فارسی
چهارشنبه 13 تير 1403 - الاربعاء 25 ذي الحجة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

مراحل شكرگزارى

مراحل شكرگزارى

آنچه گفته شد، در تحليل مرتبه اول شكر؛ يعنى شكر با زبان بود وَ اما يكى ديگر از مراحل شكر، استفاده از نعمت هاى خداوند در جايگاه و محل خود است . شكر، عبارت است از به كار بردن نعمت در جايى كه براى آن آفريده شده است .
خداوند متعال ، چشم را براى بينايى و تماشاى مظاهر جلال و عظمت خود آفريد. گوش ، دست ، پا و ساير اعضا و جوارح را نيز براى حكمتى آفريده است و بايد اين نعمت ها و تفضلات الهى در همان مسيرى استفاده شود كه خداوند به حسب تكوين مقرر فرموده است . در غير اين صورت ، كفران نعمت شده است در حالى كه انسان شاكر، گناه نمى كند؛ در روايتى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرموده اند:
الشكر للنِّعَم اجتناب المحارم (791).
((شكر نعمت ، تورع و پرهيز از گناه است )).
نكته اى كه خوب است يادآورى كنيم اين است كه بعضى از نعمت هايى كه خدا به ما عنايت كرده است به خاطر همگانى بودن آن مورد غفلت واقع شده ، اما بعضى نعمت ها است كه همه از آنها بهره مند نيستند. بنابراين براى كسانى كه از آن بهره مندند، بيشتر قابل فهم است ؛ مانند ثروت و مال دنيا يا جاه ، مقام و قدرت و... راه شكرگزارى براى آنان كه متنعم به اين نعمت ها هستند، استفاده اين نعمت ها در مسيرى است كه خدا مقرر كرده است .
در تاريخ سرگذشت كسانى كه خداوند متعال از خزانه غيبش ثروت هاى بى كرانى نصيب آنها كرده فراوان است و آنهااين مال و ثروت را در ميسر غيرمرضى الهى صرف كرده اند فراوان است كه همين باعث شده تا حادثه اى كوچك همه ثروت ايشان را به باد دهد؛ يا افرادى از جانب خداوند متعال بر امتى اقتدار يافتند و چون از شكر آن غافل بودند و آن را در مسير واقعى اش به خدمت نگرفتند، اين نعمت را از دست دادند.
شكر نعمت قدرت اين است كه انسان از بندگان خدا حمايت كند و ياور مظلومان باشد. اگر صاحب قدرت چنين نبود و در اين راه ، دست به ستم بازكرد و نعمت قدرت را در مسير خلاف آن استفاده كرد، خداوند متعال نيز، به دليل كفران ، آن نعمت را از او مى گيرد كه مصاديق آن را در تاريخ بسيار مى توان مشاهده كرد. درباره اميرالمؤ منين عليه السلام وارد شده است كه ابن عباس مى گويد:
دَخَلتُ على اميرالمؤ منين عليه السلام بَذِى قَار و هو يَخصِفُ نَعلِهُ، فقال لى : ما قِيمَةُ هذا النَّعل ؟ فقلت : لا قيمة لها، فقال عليه السلام : واللَّه لهى اءَحبُّ الىَّ من اءِمرَتِكُم ، الا اءَن اءُقيم حقّا اءَو اءَدفع باطلا(792).
((در مسير جنگ جمل در منزل ((ذى قار)) نزد حضرت رفتم ، ديدم كفش خود را وصله مى زنند. حضرت به من فرمودند: قيمت اين كفش چقدر است ؟ جواب دادم : اصلا قيمتى ندارد. حضرت فرمودند: نزد من اين كفش ‍ ارزشمندتر از حكومت بر شما است ؛ مگر اين كه در سايه آن ، بتوانم اقامه حقّ و يا دفع باطلى كنم )).
