فارسی
سه شنبه 06 آذر 1403 - الثلاثاء 23 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
عاشورا در آیینه ادبیات
ارسال پرسش جدید

بررسي و توصيف حوادث كربلا در اشعار اهلي شيرازي (5)

بررسي و توصيف حوادث كربلا در اشعار اهلي شيرازي (5)
4.اشاره به اشخاص مثبت و امامان در اشعار مرتبط با كربلا   در اشعار اهلي به فراخور موضوع كربلا از اشخاص مختلف استفاده شده است كه در دو قطب اشخاص مثبت و منفي قابل بررسي است. از مهم ترين شخصيت هاي مثبت در شعر او مي توان به پيامبر اكرم ، اهل بيت ، حضرت علي و ...

قرآنِ روی نیزه و سرهایِ روی رف ازعلیرضا بدیع

قرآنِ روی نیزه و سرهایِ روی رف ازعلیرضا بدیع
یا حضرت عبّاس! بگو محتشم‌ات را، از جوهرة علقمه پر کن قلم‌ات را   جاری شود از دامنه‌اش چشمه‌ای از خون بر دوش بگیرد اگر الوند غم‌ات را   یک دست تو در آتش و یک دست تو بر آب دندان به جگر گیر و به پا کن علم‌ات را   آن جا که علی اصغر شش ماهه شهید ...

سرسبزترین بهار

سرسبزترین بهار

خونی که ز پیشانی او جاری شد     سرسبزترین بهار بیداری شد
آن سر که به روی نیزه ها گشت بلند     آیینه روشن فداکاری شد

بگذار که این باغ درش گم شده باشد ازسعید بیابانکی

بگذار که این باغ درش گم شده باشد ازسعید بیابانکی
بگذار که این باغ درش گم شده باشدگل های ترش برگ و برش گم شده باشد جز چشم به راهی به چه دل خوش کند این باغ گر قاصدک نامه برش گم شده باشد باغ شب من کاش درش بسته بماند ای کاش کلید سحرش گم شده باشد بی اختر و ماه است دلم مثل کسی که صندوقچه ی سیم و زرش گم شده ...

بگـذار گـریـه ، درد دلـم را ، دوا کـنـد ازمحمد روحانی ( نجوا کاشانی )

بگـذار گـریـه   ، درد دلـم را ،  دوا کـنـد ازمحمد روحانی ( نجوا کاشانی )
بگـذار گـریـه   ، درد دلـم را ،  دوا کـنـد        چشمـم نـظـر  بـه قـافـلـه ی کـربـلا  کـنـد  مـــا ه مـحــــرم آمــده   تــا آفـتـاب هــــم         هــر بـامـــداد ،  دیـده بـه انـدوه  وا کـنـد شایسته است هرکه دلش می طپـد به عشق        دل را ...

تقدیم به زین االعابدین (ع) ازمرتضی حیدری آل کثیر

تقدیم به زین االعابدین (ع) ازمرتضی حیدری آل کثیر
شب بود و روحم درسکوتی نوحه گرشدفرمانروای سینه های شعله ورشدچشمم که می بایست، شب را درنوردددرخیمه با طفلان گریان همسفرشدگفتید: من بیماربودم آه اماهرعضومن برچشم شیطان حمله ورشدمن رازنامحدود بودم گرچه ذکرم درخطبه وشب نامه هاتان مختصرشدمن بال هایی ...

محمد علی صاعد «صاعد» بستر عشق‏

محمد علی صاعد «صاعد» بستر عشق‏
بزن جام از می جان پرور عشق  بگیر از دست ساقی ساغر عشق‏    برآید آفتابی هستی افروز  شود هر دل به سینه مجمر عشق‏    شود فرمانبرش ذرات عالم  به صدق آن کس که شد فرمانبر عشق‏    بود پرواز او در اوج لاهوت  به بخشند آن که در بال و پر عشق‏    به کف گنج ...

کمال غیرت از احمد عالم زاده

کمال غیرت از احمد عالم زاده
عباس به عهد خود وفا کرد، وفا  خود را ز علایق او رها کرد رها    در کرببلا براه دین و قرآن  جان و تن خویش را فدا کرد فدا    جانم به فدای همتت ای عباس  قربان تو و حمیت ای عباس‏    بیرون ز فرات با لب تشنه شدی  نازم به کمال غیرتت ای عباس‏    عباس به ...

شعری از محمد رضا آقاسی

شعری از محمد رضا آقاسی
آن شب که بتان نماز خواندند ما را به حريم راز خواندند در کف کف و بر لبانشان کف از دلبر دلنواز خواندند دستي به در نياز برديم با غمزه خود به ناز خواندند مطرب به ره عراق ميزد در گوشه اي از حجاز خواندند ما شيعه ي آل مصطفي ايم آئينه ي کربلا نمائيم اي ...

یکی ز خیل شهیدان گوشۀ چمنش ازعلیرضا قزوه

یکی ز خیل شهیدان گوشۀ چمنش ازعلیرضا قزوه
یکی ز خیل شهیدان گوشۀ چمنشسلام ما برساند به صبح پیرهنشکسی که بوی هوالعشق می دهد نفسشکسی که عطر هوالله می دهد دهنشکسی که بین من و عشق هیچ حایل نیستکسی که نسبت خونی ست بین عشق و منشبه غیر زخم کسی در رکاب او ندویدو گریه های خدا مانده بود و عطر تنشتمام ...

