هنگامى كه امام سجاد (ع ) و همراهان را به صورت اسير وارد قصر دارالاماره كردند عبيدالله بن زياد كه طاغوتى مغرور و خونخوار بود، به امام سجاد (ع ) رو كرد و گفت :نامت چيست ؟فرمود: على بن الحسين (ع )ابن زياد: مگر على پسر حسين (ع ) را خدا ...
امام سجاد (ع ) غلامى داشت كه او را سرپرست رسيدگى به مزرعه اى كرده بود، روزى آن حضرت به مزرع رفت ديد كه آن غلام (بر اثر كم كارى يا ندانم كارى ) بجاى آباد كردن ، آن را بر هم زده و تباه نموده و خسارت زيادى وارد نموده است ، خشمگين شد ...
شخصى نزد امام سجاد عليه السلام آمد و عرض كرد: فلان شخص درباره شما بدگوئى كرد و شما را مورد سخنان آزار دهنده قرار داد.امام عليه السلام فرمود: بيا با هم نزد او برويم . به همراه امام عليه السلام حركت كردند و حضرت در بين راه براى خود طلب ...
بين امام سجاد عليه السلام و پسر عموى او (حسن بن حسن ) كدورتى وجود داشت . حسن كه در دل ناراحت بود به فكر آزار آن حضرت افتاد. ازاين رو به مسجد رفت كه امام عليه السلام و اصحابش با يكديگر بودند. در برابر امام عليه السلام قرار گرفت ...
تسبیحبالاخره نفهمیدم باید بچرخانم یا نچرخانم؟ یکی میگه خوبه، دست بچه مسلمون باید یه چیزی، علامتی از خدا، پیغمبر، باشه، بهتر از زنجیر و دستبنده. یکی میگه نچرخون، حرمت و احترام داره باهاش ذکر خدا میگن. والله من گیج شدم، بالاخره چی کار کنم؟خوب اگر ...
شخصى نزد امام سجاد عليه السلام آمد و عرض كرد: فلان شخص درباره شما بدگوئى كرد و شما را مورد سخنان آزار دهنده قرار داد.امام غليه السلام فرمود: بيا با هم نزد او برويم . به همراه امام عليه السلام حركت كردند و حضرت در بين راه براى خود طلب ...
محدث عظیم و سالک وارسته، مرحوم مجلسی اوّل میفرماید: «در اوایل جوانی مایل بودم، نماز شب بخوانم امّا نماز قضا بر عهدهام بود و به همین دلیل احتیاط میکردم و نمیخواندم. خدمت شیخ بهائی(ره) عرض نمودم، فرمود: «نماز قضا بخوان.» امّا من با خود میگفتم ...