حال اگر كسى به قدرت رسيد و صاحب منصب شد، اداى حقّ قدرت ، اقامه حقّ و دفع باطل و اعتلاى ((كلمة اللَّه )) است . به ويژه صاحبان قدرت در حكومت اسلامى كه در حقيقت بر خوان حضرت بقية اللَّه عليه السلام نشسته اند و اگر جز اين باشد، خداوند متعال به حسب وعده اى كه فرموده است آنان را به عذابى شديد گرفتار خواهد كرد:
لئن شَكَرتُم لاءَزيدنَّكم و لَئِن كَفَرتُم انَّ عذابى لَشَديد(793).
((اگر شكر نعمت به جاى آوريد بر نعمت شما مى افزاييم و اگر كفران كنيد به عذاب شديد گرفتارتان مى كنيم )).
قدرت راه زوال مى پويد و از دست مى رود. همين طور كسانى كه در سايه تفضلات الهى ، به رشته هايى از علوم و فنون آگاهى يافته اند، اما از تعليم اين علوم دريغ مى كنند. شكرگزارى علم ، آموختن به ديگران و نجات آنان از جهل و خدمت به جامعه است و اگر جز اين باشد، آن نعمت رو به زوال مى نهد.
شرط دوام و بقاى نعمت اين است كه در مسيرى استفاده شود كه خداوند معين فرموده است . بهترين مصداق اين مطلب ، قدرتى است كه در طول تاريخ مورد توجه و زير نظر همه بندگان خدا بوده است . وقتى به حكومت هاى بنى اميه و بنى عباس و يا حتى حكومت هاى ديگرى كه در طول تاريخ بر كشور ما حكومت كرده اند، نگاه مى كنيم ، مى بينيم آن دسته از حكومت ها موفق بوده اند كه توانسته اند در سايه قدرت ، اقامه حقّ كرده و از بندگان خدا دستگيرى كنند و حكومت هايى كه بر خلاف اين اصل عمل كرده اند، اين نعمت را زود از دست داده اند. در روايتى از امام صادق عليه السلام وارد شده است كه مى فرمايند:
اءحسِنوا جوار النِّعم واحذروا ينتقل عنكم الى غيركم (794).
((مجاورت نعمت را گرامى بداريد، آن را خوب صيانت كنيد و بترسيد از وقتى كه اين نعمت از شما سلب شود و به ديگرى داده شود)).
تعبير امام عليه السلام ، بسيار لطيف است . برخوردارى از يك نعمت ، مثل داشتن يك همسايه خوب است . اگر انسان حقّ همسايگى اين همسايه خوب را ادا كرد، اين همسايه ماندگار مى شود، اما اگر قدر او را ندانست و درصدد اذيت او برآمد، همسايه ديگران مى شود.
بترسيد از آن كه اين همسايه خوب برود و جايش را به همسايه اى بد بدهد، رفتن نعمت و همسايه خوب يك مصيبت است و آمدن نقمت به جاى نعمت ، مصيبتى ديگر. بنابراين ، اميرالمؤ منين عليه السلام فرمايند:
قَلَّ ما اءَدبَر شَى ء فاءَقبَل (795).
((كمتر اتفاق مى افتد كه انسان نعمتى را از دست بدهد و دوباره آن نعمت برگردد)).
آنچه در مورد شكر بيان شد، شكر منعم حقيقى ؛ يعنى ذات خداوند متعال بود، اما اكنون درباره شكرگزارى و احسان بندگان خدا نكاتى را متذكر مى شويم . بدون شك در معارف دين سپاس گزارى و ثناگويى از بندگانى كه در حقّ انسان ، احسانى كرده اند سفارش شده است و اين مهم از جمله ملكات اخلاقى است كه هر عقل سليمى ، ضرورت آن را درك مى كند و مى پسندد.
همان طور كه در فرمايش امام سجاد عليه السلام آمده است ، شكر منعم اوّلا فراموش نكردن محبت او است و ثانيا ثناى به زبان و نشر احسان او. در روايتى از امام هشتم ابى الحسن الرضا عليه السلام نقل شده است كه حضرت مى فرمايند:
مَن لم يِشكُرِ المُنعِم مِنَ المخلوقين لم يَشكُرِ اللَّه عزَّ و جَلَّ(796).
((كسى كه شكر نعمت را درباه مخلوقات به جاى نياورد، در حقيقت شكر خدا را به جاى نياورده است )).

