اشاره دارد : شهوت ، غضب و حرص .
در هر صورت بايد گفت : بدون شك ، فرار انسان از جهاد ، ريشه اى جز حرص به دنيا ندارد و امتناع ابليس از سجده به آدم منشأى غير حسد نمى تواند داشته باشد و اين حسد ، درب بسيار بزرگى است كه شيطان با ورودش ، قدرت تسخير قلب را پيدا مى كند . مى گويند : بعضى از پيامبران به شيطان گفتند : به چه چيز بر انسان غالب مى شوى ؟ گفت : به حرص و هواى نفس . مى گويند : ابليس در برابر بنده اى از بندگان خالص حق ظاهر شد ؛ آن عبد بيدار از او پرسيد : در كدام يك از اخلاقيات انسان كمك مؤثّرترى براى تو است كه او را به بدبختى بنشانى ؟ گفت : خشم ، چون انسانى به غضب گرفتار شود او را به بازى مى گيرم چنان كه كودك توپ را مى گيرد ! فيض كاشانى ، آن انسان والا چنين گويد :
رو به حق آورى اى جان چه شود نروى همره شيطان چه شود
توبه ها چند كنى و شكنى نكنى گر تو گناهان چه شود
اوّل انديشه كنى تا آخر نشوى زار و پشيمان چه شود
« فيض » بيهوده كنى جان تا كى جان دهى در ره جانان چه شود
منبع : برگرفته از کتاب عرفان اسلامی استاد حسین انصاریان