شهر قم در گير و دار جنگ جهانى دوم از قحطى و خشكسالى ناله داشت، زمينها خشك بود، باغات در شرف انهدام قرار داشت، مردم دچار مضيقه و سختى بودند، عوامل مادى از حل مشكل به عجز نشسته بودند، تنها راهى كه براى نزول باران وجود داشت، يكى از دستورهاى مهم ...
حكم بن ابى العاص (پدر مروان كه فرزندانش بعدها به خلافت رسيدند) از دشمنان سرسخت رسول خدا صلى الله عليه و آله در مكّه بوده و بسيار آن حضرت را مىآزرد و از همين جهت او و پسرش مروان را از مدينه به طائف تبعيد كرد و از جمله اذيّتهاى وى نسبت به آن حضرت، اين ...
سپهر در كتاب ناسخ و برخى ديگر از بزرگان در نوشتههاى خود از شخصى به نام ابوالقاسم قشيرى نقل ميكنند كه ميگويد در بيابان زنى را تنها ديدم به او گفتم: كيستى پاسخ داد:
وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ
ابتدا سلام كن سپس از من بپرس تا برايت معلوم ...
سلمان فارسى به ديدن ابودرداء رفت، همسر ابودرداء را در لباسى كهنه و حالتى دل مرده ديد، از او پرسيد: اين چه وضعى است؟ پاسخ داد: برادرت ابودرداء دل از دنيا برداشته و رابطه با غير عبادت بريده. سلمان منتظر ماند تا ابودرداء از بيرون آمد. به سلمان خوش آمد ...
على بن معبد مىگويد در خانه شخصى به نام بكر نشسته بودم، كاغذى با مركب روان و سياه نوشتم، خواستم خاك نرمى از ديوار خانه برگيرم و روى نوشته بپاشم تا خشك شود، پيش خود گفتم: ديوار مال من نيست و تصرف در آن جايز نمىباشد، سپس گفتم خاك ديوار مگر چقدر است و ...
از نمونههاى تاريخى چنين بزرگانى كه با قرآن كريم پيوند عارفانه داشتهاند؛ «سيده نفيسه فرزند حسن بن زيد بن حسن مجتبى عليه السلام، همسر اسحاق بن امام جعفر صادق عليه السلام، صاحب جلالت و فضيلت در خاندان رسالت و ولايت بوده است. او در خانه خود قبرى ...
در تاريخ آمده است كه: عبدالملك بن مروان، حاكم خودكامه عصر امامت امام زينالعابدين عليه السلام خبردار شده بود كه شمشير رسول خدا صلى الله عليه و آله در اختيار امام سجّاد عليه السلام است. پس تصميم گرفت تا آن يادگار ارزشمند را از هر راه ممكن به چنگ آورد ...
در سفرى حضرت سجّاد عليه السلام به قصد حج در حال حركت بوده تا در بين راه به صحرايى بين مكه و مدينه رسيد. پس ناگهان مرد راهزنى به آن حضرت رسيد و گفت: پايين بيا؟! حضرت به او گفت: مقصودت چيست؟ او گفت: مىخواهم تو را بكشم و اموالت را بگيرم.
حضرت فرمود: من هر ...
زرارة بن اعين از حضرت امام باقر عليهالسلام چنين روايت كرده است : از آن حضرت پرسيدم :
حق خداوند متعال بر بندگانش چيست ؟
فرمود : آنچه را كه مىدانند بگويند و بر زبان آرند و راجع به چيزى كه نمىدانند توقف و درنگ نموده و سخنى درباره آن به ميان ...
در ماده «عبر» در كتاب سفينة البحار محدث قمى از حضرت صادق (ع) روايت شده است كه داود پروردگار روزى از شهر بيرون رفت در حالى كه زبور مىخواند و هنگام زبور خواندش هر چه از كوه و سنگ و پرنده و درنده بود با او هم صدا مىشدند.
وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ مِنَّا ...
حضرت باقر عليهالسلام مىفرمايند : مردى به پيامبر صلىاللهعليهوآله عرضه داشت : چيزى به من ياد بده ، حضرت فرمود : برو و عصبانى مشو . آن مرد مىگويد : به همان موعظه اكتفا كرده به سوى اهلم روانه شدم ، مدتى گذشت براى قبيله آن مرد جنگى پيش آمد ، آماده ...
شعبى رحمة اللّه عليه همى گويد : صيادى گنجشكى بگرفت ، گفت : مرا چه خواهى كرد ؟ گفت : بكشم و بخورم ، گفت : از خوردن من چيزى نيايد ، اگر مرا رها كنى سه سخن به تو آموزم كه تو را بهتر از خوردن من ، گفت : بگوى ، مرغ گفت : يك سخن در دست تو بگويم و يكى آن وقت كه مرا ...
مجلسى اوّل مولا محمّد تقى مىگويد : روزى به همراه استادم شيخ بهايى به زيارت قبر بابا ركنالدين در مقبره تخت فولاد اصفهان رفته بوديم كه ناگاه شيخ صدايى از قبر بابا مىشنود ، شيخ رو به من كرد و گفت : اين صدا را شنيديد ؟ گفتيم : نه ، شيخ شروع به گريه و ...
ازابوالقاسم قشيرى نقل شده : در باديه زنى را تنها ديدم . گفتم : كيستى ؟ جواب داد : وَقُلْ سَلاَمٌ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ . بنابراين از آنان روى بگردان و سلام جدايى [ را به آنان ] بگو ، پس [سرانجام شقاوت بار خود و نتيجه كفر و عنادشان را ] خواهند دانست . از ...
قاسم بن وليد هَمْدانى چون از طرف يوسف بن عمر حاكم عصر و ناحيه خود به قضا فرا خوانده شد ، چارهاى جز اظهار جنون نديد و براى فرار از اين مسؤوليت در ميان كوى و برزن موى ريش خود را يك سر بكند و روغن در چشمان خود ريخت و در چنين وضع و حالت نزد حاكم شد ، حاكم ...
خليفه دوم ، عمرو بن العاص حاكم مصر را فرمان داد تا كعب بن ضنّه را به مقام قضاى آن سامان بگمارد ، حاكم مصر چون فرمان خليفه را دريافت كرد عين نامه را نزد كعب فرستاد . كعب چون از مضمون نامه آگاه شد گفت : به خدا قسم ! كسى كه خداى او را از جاهليت و مهالك نجات ...
در كتاب « الكافى » و « التهذيب » آمده است : مردى بر اميرالمؤمنين عليهالسلام وارد شد و چند روزى در ميهمانى آن حضرت بزيست ، پس آن گاه براى محاكمهاى كه آن را با اميرالمؤمنين عليهالسلام در ميان بنهاده بود در معيّت طرف دعوى به محضر قضا درآمد . حضرت ...
حضرت رسول صلىاللهعليهوآله فرمودند : قيامت در اطراف عرش براى عدّهاى كرسىها گذاشته مىشود كه رويشان چون ماه شب چهارده است ، مردم در فزعند آنان راحتند ، خلق در وحشتند آنان در امانند ، اينان اولياى حقند كه خوف و حزن ندارند ، پرسيدند : يا رسول ...
و رسول صلىاللهعليهوآله منع كرد از فخر نسب گفت : همه از آدمند و آدم از خاك . و چون بلال بانگ نماز كرد ، بزرگان قريش گفتند : اين غلام سياه را چه محل بود كه اين وى را مسلم بود ؟ اين آيت بيامد كه : إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللّهَ أَتْقَاكُمْ . ...