تَرك شُكرش ، ترك شُكر حق بود   حقّ او لاشَك به حق ملحق بود

اين مضمون در روايات متعدد آمده است :
اءَشكَرُكُم لِلَّه اءَشكَرُكُم للنَّاس (797).
((سپاس گزارترين شما از بندگان خدا، شاكرترين شما نسبت به خداوند است )).

شكر او شكر خدا باشد يقين   چون به احسان كرد توفيقش قرين

همه انسان ها موفق نمى شوند به ديگران احسان و نيكى كنند؛ به همين دليل اگر خداوند به كسى توفيق داد كه به ديگران احسان و نيكى كند، جاى سپاس و شكر دارد.
بنابراين شكر منعم حقيقى يك امر و شكر احسان كنندگان ديگر نيز، امر ديگرى است ؛ چون همه نعمت ها از ناحيه خدا است و آنها واسطه ايصال نعمت به بندگان ديگرند، بنابراين شكر اين واسطه ها از ضروريات و واجبات اخلاقى است .
در قرآن كريم تصريح شده است كه : اءَن اشكر لى و لوالديك (798) ابتدا شكر خدا و بعد از آن شكر پدر و مادر را به جاى آوريد. سپاس و شكر معلم و مربى نيز از اين قبيل است . خلاصه اگر كسى نتواند اين ملكه ارزشمند اخلاقى را در وجود خود ايجاد كند، در حقيقت ، فاقد يكى از اوصاف بسيار ارزشمند انسانى است .
در كتب روائى ما از آن جمله در ((سفينة البحار)) از پيامبر گرامى اسلام صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم نقل شده است ، انسانى كه فاقد روح شكرگزارى است و نتوانسته اين ملكه ارزشمند اخلاقى را در خود احيا كند، زيان معنوى بسيار بزرگى را متحمّل شده و فوايد و منافع اخروى بسيارى را از دست داده است . روايت چنين است كه پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمودند:
اءَلا يؤ تى بعبد يَومَ القِيَامَةِ فَيوقِف بين يَدَى اللَّه عزَّ و جَلَّ فَيُؤ مَر به الى النَّار فيقول اءىّ ربّ اءَمرتَ بى الى النَّار و قَد قَراءت القرآن ، يقول اللَّه اءىّ عَبدِى انّى اءَنعَمتُ عَليكَ و لم تشكر نعمتى ، فيقول اءىّ ربّ اءنَعَمت علىَّ بكذا شكرتك بكذا، و اءنعمت علىَّ بكذا فشكرتك بكذا، فلا يزال يحصى النِّعم و يعدِّد الشّكر فيقول اللَّه تعالى صدقت عبدى الّا اءنَّك لم تشكر من اءجريت لك نعمتى على يديه ، و انّى قد آليت على نفسى اءن لا اءقبل شكر عبد لنعمة اءنعمتها عليه حتى يشكر من ساقها من خلقى اليه (799).
((روز قيامت و در پيشگاه الهى ، بنده اى را حاضر مى كنند و خداوند دستور مى دهد كه او را به جهنم ببرند. او به پيشگاه خدا عرض مى كند كه خدايا! دستور دادى كه مرا به آتش ببرند در حاليكه من قرآن مى خواندم ! خطاب مى شود به او كه اى بنده من ! من به تو نعمت هاى مادى و معنوى تفضل كردم و تو شكر نعمت نگفتى . عرض مى كند: خدايا! تو فلان نعمت را به من دادى و آن طور سپاس گفتم ، فلان نعمت را دادى ، آن گونه سپاس گفتم مثلا به من نعمت سلامت دادى ، من روزه گرفتم ، نعمت سلامت دادى ، نماز خواندم . ساير نعمت ها را دادى چنين كردم و... آنچه انجام دادم ، همه شكر نعمت هاى تو بود هم نعمتهاى خدا را مى شمارد و هم كارهايى را كه خود به عنوان شكر انجام داده است . سپس خداوند مى فرمايد: بنده من ! درست مى گويى ! اما تو شكر آن كسى را كه من به وسيله او نعمت هاى خود را به تو دادم و به جاى نياوردى و من با خود عهد كرده ام كه اگر كسى شكر بنده اى را كه واسطه وصول نعمت بوده است ، به جاى نياورده باشد، او را به آتش ببرم )).
مولوى اين روايت بسيار ارزشمند را با بيان لطيفى به شعر درآورده است :
 

