حضرت ابوجعفر امام محمّد باقر عليه السّلام حكايت فرمايد:روزى از روزها مردى - از آنايان - به محضر پدرم امام زين العابدين عليه السّلام وارد شد و به آن حضرت عرضه داشت : ياابن رسول اللّه ! همسرت - كه از خانواده شيبانى ها است - امام علىّ بن ابى طالب عليه ...
- ابوحمزه ثمالي از حضرت امام محمدباقر(عليهالسلام) نقل مي کند که فرمود:
چون هنگام وفات حضرت علي بن الحسين(عليهماالسلام) فرا رسيد، من را به سينه خود چسبانيد و فرمود:
پسرم، تو را به چيزي وصيت ميکنم که پدرم به هنگام ...
حضرت امام سجاد(علیهالسلام) در زمان خلافت ولید بن عبدالملک به شهادت رسید.
بنا به گفته عمر بن عبدالعزیز، ولید که حاکم جبّار و ظالمی بود، زمین را از جور و ستم لبریز کرده بود. در دوره ی حکومت او، رفتار مروانیان و ...
عبدالله مبارک در يکي از سالهايي که به سفر حج مي رفت ، در ميان راه ، کودک هفت يا هشت ساله اي را بدون توشه و مرکب ديد . بر او سلام کرد و گفت : «با چه کسي بيابانها را پيموده اي ؟» . گفت : «با خداي متعال ». سخن کودک که نشانه ي نيکي مقام او بود ، در نظر عبدالله ...
طاووس یمانی گوید: سالی به حج شدم . خواستم كه سعی كنم میان صفا و مروه . چون در كوه صفا شدم جوانی را دیدم با جامه ای كهنه پوشیده ، آثار صالحان در روی او مشاهده كردم . چون بر درجه های صفا شد چشمش بر كعبه افتاد، رو به آسمان كرد و گفت : انا عریان كماتری ، انا ...
زهری گوید: امام سجاد علیه السلام را در شبی تاریك و سرد دیدم كه مقداری آرد بر دوش خود گذارده و حركت می كند. عرض كردم : یا بن رسول اللّه اینها چیست ؟ فرمود: سفری در پیش دارم و برای آن توشه ای را به جای امنی می برم . زهری : این غلام من است و آن را برای شما حمل ...
بالاخره نفهميدم بايد بچرخانم يا نچرخانم؟ يکي ميگه خوبه، دست بچه مسلمون بايد يه چيزي، علامتي از خدا، پيغمبر، باشه، بهتر از زنجير و دستبنده. يکي ميگه نچرخون، حرمت و احترام داره باهاش ذکر خدا ميگن. والله من گيج شدم، بالاخره چي کار کنم؟خوب اگر جواب ...
زمخشری در ربیع الابرار نقل كرده: چون یزیدبن معاویه مسلم بن عقبه را به جنگ اهل مدینه فرستاد و گفت: پس از شكست آنان، زنانشان بر سپاهیان شام مباح است (ولی به وی سفارش كرد كه متعرض امام سجاد (ع) نشود) علی بن الحسین (ع) در آن ماجرای شوم، چهار صد زن را با ...
روزی مردی در برابر امام سجّاد علیه السلام ایستاد و حرف تندی به او گفت؛ اما حضرت جوابش را نداد تا آن مرد رفت. امام علیه السلام به افرادی که آنجا نشسته بودند فرمود: «دوست دارم که همراه من بیابید و جواب من را بشنوید.» امام و همراهانش به راه افتادند و امام ...
آخرين وصيت امام سجاد و امام حسين (ع )
امام باقر(ع ) فرمود: هنگامى كه پدرم لحظات آخر عمر را مى پيمود، مرا به سينه اش چسبانيد و فرمود: ((پسر جان ! تو را به همان چيزى كه پدرم (امام حسين عليه السلام ) هنگام شهادت به آن وصيت ...
امام زینالعابدین سیدالساجدین، علیبن الحسین علیهماالسلام میفرماید:پدرم روز شهادتش - روز عاشورا - در حالی که خون از تمامی بدنش در فوران بود مرا به سینهاش فشرد و گفت: پسر عزیزم! این دعا را حفظ کن که همانا مادرم فاطمه به من آموخت. و مادرم از رسول ...
روزگار ، روزگار آدمهای كوچك و منافق بود و ایمان تنها لقلقه ی زبانها بود، شاید برای نجات از اتهام بی دینی.بذر ایمان در كویر یابس دلهای مردمان سخت تر از سنگ، هرگز نمی توانست به جوانه بنشیند و در سیاهی ظلمت و گمراهی این آدم نماها، گرگهای ایمان خوار ، ...
هنگامى كه امام سجاد(ع ) را (در ماجراى كربلا، به صورت اسير، همراه بازماندگان شهداى كربلا به شام ) نزد يزيد بن معاويه بردند، آن حضرت را در برابر يزيد نگهداشتند.يزيد(مغرور براى نيكو جلوه دادن كار خود به يك توجيه مزورانه مذهبى ...
بين امام سجاد عليه السلام و پسر عموى او (حسن بن حسن ) كدورتى وجود داشت . حسن كه در دل ناراحت بود به فكر آزار آن حضرت افتاد. ازاين رو به مسجد رفت كه امام عليه السلام و اصحابش با يكديگر بودند. در برابر امام عليه السلام قرار گرفت ...
وقتی كه ابراهیم پسر مالك اشتر، عبیدالله بن زیاد لعین را در كنار رودخانه «خاذر» كشت، سر او و سرهای دیگران را پیش مختار بن ابی عبیده فرستاد. مختار سر ابن زیاد را به محضر محمد حنفیه و امام سجاد (ع) فرستاد، سر عبیدالله را وقتی محضر امام آوردند كه طعام میل ...
مرحوم مجلسی روایت کرده است که ولید بن عبدالملک به صالح بن عبدالله، حاکم مدینه، نوشت که؛ حسن بن الحسن علیه السلام (حسن مثنی) را - که در زندان است - به مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله ببر و پانصد تازیانه بر او بزن. صالح، حسن را به مسجد آورد. مردم نیز جمع ...