يكى از دانشمندان در مقاله كوتاهى كه به عنوان يك مقدمه بر يك كتاب علمى نوشته مىگويد:
يك برگ ناچيز و يك برگ خشكيدهاى كه از درخت افتاده آن را با دقت نظر بنگريد و آن را بشكافيد و به آثار حيات آن تفكر نماييد؛ ممكن است در وهله اوّل پيشنهاد من بر شما ...
جبرئيل به نزديك رسول صلى الله عليه و آله آمد و گفت:
حق تعالى سلام مىگويد و مىفرمايد: امت تو را عطايى دادم كه هيچ امت را ندادم.
گفت: اين چيست؟ گفت ذكر حق تعالى در همه اوقات و در همه احوال .
اين رگ را نزن
از قضا مجنون ز تب شد ...
ابو حمزه ثمالى مىگويد:
حضرت سجاد عليه السلام را ديدم نماز مىخواند، عباى آن جناب از شانهاش افتاد، حضرت تا از نماز فارغ نشد به عبا دست نزد. پس از نماز پرسيدم: چرا به عبا توجه نفرمودى؟
فرمود: واى بر تو آيا مىدانى در حضور كه بودم؟ همانا از عبد ...
پس از پيروزى امام على عليه السلام در جمل، يكى از يارانش گفت: دوست داشتم برادرم با ما در اين صحنه مىبود.
حضرت فرمود: آيا ميل و نيّت قلبى برادرت با ماست عرضه داشت: آرى.
امام فرمود: حقيقتاً با ما حاضر است و آنان كه هنوز در پشت پدران و رحم مادرانند و ...
از حضرت امام رضا عليه السلام روايت شده:
در قيامت نامه سيئات مؤمن را نشانش مىدهند و او دچار ترس و لرز مىشود، حسناتش را نشانش دهند، چشمش روشن و خوشحال گردد، آنگاه خداوند مىفرمايد:
دفترى كه حسنات به جا نياوردهاش در اوست نشان او دهيد، چون ...
عبداللّه بن موسى بن جعفر از پدرش پرسيد:
دو فرشتهاى كه مأمور ثبت اعمالند، از نيّت ثواب و گناه آدمى آگاهند؟ حضرت فرمود: بوى مستراح و عطر يكى است؟ گفتم: نه. فرمود: چون عبد قصد كار نيك كند، نفس او خوشبو برآيد، فرشته دست راست كه مأمور ثبت نيكى هاست به ...
امام كاظم عليه السلام به على بن ابى حمزه فرمود:
خدا فلانى را رحمت كند، به تشييع جنازه او نيامدى؟
گفتم: دوست داشتم مثل چنين شخصى را تشييع كنم.
فرمود: براى تو ثواب آنچه نيّت داشتى نوشته ...
روايت شده: مردى در حالى كه گرسنه بود به ريگ زارى عبور كرد.
پيش خود گفت: اگر اين رملها طعام بود، همه را بين مردم قسمت مىكردم.
خداوند به پيامبر زمان وحى كرد: به آن مرد بگو صدقه تو و شكر نيّت پاكت را قبول كردم و ثواب اطعام طعام اگر به مانند اين ...
پيامبر عزيز صلى الله عليه و آله فرمود:
عبد، اعمال نيكويى به جا مىآورد و ملائكه آن اعمال را در دفتر مهر شدهاى به حضرت حق ارائه مىدهند،
خطاب مىرسد: اين دفتر را بيندازيد؛ زيرا صاحبش در اعمالى كه داشته به جلب رضايت من و رسيدن به قرب من كار ...
در كتب تاريخ و اخبار آوردهاند:
در عهد قديم بازرگانى بود بسيار متموّل و صاحب ثروت و اكثر اوقاتش مستغرق جمع مال و در فكر به دست آوردن ثروت بود.
بعد از انقضاى مدّت اجلش روزى ملك موت به در خانه خواجه آمد و درب خانه را كوفت، غلامان در گشودند. شخص مهيبى را ...