در قيامت بنده را گويد خدا   هين چه كردى آنچه دادم من تو را
گويد اى رب شكر تو كردم به جان   چون ز تو بود اصل آن روزىّ و نان
گويدش حقّ نه ، نكردى شكر من   چون نكردى شكر آن اكرام فن
بر كريمى كرده اى ظلم و ستم   نه ز دست او رسيدت نعمتم ؟

علاوه بر اين كه حق شناسى و سپاس گزارى از بزرگترين ملكات اخلاقى انسان است ، آثار و نتايج بسيار ارزشمند اجتماعى نيز بر آن مترتب است . تشويق كسى كه به بندگان خدا احسان و خدمت مى كند، از بزرگترين راه هاى اشاعه معروف در جامعه است و امروزه هم در دنيا مرسوم است كه اگر كسانى به فرد خاص يا جامعه خدمت و احسانى كنند، به طريق شايسته اى از آنها تقدير مى شود.
اين بيانگر آن است كه روح شكرگزارى و حق شناسى ، از ملكات ارزشمند اخلاقى و مورد قبول وجدان انسانى است ، و اگر كسى از منعم ، احسان كننده و صاحب معروف شكرگزارى نكند، فاقد اين ملكه و فضيلت اخلاقى است و نه تنها باعث حق ناشناسى مى شود، بلكه سبب مى شود تا از نيكوكاران و آنان كه روح خدمت در آنها است ، تقدير نشده و دل سردى و ياءس براى آنها ايجاد شود.
بنابراين ، تلاش و توصيه اهل بيت عليهم السلام همواره اين بوده است كه در جوامع انسانى و به خصوص جوامع اسلامى روح سپاس گزارى و شكر زنده بماند تا انسان ها به اين احسان عادت كنند.
آنچه از روايات استفاده مى شود اين است كه تشويق انسان هاى محسن و نيكوكار و اهل خدمت ، هم موجب رغبت آنها براى خدمت گزارى بيشتر مى شود و هم ديگرانى كه از مكنت و توان مالى ، جسمى و يا اعتبار و منزلت اجتماعى برخوردارند، به احسان و نيكوكارى روى آورند؛ چون خدمت به ديگران منحصرا در خدمات مالى نيست ممكن است انسان گرفتارى و مشكلى داشته باشد كه با توان جسمى يا با استفاده از اعتبار و منزلت اجتماعى و آبرو حل شود.
فوايد شكرگزارى
بنابراين ، بايد از انسان احسان كننده اى كه به هر وسيله به ديگران خدمت مى كند، سپاس گزارى شود كه اين كار باعث مى شود آنان كه از سرمايه هاى مادى و معنوى برخوردارند، اما براى خدمت به ديگران از آن استفاده نمى كنند، به حركت درآيند. در حقيقت وقتى انسان ، شكر يك نعمت و احسان را به جاى آورد، با اين عمل به حسب ظاهر كم و كوچك ، باعث و بانى خيرات و حسنات بسيار بزرگى مى شود. بنابراين ، اميرالمؤ منين عليه السلام كه كلمات و بياناتش ‍ گوياى همه ملكات ارزشمند انسانى است ، در نامه بسيار ارزشمندشان به مالك اشتر به اين نكته تنبه و توجه داده و خطاب به مالك مى فرمايند:
و واصل فى حُسنِ الثَّناءِ عليهم ، و تعديد ما اءَبلى ذَوُو البلاء منهم ، فان كثيرة الذِّكر لِحُسن اءفعالهم تَهُزُّ الشُّجاع ، و تحرِّض النَّاكلَ(800).
((ستودنشان را به نيكى پيوسته دار، و رنج كسانى را كه كوششى كرده اند بر زبان آور، كه كار نيكوى آنان را ياد كردن ، دلير را برانگيزاند و ترسوى بددل را به كوشش مايل گرداند)).
اميرالمؤ منين عليه السلام ، به دو نكته روانى ، تنبه مى دهند و به مالك مى فرمايند:
