این سرخی زمین و زمان از غروب نیست
خورشید زخم خورده به نی ها طلوع کرد
انگار کور و کر شده دنیا که اینچنین
قرآن به روی نیزه ی اعدا طلوع کرد
یک قافله ستاره به تاراج می رود
وقتی که ماه نو به ثریا طلوع کرد
گویی گره زدند زمین را به آسمان
خون خدا به دامن ...
جهان برید سیه جامه در عزای حسین (ع(که سوخت شعله بیداد خیمه های حسین (ع(زآه پرده گیان حریم عرش خدایزمانه خیمه برافراشت در عزای حسین (ع(شب است و بادیه تاریک و در بدر اطفالحدیث درد که داند بجز خدای حسین (ع(بشوی گرد ملال از رخ یتیمانشبه اشک دیده چو باران به ...
سرو کجا، قامت رسای ابوالفضل
ماه کجا، جلوهی لقای ابوالفضل
میرهد از رنج و غم به دنیی و عقبا
در دل هر کسی بود ولای ابوالفضل
ای دل عاشق طلب کن از سر اخلاص
جرعهای از چشمهی صفای ابوالفضل
هستی خود در ره عقیده فدا کرد
ای همه هستی ...
شيعيان ديگر هواي نينوا دارد حسين (علیه السلام) روي دل با کاروان کربلا دارد حسين (علیه السلام) از حريم کعبه جدش به اشکي شست دست مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسين ميبرد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظيم بيش از اينها حرمت کوي منا دارد حسينپيش روراه ديار نيستي ...
گفت ایدست اوفتادی، خوش بیفت
تیغ، در دست دگر بگرفت و گفت
آمدم تا جان ببازم، دست چیست
مست، کز سیلی گریزد، مست نیست
خاصه مست بادهی عشق حسین
یادگار مرتضی میر حنین
خود، بپاداش دو دست فرشیام
حق برویاند، دو بال عرشیام
تا ...
5.بررسي اغراض، مضمون و ساختار لفظي و معنوي شعر حماسي-آييني عاشورايي در گستره ي ادب عربي
1-5.اغراض شعري(مدح، وصف، رثا، هجا)درست است كه همان اغراض شعري كهن، در اين شعر نيز وجود دارد، اما نوع و چگونگي بهرهبرداري از اين اغراض، جلوه اي ويژه و رويكردي ...
باد صبا درآمد فردوس گشت، صحرا آراست بوستان را، نیسان به فرش دیبا دست از جهان بشویم، عزّ و شرف نجویم مدح و غزل نگویم، مقتل کنم تقاضا میراث مصطفی را، فرزند مرتضی را مقتول کربلا را، تازه کنم تولاّ آن میرِ سر بریده، در خاک خوابُنیده از آب ناچشیده، ...
تا ریخت خون مرد به دامان کربلاسجاده شد زمین و بیابان کربلابر مسلمین طلیعه نو باز شد ز حقدر رهگذار تشنه ی میدان کربلاخون پیمبر است که گلگونه کرده استخاک سیاه و خار مغیلان کربلاالگوی زندگی است و راه مقاومتطرح قیام آل مسلمان کربلاآنک حضور شمر که بر ...
روی گیسوی خورشید قطره های خون پیداست
پرده ها زخاکستر بر نگاه عاشوراست
می وزد غروب و باز جلوه ها زتاریکی
ماه من کجا مُرده ست؟ در دلم چرا غوغاست؟
نشتری میان جان دارم از غم یاران
آسمان چه ویران است تا ابد شب یلداست
با دهان خشک اینجا مانده ام درین ...
شب سرخ ، ناله سرخ ،دل بی قرار سرخسر سرخ ، نی سیاه ، ولی نی سوار سرخهرجای دشت ، عطر فشانی کند به خونهر دانه از بدن این انارِ سرخنی تیغ تاب زخم و نی زخم تاب تیغصد روضه خواند ه گشت در این گیر و دار سرخشد بوی سیب غالب و گودال پر زخوندشتی پر از شکوفه از این ...
اى دل دوباره قلب ما را شاد كردندمرغ دل ما را زغم آزاد كردندگفتند ميلاد امام عاشقانستزين مژده خيل عاشقان را شاد كردندوقتى شكوفا شد گل رويش ملائكجشن طرب برپا در اين ميلاد كردندامشب خطيبان فلك بر منبر نوردر وصف و مدحش خطبه ها ايراد كردندوارستگان عشق ...
این صدای کیست می خواند لهوف از قتلگاهخون می افتد بر تمامی حروف از قتلگاه
ابن طاووس است آن سو تر می آشوبد مراروضه خوان تشنه می بیند کسوف از قتلگاه
جاده امشب از شمیم لاله عباسی پر استمی وزد حس علمداری رئوف از قتلگاه
نیزه ها ابن زیادند و سنان ها ...
چه شده این همه تو خونجگر و گریانی
که چنین با تن رنجور مرا می خوانی
بارها از نوک نی، سوختنت را دیدم
چه شده قلب مرا این همه می سوزانی
آمدم پیش تو ای دخترک معصومم
خنده ات کو؟ چرا بی رمق و بی جانی؟
خواستم تا که تو را در بغل آرام کنم
چه کنم نیست تنی تا ...
حادثه عاشوراى حسينى از حادثههاى بزرگ متعلق به انسانيت و انسانهاست. شايد آنچه تاکنون در اينباره گفتهاند، اندکى باشد از بسيار. اگر سرنوشت انسان را دست تکوين، به تشريع اسلام محمدي(ص)گره زده است؛ سرنوشت اين تشريع جاودانه هم با ولايت علوي(ع) ...
یه سقاخونه ى قدیمى بود؛ دو اشکوبه. تخته کوب؛ با ستون هاى چوبى؛ صحن گلى که جا به جا قلوه سنگ ماسیده بود ته اش. پایین طارمى، جایى که همیشه سایه دار بود و نمناک، سال ها پیش چاه زده بودند و کنار چاه، روى سکوى پاکوتاه سمنتى ، تلمبه اى گذاشته بودند با دو تا ...
عصر عاشورا کنار خیمههای سوخته ذوالجناحی ماند با یال رهای سوخته کاروان میرفت و میبلعید دشت دیر سال کودکان تشنه را با دست و پای سوخته در کجا دیدید یا خواندید روی نیزهای - آسمان قرآن بخواند با صدای سوخته؟! قطره قطره شرم شد آب فرات از دیدن - رقص ...
شام میعاد است و میثاقی کهن دارد حسین با خدای خویشتن امشب سخن دارد حسین لحظه تجدید آن قول الستی امشب است با خدای خود دراین شب انجمن دارد حسین چون یقین دارد که باید جان براه دوست دادبی گمان زیرزره برتن کفن دارد حسین صبح عاشورا به دشت کربلای ...