طعم پرواز از علي خيري

طعم پرواز از علي خيري
آنان که طعم پرواز را نمي فهمند، به چار چوب تنگ نفس دل خوشند وآنان که دل هايشان به پهناي آسمان پيوند دارد، قفس را بر نمي تابند، سر و تن به ديواره قفس مي کوبند، يا فقس را مي شکنند و به لايتناهي آسمان مي رسند يا با خون خويش تهمت قفس نشيني را از پر و بال خود ...

خط خون از علی موسوی گرمارودی

خط خون از علی موسوی گرمارودی
... خط با خون تو آغاز می‏شود از آن زمان که تو ایستادی دین راه افتاد چون فرو افتادی حق برخواست تو شکستی و راستی درست شد و از روانه خون تو بنیان ستم سست شد ای قتیل بعد از تو خوبی سرخ است رد خونت راهی که راست به خانه خدا می‏رود ای باغ بینش ستم، ...

شعر شكست پيروز از حبيب چايچيان

شعر شكست پيروز از حبيب چايچيان
حبیب چایچیان متخلّص به «حسان» سال ۱۳۰۲ در تبریز دیده به جهان گشود. او نخستین شعرش را در پانزده سالگی سرود و پس از اولین سفرش به کربلا، طبع شعر خود را وقف چهارده معصوم (علیهم‌السلام) کرد. او محضر علّامه امینی و علّامه عسکری را درک کرده بود و علّامه ...

گرچه صدغائله آب است زمن تا شمشیر از جلیل واقع طلب

گرچه صدغائله آب است زمن تا شمشیر از جلیل واقع طلب
می روم، تا تف خیزابی خون راهی نیستبلکه آوردم ازآن معرکه سریا شمشیر گرقراراست که ازنیزه بروید گل سرخ باید امروزبیفتد به تقلاّ شمشیر دل به دریا زده ام، غرّش طوفان لال استگو که امواج برآرند زدریا شمشیر دادن دست به یکدیگراگردوستی است این چه دستی ست ...

گودال قتلگاه ازنغمه مستشار نظامی

گودال قتلگاه ازنغمه مستشار نظامی
می ایستم مقابل گودال قتلگاه جایی که چشمهای تو در خون شناورند می ایستم دوباره که بر روی دوش من، اندوه کوه های جهان را بیاورند   یادم نمی رود که تو در دستهای من ، بالیدی و بزرگ شدی ،وای بر خزان قلب جهان شکست ازین داغ سینه سوز، چیزی نمانده است شود ...

بین‌الحرمین از سید مصطفی حسینی راد

بین‌الحرمین از سید مصطفی حسینی راد
هنگام سحر قافله‌ی اشک و نگاه همراه ستاره‌ها رسیدند از راه دیدند در آسمان بین‌الحرمین خورشید طلوع می‌کند همره ...

زبان حال امام حسین با زینب درغم عباس از غلامعلی رجایی

زبان حال امام حسین با زینب درغم عباس از غلامعلی رجایی
  نداری طاقت این غم شنیدن                                         شنیدن کِی بود مانند دیدن الا ای خواهر محزون  و  زارم                                    رسیده موسم هجران کشیدن نمی دانی برِعلقم چه ...

در مسجد الحرام محرم به پا شده است از زهرا بشری موحد

در مسجد الحرام محرم به پا شده است از زهرا بشری موحد
  در مسجد الحرام محرم به پا شده استکعبه، چهار ماه حضور شما شده است کوفه وفا ندارد اگر کوفه کوفه استاین سرزمین وحی چرا بی وفا شده است؟ با عمره های مفرده ات جمع می شوندوقتی تمتع ات سفر کربلا شده است داری به آرزوی خودت می رسی و کوهاز روز تکیه اش به تو ...

کربلا کعبه عشق است، حریم حرمش ازخلیل عمرانی

کربلا کعبه عشق است، حریم حرمش ازخلیل عمرانی
کربلا کعبه عشق است، حریم حرمش با عزیزی که پر از یوسف زهراست غمش جان به میدان متجلی شده پر می‌گیرد عشق در زمزم زهرایی باغ قدمش قامت کیست که چشم دو جهان هم‌سفر است با شکوفایی دریا شده پیچ و خمش داغ هفتاد و دو آیینه چه سنگین، چه شگفت خاک را برده به ...

عمو! ازعبدالرحیم سعیدی راد

عمو! ازعبدالرحیم سعیدی راد
فصل برگریزان است.مرد می‌رود و برگ‌های زرد در زیر سم اسبش له می شوند.پشت سر ابری سیاه؛‌ پیش رو دریایی تشنه.مرد می‌تازد و راه در پشت سرش گم می‌شود. ابر می‌غرد و او پیش می‌رود.کم کم دریا برایش آغوش باز می کند.موج ها به احترامش برمی‌خیزند.فرشته‌های ...
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^