همواره از كسانى كه در خدمت تشكيلات حكومت تو هستند؛ اعم از نظامى و غيرنظامى به نيكى ياد كن و از آنها سپاسگزارى كن . كارهاى مهمى را كه انجام داده اند به ياد آور و اعلام كن ؛ چون شكرگزارى از ايشان دو ثمره دارد: ثمره اول اين كه باعث تشويق كسانى مى شوى كه شجاعت انجام اين كارها را دارند؛ زيرا شكرگزارى تو باعث تحريك آنها براى ادامه كارشان مى شود؛ ثمره ديگر اين كه بى اعتنايان به اين امور، تشويق به تحرك مى شوند.
روايت ديگرى از اميرالمؤ منين عليه السلام نقل شده است كه حضرت فرمايند:
شكرك للراضى عنك يزيده رضا و وفاء(801).
((شكر تو از كسى كه با محبت و علاقه كارى را براى تو انجام داده است ، رضايت و وفاى او را افزون مى كند)).
اثر ديگرى كه امام عليه السلام بيان مى فرمايند اين است كه اگر انسان روزى به تو خدمتى كرده و اكنون به هر دليلى از تو خشمگين و غضبناك است ، در صورتى كه لطف و محبتى را كه كرده است يادآور شوى و از او سپاس گزارى كنى باعث احياى روح عطوفت و مهربانى و اصلاح درونى او خواهد شد؛ يعنى به اين طريق سرشت مهربان او را به او يادآور مى شوى .
در هر دو حال ، ملكه شكرگزارى آثار بسيار مهم شخصى و اجتماعى دارد كه موجب حيات روح همكارى ، خير و كمك كردن به ديگران مى شود.
انسان ها از آن جهت كه ظرفيتشان محدود است ، معمولا نيازمند به ابزار و اظهار شكر از طرف كسانى هستند كه به آنها خدمت و محبت كرده اند و اگر از آنها سپاس گزارى نشود، يا احيانا عكس العمل منفى ببينند، به دليل همان ظرفيت محدود، دست از اقدام به خير برمى دارند؛ اميرالمؤ منين عليه السلام به افرادى كه نسبت به ديگران محبت و احسان مى كنند، اما به آنها بى توجهى و بى اعتنايى شده يا گاهى با عكس العمل هاى سوء مواجه مى شوند، مى فرمايند:
لا يُزَهِّدَنَّكَ فى المعروف من لا يشكره لك ، فَقَد يشكرك عليه من لا يستمتع بشى ء منه ، و قد تُدرِكَ مِن شُكر الشَّاكر اءَكثر ممَّا اءَضاع الكافر ((واللَّه يحبُّ المحسنين (802)))(803).
((اگر به كسى خدمتى كردى و او تو را سپاس گفت ، باعث نشود كه كار خير و معروف را رها كنى و از نيكى كناره بگيرى ؛ چرا كه خدا تو را سپاس خواهد گفت . كسى شكر كار تو را به جاى خواهد آورد كه هيچ وقت اهل استفاده از خيرات تو نيست و خدا آن شكر را جبران خواهد كرد؛ چون خداوند انسان هاى مؤ من ، نيكوكار و اهل معروف را دوست دارد)).
پس شكرگزارى داراى فوايدى چند است :
اولا، يكى از نشانه هاى وجود روح انسانى در فرد است ؛ بدين معنا كه اگر كسى روح شكرگزارى داشته باشد، از روح انسانى برخوردار است .
ثانيا، باعث تشويق افرادى مى شود كه اهل خدمت هستند تا به خلق خدا برخوردارند، تشويق مى شوند تا بدين عمل روى آورند.
رابعا، شكرگزارى موجب رضايت مندى و خشنودى شخص نيكوكار شده و به احسان او مى افزايد و اگر از فردى كه به او احسان كرده است نگرانى و تكدرى دارد، شكرگزارى باعث مى شود كه روح ملاطفت و مهربانى دوباره در او زنده شود.