عالم بزرگ شيعه، شيخ مفيد در كتاب «الارشاد» حديثى از حضرت صادق عليه السلام در توضيح عبادت اميرالمؤمنين عليه السلام بدين مضمون نقل مىكند:
واللّه قسم على بن ابىطالب عليه السلام تا از دنيا رفت هرگز حرامى نخورد و دو امرى از اوامر حق بر او عرضه نشد، ...
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: قومى وارد قيامت مىشوند كه حسنات آنها مانند كوههاى تهامه است،
ولى آنان را به آتش مىبرند.
عرض كردند: در پرونده آنان نماز هست؟
فرمود: آرى.
گفتند: روزه دارند؟
فرمود: آرى؛
حتّى در پرونده خود نماز شب هم ...
مىگويند: حجّاج بن يوسف ثقفى كه در پليدى و خباثت نظير نداشت به كوفه آمد و آنجا را از طرف عبدالملك مقرّ حكومت خود قرار داد،
به او گفتند: در اين شهر، افرادى مستجاب الدعوه هستند.
گفت: همه آنها را كنار سفره من حاضر كنيد، همه را آوردند.
به آنان گفت: ...
عصر عاشورا، زينب كبرى، عليها السلام، از حضرت سيد الشهدا، عليه السلام، سوال مهمى پرسيد. عرض كرد: اينبار كه تشريف مىبريد ديگر برنمىگرديد؟ فرمودند: درست است. ديگر نمىآيم! سؤال كرد: يابن رسول اللّه، اگر شما برنگشتيد، تكليف من با اين زنها و ...
از نكات بسيار مهمّى كه پيرامون اثر مال حلال مىتوان بيان كرد قضيه مرحوم ملاكاظم است كه اهل اراك و انسانى متديّن به حقايق و عامل به دستورهاى حضرت حق بود.
تنها چيزى كه آن مرد با صفا را رنج مىداد، بىسوادى او بود، به خصوص وقتى سخن قرآن به ميان ...
اوزاعى، ابراهيم ادهم را ديد بستهاى هيزم بر گردنش گذاشته و براى فروش مىبرد.
گفت: اى ابا اسحاق! تو كجا و هيزمكشى؟
تمام برادرانت حاضرند مخارج تو را به گردن گرفته و زندگيت را اداره كنند.
ابراهيم گفت: اى اوزاعى! اين سخن را بگذار كه به من ...
قرآن مجيد در سوره مباركه كهف داستان غرور مرد ناسپاس و بىخبرى را به خاطر مال در برابر مردى مؤمن و فقير براى عبرت امّت بدينگونه نقل مىكند:
اى رسول ما! داستان دو مرد مؤمن و ناسپاس را براى امّت مثل بزن كه ما به يكى از آنها دو باغ انگور داديم و ...
فقيه بزرگ شيعه، حاج سيد حسين كوهكمرهاى- كه شخصيّت علمى فوقالعادهاى بود و بدون شك پس از فقيه كمنظير، مرحوم صاحب «جواهر»، لياقت رهبرى و مرجعيّت شيعه برازنده او بود- مىگويد:
به ديدن يكى از علما رفته بودم، مىخواستم پس از زيارت آن عالم به ...
در تفسير عرفانى «روح البيان» آمده است:
مردى دچار پا درد سخت شد، طبيب گفت: اگر پايش را قطع نكنند، براى او خطر جانى دارد، مريض رضايت به قطع پا داد، ولى به طبيب گفت: وقتى آماده قطع كردن شدى، من ذكرى را شروع مىكنم از مرتبه سه به بعد مشغول قطع كردن شو. ...
نوشتهاند: در بنىاسرائيل زنى زناكار بود، كه هركس با ديدن جمال او، به گناه آلوده مىشد! درب خانهاش به روى همه باز بود، در اطاقى نزديك در، مشرف به بيرون نشسته بود و از اين طريق مردان و جوانان را به دام مىكشيد، هركس به نزد او مىآمد، بايد ده ...