بنابراين ، به دليل اين آثار ارزشمند، در معارف ما به ويژه در اين بخش از فرمايش امام سجاد عليه السلام به آن عنايت شده است :
وَ اَمَّا حقّ ذى المعروف عليك ، فاءَن تشكره ، و تذكر معروفة ، و تنشر له المقالة الحسنة .
((حقّ احسان كننده در حقّ تو اين است كه هميشه خوبى او را به ياد داشته باشى و هرگز آن را فراموش نكنى و آن را در جامعه ، نشر دهى )).
نشر خوبى ديگران ، از مصاديق شكر است و نشر زيبايى و معروف ، جامعه را به سوى زيبايى و معروف هدايت مى كند و اصلا آشكاركننده خوبى ها، از اوصافى است كه خداوند متعال خود را، به آن مى ستايد و در بيانات اهل بيت عليهم السلام اين طور آمده است :
يا مَن اءَظهر الجميل و سَتَرَ القبيح (804).
((اى كسى كه زيبايى ها را آشكار مى كنى و بدى ها و زشتى ها را مى پوشانى )).
واقعا جاى تامل است ! اگر غير از اين بود و خداوند متعال در عالم تكوين اراده مى كرد زشتى نفس اشخاص را ظاهر كند، انسان با چه مشكلات و فجايعى دست به گريبان مى شد. اميرالمؤ منين عليه السلام در دعاى كميل با خدا اين طور راز و نيار مى كند:
اللَّهم مولاى كم مِن قبيح سترته ، و كم من فادح من البلاء اءَقلته ، و كم من عثار وقيته ، و كم من مكروه دفعته ، و كم من ثناء جميل لست اءهلا له نشرته (805).
((اى خدا! اى مولاى من ! چه بسيار كارهاى زشتم را پوشاندى ؛ و چه بسيار بلاهاى سخت را از من دور كردى ؛ و چه بسيار كه مرا از لغزش ها نگه داشتى ؛ و چه بسيار ناپسندها كه از من دور كردى ؛ و چه بسيار مدح و ثناى نيكو كه من لايق آن نبودم و تو بر زبان ها منتشر ساختى )).
اين يكى از صفات خدا است و از آن جا كه به انسان ها نيز توصيه شده است كه براى رسيدن به كمال ، متصف به صفات الهى شوند، بايد بدانند اين صفت ، يكى از كمالات بزرگ اخلاقى است . بنابراين انسان بايد صعى كند خوبى هاى ديگران را نشر دهد. اين كار از مصاديق بارز و ارزشمند شكرگزارى است .
اميرالمؤ منين عليه السلام در اين باره توصيه مى كنند:
اذا صُنِعُ اليك معروف فانشُرهُ(806).
((اگر كسى براى تو كار نيكى انجام داد آن را نشر بده و اعلام كن )).
نكته مقابل اين توصيه ، آن است كه اگر انسان كار خوبى انجام داد خود آن را پوشيده دارد؛ چون از صفات مذموم اخلاقى اين است كه فرد، كار خوب خود را به زبان آورد و آن را مكرر نقل كند.

0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

حیا، شرط وجود ایمان
آیا امام سجاد (ع) هنگام شهادت امام حسین(ع) هنوز به ...
چرا امام سجاد(ع) آشكارا از قیام مختار حمایت نكرد؟
مجاهد سازش ناپذیر
امام سجاد (ع) فاتح قلبها
دو دستی كه به هم چسبیده بود
سادات حسینی به چه كسانی می گویند؟
مكارم وفضایل امام زین العابدین
كرامات امام
برخورد با مخالف

بیشترین بازدید این مجموعه

آیا امام سجاد (ع) هنگام شهادت امام حسین(ع) هنوز به ...
مجاهد سازش ناپذیر
چرا امام سجاد(ع) آشكارا از قیام مختار حمایت نكرد؟
حیا، شرط وجود ایمان

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^